یک گزارش مطبوعاتی چند روز قبل و به نقل از مقامات آمریکایی و پنتاگون ، حکایت از ایجاد آمادگی برای حمله به «کتائب حزب الله» عراق و مقاومت در این کشور داشت.
این در حالی بود که آمریکا پایگاه های فرعی و محدود خود در القیاره، کی وان(k1) و القائم را تخلیه و در پایگاه های تاجی و برخی دیگر از پایگاه ها، کاهش و یا جابجایی نیرو به عین الاسد را اجرا کرده و کارمندان سفارت در بغداد و کنسولگری در اربیل را از عراق خارج کرده است. این رخداد که تلاش شد، هراس در عراق را دامن بزند، در ابعاد تاکتیکی و راهبردی دارای مفهوم و ارتباط ویژه ایست.
1- اقدام تروریستی آمریکا در شهادت رساندن سردار سلیمانی و ابومهدی المهندس که رفتاری غیرقانونی و تروریستی و مداخله گرانه و نقض حاکمیت عراق محسوب میشد به راهبرد اخراج آمریکا منتهی و به جز واکنش اولیه ایران در عین الاسد، به مصوبه پارلمان عراق مبنی بر اخراج سریع این نیروها و تکلیف دولت عراق مبنی بر ضرورت پیگیری این مصوبه، رسید.
آمریکا دچار سردرگمی شدیدی در عراق شد و دست به اقدامات متناقض زد، که شامل تهدید و تمرد از قواعد همکاری طبیعی بین آمریکا و عراق بود ولی مقامات آمریکایی از عزم خود مبنی بر ماندن در عراق سخن راندند. به موازات اقدامات آمریکا، هشدار و نوعی آمادگی هوشمندانه در نیروهای مقاومت عراقی و دیگر دستگاههای مسئول عراقی به اجرا گذاشته شد. هدف قرار دادن پایگاه های ارتش و حشدالشعبی موجب همگرایی و همکاری بیشتر بین این دو سازمان نظامی عراقی و عزم بیشتر برای اخراج آمریکا گردید.
لذا آمریکا دست به اقدامات نقض حاکمیتی بیشتر در عراق زده و بدون هماهنگی با فرماندهی نظامی و ارتش عراق، پروازها و جابجایی و تقویت پایگاهها خود در عراق را به اجرا گذاشت و پروازهای شناسایی بر روی پایگاه های ارتش و حشدالشعبی را افزایش داده که با اعتراض حکومت عادل عبدالمهدی روبهرو شد.
2- به موازات اقدامات نظامی در عراق، آمریکا تلاش کرد، از طریق رهبران سازشکار و یا وابسته و یا نفوذیهای خود در دستگاه اطلاعاتی عراق در مسیر تعیین نخست وزیر جدید کارشکنی و یا مداخله جدی نمود نموده و افراد وابسته به آمریکا را بر رهبران عراقی تحمیل نماید. این پروژه نیز آنچنان رسوا و فاقد وجاهت پیش رفت که امید آمریکا در این عرصه نیز به حداقل تنزل پیدا کرد.
3- اقدامات امنیتی در عراق، فضای سنگینی را علیه نیروها و پایگاههای نظامی آمریکا، ثبت کرد و مجموعه متغیرهای سیاسی، نظامی و امنیتی، در مسیر مطلوب آمریکا به پیش نرفت. از آنجا که آمریکا، صراحتاً از چشم داشت تجاوزکارانه به نفت و ثروت عراق سخن گفته بود و جنگ بیولوژیک کرونایی نیز، همبستگی عراقی را افزایش و موقعیت اجتماعی و سیاسی حشدالشعبی را ارتقا داد، آمریکا و سعودی به جنگ قیمت نفت روی آورده که آن هم به چشم انداز مطلوب دست نیافت.
4- آنچه از طرف آمریکا در عراق و انتقال بخشی از نیرو و تجهیزات خود به شمال سوریه و شرق فرات ملاحظه میشود، یک استراتژی منطقه ایست که با اقدامات چند ماه اخیر در پرونده یمن تکمیل می شود. آمریکایی توازن قدرت کلان و تاکتیکی در یمن را به شدت به زیان خود و همپیمانان سعودی، اماراتی، اسرائیلی و انگلیسی ارزیابی کردند، و در واکنش به اقدام فقدان امنیت نظامیان، ناوها و پایگاههای خود در بحرین و ناوگان پنجم دریایی خود و دیگر پایگاههای مستقر در عربستان و امارات و ... به شکل چراغ خاموش، استقرار در جزیره سقطره و تعدادی دیگر از جزایر دریای سرخ و بنادر عدن و مکلا و... را به عنوان جایگزین، و توانمندیهای خود در خلیج فارس در نظر گرفتند.
