آیا برای بلایی مثل کرونا باید به تشخیص بالینی(کلینیکی) احتمالی با گمان قوی، اولویت میدادیم یا به تشخیص آزمایشگاهی(پاراکلینیکی) قطعی؟ پاسخ معقول به این پرسش روشن است: باید به تشخیص بالینی احتمالی با گمان قوی اولویت میدادیم. چون در این صورت موارد تشخیص داده شده، مراقبتهای بهداشتی و قرنطینه خانگی مبتلایان، به شکل حداکثری صورت میگرفت، مراجعه بیحساب و کتاب به بیمارستانها کنترل میشد و هجوم برای تهیه ماسک و مواد ضدعفونیکننده و دستکش تعدیل میشد. در صورتی که در واقعیت، نظام سلامت، ضمن اینکه در برابر کرونا غافلگیر شد، تا ۱۹ اسفند اولویت را به تشخیص قطعی داد و همه را با ظرفیت محدود خود معطل تعیین مثبت یا منفی شدن تست کرونا کرد و همه این مزیتهای تشخیص بالینی احتمالی با گمان قوی را از دست داد و شد آنچه نباید میشد.
1- با توجه به پروسه طولانی تشخیص قطعی کووید-۱۹ در هفتههای آغازین ورود این ویروس به ایران که سازمان جهانی بهداشت در آن نقش پررنگی داشته ـ و دارد ـ با وجود اینکه اعتباربخشی به آمار رسمی یک گزاره ضروری است اما اختلاف بر سر آمار مبتلایان و فوتیها همچنان محل بحث است و آسیبهای سنگینی به اعتبار دولت و از آن مهمتر به سلامت جامعه وارد کرده است. هر چند با ورود دیرهنگام کیتهای تشخیصی، سرعت و دقت تشخیص بیشتر شد اما خطای راهبردی نظام سلامت کشور در مدیریت معقول کرونا، تا ۱۹ اسفند اصلاح نشد. این خطای راهبردی ناشی از فشار روزافزون تشخیص آزمایشگاهی (پاراکلینیکی) بر تشخیص بالینی (کلینیکی) از یک سو و سیطره سازمان جهانی بهداشت بر سلامت کشورها از جمله ایران از سوی دیگر است. مضافا اینکه اصولا در ساختار نظام آموزش دانشجویان پزشکی، با تاثیر صفر درصدی نمرات دوره کارورزی بالینی در معدل کل فارغالتحصیلان این رشته، عملا مهارت بالینی فارغالتحصیلان، هیچ انگاشته شده و حتی در امتحان پذیرش دورههای تخصصی پزشکی، همین معدل کل ناقص نیز بیتاثیر و فاقد ارزش است. بنابراین هر آنچه در این روزها از قابلیت و جانفشانی پزشکان و پرستاران و سایر عوامل درگیر در خط مقدم مبارزه با کرونا شاهد هستیم ناشی از غیرت اساتید دانشگاهها و استعداد، شم طبی بالا و شجاعت ایشان، دانشجویان و کادر درمان است. پاکباختگان این نبرد نابرابر، بحق شهیدند. در واقع ایشان باید همزمان در 2 جبهه بجنگند؛ یکی جبهه کرونا و دیگر جبهه خطای راهبردی دستگاه سلامت کشور.
دکتر حبیبالله حسنخانلو