دلنوشته های کرونایی آقای بازیگر برای خدا/ عکس

مجید واشقانی، بازیگر سینما و تلویزیون ایران، با اشاره به قرنطینه شدن انسان‌ها در این روزها، تصاویری از حیواناتی که تمام این سال‌ها زندانی انسان‌ها بودن منتشر کرد و با بیان ظلم انسان به طبیعت، دلنوشته‌هایی هم برای خدا نوشته و از او خواست این بار هم با بزرگی خود از انسان‌های خطاکار بگذرد، در ادامه می‌توانید این متن را به همراه عکس‌ها مشاهده کنید:

"قرنطینه خوشمزه س ؟

طبیعت را قرنطینه که نه زندان کردیم

حالا قرنطینه شده است این انسان زورگوی بی‌رحم

بگذاریم کمی طبیعت به ما بخندد

که از ترس خودمان خود را حبس کردیم

درخت‌ها، جنگل‌ها آتش زدیم

جایشان ویلا ساختیم

دریاچه‌ها خشک کردیم

حیوانات را کشتیم و زندان کردیم

باغ وحش ساختیم و بلیط خریدیم برای نگاه کردن زجر کشیدنشان با پفک و پاپ‌کورن قدم زدیم و لذت بردیم از نگاه افسرده‌شان

تُف به این بی معرفتی...

جایمان را تا توانستیم گشاد کردیم

ما به طبیعت، به این دنیا، به تمام نعمات تو

چه دادیم که امروز دنبال مهربانی آن با خود هستیم؟

ما کر و کور شدیم حرف طبیعت را نمیشنویم

همین کافی نیست که آغاز این بلا این گرفتاری این چه کنم چه کنم از بازار خیس چین قتلگاه حیوانات وحشی باشد

این نشانه نیست؟

دیگر چگونه و با چه زبانی سخن بگوید که بشنویم و بفهمیم.

ولی ما خود را به خواب زدیم بیدار نخواهیم شد

کرونا، آنچه تمام شناسنامه ش دو خط بیشتر نیست و اندازه ش که باید با میکروسکوپ دیده شود

آن است که چگونه زمین گیر کرده انسان پر قدرتِ نفس کش طلب را...

فقیر و غنی، سیاه و سفید و سرخ، پیشرفته و پس رفته، دیکتاتوری و دموکراسی، پیر و جوان و مشهور و معمولی و بیسواد و باسواد. همه و همه... ترسیده ایم

انتظار میرفت حداقل، انسان شاید فهمیده باشد در برابر این طبیعت هیییییییچ نیست

که بعید میدانم بفهمد

گفتم که، ما نمیخواهیم بیدار شویم

این طبیعت مهربان دیربازی است که مهربانی کرد و ما با نمک‌نشناسی جواب دادیم

حالا از قرنطینه کنار کولر و بخاری، رو کاناپه و تخت نرم... چقدررررر شاکی شده ایم

خدایا هر چه میشوییم این دستان پر از

گناه را با گناه را پاک نمیشود.

ولی تمام بندگانت اینقدر بی رحم و سنگدل نیستند

پس به حرمت، و خاطرِ بندگان خوبت به ما پر گناهان هم رحم کن

خدا

خودت میدانی که اگر همین حالا جمع کنی این مهلکه بلا و گرفتاری را باز فردا فراموش میکنیم

و جشن میگیریم، با غرور، که ما توانستیم.

ولی بگذار خوش باشیم با همین خیال باطل.

خدایا، زندگیمان، بد بدمزززززه شده

نه ، قرنطینه خوشمززززه نیست

پر پر شدن عزیزانمان خوشمزززه نیست

اوقاتمان تلخ و کاممان زهر

و فقط خواست تو شیرینش میکند

پس بیا و باز هم باز هم و باز هم خدایی کن

بر ما که بندگی نمیکنیم

خدایا شرمنده ایم

پ. ن: خدا تو میدونی که بازم دارم دروغ میگم

فقط برا اینکه خرم از پل بگذره

از فرداش شروع کنم خون دنیا رو تو شیشه کنم ولی، زیر سیبیلی رد کن

این بار را هم تو بگذر".

 

/

/

/

/

/

/

/

/

/