آمریکا و ترامپ که باج خواهی جهانی را در سالهای اخیر علنیتر از قبل به اجرا میگذارند، غارت نفتی و گازی یمن را در دستور کار قرار دادند و به موازات قلدری و استقرار در آبراه استراتژیک بابالمندب، دریای سرخ و بخش جنوبی دریای عمان، استقرار در استانهای نفتخیز یمن به عنوان اولویت فوری تعیین شد و لذا «گریفیتس» نماینده دبیرکل با نگرانی از پیشرویهای ارتش و انصارالله یمن به سمت استان مآرب، خواستار آتش بس فوری گردید.
مآرب، شاهراه نفتی در بین استانهای یمن و در مسیر انتقال نفت و گاز به دریای عمان و دریای سرخ قرار دارد. از نگاه آمریکا و غرب، همانگونه که آشوب در لیبی و تسلط بر منابع نفتی باید بخشی از برنامههای جهانی آمریکا در مدیریت نفت و قیمت آن و اقتصاد کشورها باشد، تسلط بر منابع عظیم گازی و نفتی یمن، حلقه تکمیلی برنامه جهانی آمریکاست. لذا با واکنش ناوگان روسیه در باب المندب و تا حدودی چین در این آبراه ها مواجه شده است.
5- اگر قرار باشد که پنتاگون و ترامپ از مشغلههای دولتهای منطقه در جنگ بیولوژیک برای هدف قرار دادن مقاومت منطقهای بهره بگیرد، واکنشهای مقاومت نیز منطقه ای و استراتژیک خواهند بود.
عملیات موشکی و پهپادی در ریاض، جیزان، نجران و عسیر که در دو روز گذشته از سوی انصارالله و ارتش یمن به اجرا در آمد، دارای پیام و کارکردهای تاکتیکی و استراتژیک هستند.
این عملیات از یک سو در پاسخ به تجاوزات روزانه ائتلاف سعودی و بمباران همه مناطق یمن و مجبور کردن آنها به شرایط آتش بس در یمن است و از سوی دیگر، پیامی راهبردی، دارد.
آمریکاییها که با خروج از خلیج فارس، نیروها و ناوگان خود را از مرزهای امنیتی ایران دور کرده ولی از تهدیدات روزانه در منطقه دست برنمیدارند، آنها به خوبی از شعاع عملیاتی موشک ها و پهپادهای یمنی با هدف قرار دادن ریاض مطلع هستند و می دانند که پایگاههای آمریکایی در سقطره و مکلا و دریای سرخ و شبوه و حضرموت و مهره در شعاع محدودتری قرار دارند.
این پیام نامرئی ولی محسوس، به خوبی تأکید دارد که به جز آسیب پذیری راهبردی حاکمان وابسته در ریاض و امارات، هرگونه ماجراجویی در عراق و اجرای عملیات احتمالی نظامی، اطلاعاتی و امنیتی و ربایش و ترور و یا فراری دادن چند هزار داعشی از زندانیهای آمریکا در جنوب حسکه و یا جلوگیری از پایان جنگ یمن که وارد سال ششم شده است، می تواند خسارت و پیامدهای راهبردی برای آمریکا و متحدان منطقهای و فرامنطقهای آن در بر داشته باشد.
امروز رخدادهای منطقه در غرب آسیا، شرایط پیچیده ای دارند و نمیتوانند غیرمرتبط تحلیل شوند. هر کنش و رفتار غیرعادی از سوی آمریکا و متحدان آن، میتواند با واکنش هم طراز و متناسب در نقطه ای دیگر از منطقه مواجه شود. همان گونه که پرونده یمن، خلبان صهیونیستی که اسیر در دست ارتش یمن و انصارالله است، با فلسطینیهای دستگیر شده در عربستان معاوضه می شوند، ماجراجویی در عراق و خارج شدن از قواعد بازی در عراق نیز، واکنش فلج کننده در یک نقطه دیگر از منطقه در بردارد.
این بازدارندگی و موازنه قدرت برتر مقاومت، منحنی صعودی و فزاینده خود را در مقابل امریکا و متحدانش با شتاب به پیش میبرد. و از یک مدیریت هوشمند منطقه ای و قدرتمند برخوردار است.