انتخابات مجلس، یک ماراتن دست کم هشت نُه ماهه بود. انتخابات در بسیاری از کشورهای غربی، معارض ندارد. اما در مقابل انتخابات الهامبخش ایران، سنگاندازیهای فراوانی از سوی مستکبران انجام میشود. وقتی عملیات ضد انتخابات با برخی همپوشانیهای داخلی همراه شد، موجب کارشکنی سنگین میشود.
اخبار سیاسی -مانند سال 82 که میخواستند انتخابات مجلس را تعطیل کنند. ما در سوئیس و نروژ انتخابات برگزار نمیکنیم، بلکه در قلب منطقهای آشوبزده و پر از دشمنانی عنود، پرچم برگزاری انتخابات را بالا بردهایم. تفاوت ماجرا مانند تفاوت حرکت در یک اتوبان هموار، با عبور از یک گردنه پر پیچ و خم در کولاک زمستانی است. بله، اگر گردنه و کولاک نبود و برخی همراهان ناهمدل، کژتابی نمیکردند، میشد آسانتر عبور کرد، اما با وجود همه بد عملیهای برخی همراهان، به سلامت و موفقیت از چنان گردنهای گذشتن، یک موفقیت بزرگ ارزیابی میشود.
برای فهم واقعیت، باید کمی عمیقتر در برخی روندهای مدیریتی ناراضی تراش مطالعه کرد. قبلا در همین ستون از قول سایت دولتی خبر آن لاین و نشریه حزب اتحاد ملت نوشتیم که تحقیر و توهین نهفته در ماجرای توزیع سبد کالا در بهمن 92 و همچنین شوک غافلگیرانه سه برابر کردن قیمت بنزین در آبان 96، سهوی نبود. نشریه صدا در این باره نوشت «روحانی وقتی دید چیزی دستش ندارد، بنزین را گران کرد تا جامعه به شرایط اقتصادی واکنش نشان دهد؛ فشار از پایین اتفاق بیفتد تا در بالا چانهزنی کنند که مذاکره انجام شود. میگویند وزیر اطلاعات در جلسه دولت هشدار داده اگر بنزین را گران کنید، جامعه به هم میریزد و روحانی خندیده است. اینکه میگویند گران کردن بنزین، تصمیم غیرکارشناسی و اطلاعرسانی آن هم غلط بوده؛ اتفاقاً از نظر روحانی، تصمیم هم کارشناسی بوده و هم نحوه اطلاع رسانی- در واقع اطلاع نرسانی- درست بوده تا جامعه بیشتر عصبانی شود. روحانی قمار کرد تا ببیند نتیجهاش چه میشود.»
آقای صادق خرازی (معاون وزیرخارجه در دولت اصلاحات و سفیر بعدی در پاریس) از حامیان جدی دولت و برجام بود. اما هم او درباره ماجرای تلخ بنزین به خبر آنلاین گفت: «حقیقتا در ماجرای بنزین، بیخردی حاکم بود. مگر میشود بنزین را
سه برابر کنید و قبلش هیچ آگاهی نداده باشید!؟ شما باید از یک سال قبل به افکار عمومی آگاهی میدادید... گاهی به شوخی میگویم مسئولین ما صبح به صبح که بیدار میشوند برنامهریزی و بخشنامه صادر میکنند که انقلاب را از بین ببرند و این مردمند که آن را حفظ میکنند(!)...انتخابات آینده، انتخابات پیچیدهای است. فکر میکنم با فضایی که در آن قرار داریم، مشارکت در شهرستانها بالای ۴۰-۵۰ درصد و در تهران حدود ۲۵ تا 30 درصد باشد که خودش رقم قابل توجهی است، هرچند که ایدهآل نیست».
متاسفانه به دفعات شاهد بودیم که هر وقت طیف مدعی اعتدال و اصلاحات و خوشبین به غرب در دولت و مجلس بر سر کار آمدند، امید و اعتماد عمومی آسیب خورد، نارضایتی افزون شد و میزان مشارکت مردم پایین آمد. در واقع، کارکرد دولتهای شبهلیبرال، تزریق نارضایتی و نا امیدی به جامعه بوده است.
روزنامه غربگرای شرق چند هفته قبل، با اذعان به اینکه شدیدترین اعتراضات در دولتهای هاشمی و روحانی رخ داده، نوشت «مطمئنا گستردهترین اعتراضها مربوط به شورشهای اجتماعی و اقتصادی مردم حاشیهنشین بوده است؛ مانند آنچه در آبان 98 رقم خورد. اگر بخواهیم مقایسهای میان اعتراضهای سیاسی و اقتصادی داشته باشیم، تا قبل از آبان 98، گستردهترین تظاهرات در خرداد 1371 در مشهد و پُرتلفاتترین حادثه در فروردین 1374 در اسلامشهر رقم خورده. نخستین اعتراضها از جنس نارضایتی مردم از برنامههای اقتصادی دولت، برای اولین بار در کوی طلاب مشهد شروع شد و تا شیراز و اراک پیش رفت. موج تظاهراتی که خرداد 1371 و پس از آن آغاز شد، برآمده از تورم 50 درصدی در دولت سازندگی بود. هاشمی در جریان برنامه پنج ساله اول توسعه، طرح تعدیل ساختاری را اجرا کرد و نتیجه آن، کوچک شدن سفره مردم بود».
توجیه آقای روحانی برای کمقدر نمایاندن برنامه هستهای و سپس توقف 95 درصد آن، به چرخش درآوردن چرخ اقتصاد و رونق معیشت مردم در حد بینیاز کردن از یارانه بود. اما ثمره مدیریت وی، کاهش ارزش پول ملی، افزایش چشمگیر شکاف طبقاتی، پنج برابر شدن نقدینگی ویرانگر، و تحمیل
رکود اقتصادی سنگین در کنار تورم 52 درصدی بود. همه این تلخیها در وضعیت تعلیق و انتظار دیپلماتیک، در حالی
رخ میداد که 2200 هزار میلیارد تومان نقدینگی، میلیونها مهندس و کارگر آماده کار، و هزاران کارخانه مهیای فعالیت، معطل تسهیل فضای سرمایهگذاری و تولید و کسب و کار و ایجاد اشتغال در تیراژ چند میلیونی بودند و فقط یک هماهنگکننده با تدبیر را که آنها را به هم برساند، انتظار میکشیدند. فرصتی شش ساله (عمر یک برنامه توسعه) در این رکودزدگی مدیریتی سپری شد و به امید بخشهایی از جامعه آسیب زد.
عملیات ضدانتخابات، از دشمنانی که کودتای سوم اسفند 1299 و 28 مرداد 1332 را طراحی کردند تا استبداد را جایگزین جمهوریت و مردمسالاری کنند، عجیب نبود. اما بیاعتبار کردن انتخابات از سوی برخی محافل داخلی و مدیریتی چه؟ تصادف بود؟ نتیجه نفوذ بود؟ کتمان خطا و کمکاری با جفایی بزرگتر یا...؟ به یاد داریم وزیر محترم اطلاعات دو سال قبل، از فعالیت گسترده «ناتوی اطلاعاتی» علیه ایران خبر داد. بیشک یکی از ابزارهای ناتوی اطلاعاتی، ترمینال رسانهای (کانال) «آمدنیوز» بود که برای عملیات مشترک محافل معارض خارجی و داخلی راهاندازی شد. این کانال تلگرامی با کُدها و گراهایی که از داخل میگرفت اقدام به عملیات سنگین در انتخابات ریاستجمهوری سال 96 کرد؛ ظاهرا به نفع آقای دولت و ضد رقبا، اما در اصل با هدف زدن انقلاب و رویکرد 40 ساله جمهوری اسلامی. متاسفانه این عملیات تخریبی علیه اصل نظام، در برخی مناظرهها هم تکرار شد. آمدنیوز در عین حال چند ماه بعد (دی ماه 96)، از تدارککنندگان آشوب یکهفتهای بود.
نیما زم مدیر آمدنیوز، سال 97 ضمن گفتوگو با یکی از شبکههای ضد انقلاب، از تحلیل ضدامنیتی کارفرمایان خود پرده برداشت: «ما در انتخابات ریاستجمهوری تحلیل داشتیم. این جوری نبود که راه بیفتیم و بگوییم اصلاحطلبیم یا عاشق روحانی هستیم. مجموعه ما، تحلیل امنیتی داشت. میخواهم بازش نکنم تا قضایای دیگر اتفاق بیفتد تا بنشینیم و مفصلتر با هم صحبت بکنیم. آیا اگر رئیسی یا قالیباف سر کار بود، این مشکلاتی که در کشور وجود دارد، الان بود؟ این تظاهراتی که ایجاد شد، آیا بود؟ ما بر اساس تحلیل امنیتی... (مجری: میشود این طور تعبیر کرد که شما خواستید روحانی بیاید، تضاد درونی حاکمیت و عدم تدبیر و مدیریت روحانی، سبب این بشود که مردم معترض شوند؟ تدبیر شما این بود؟) میشود اینجوری هم تعبیر کرد و یکسری سناریوها را کنارش گذاشت.
با توجه به شرایط سیاسی داخلی و خارجی، ما به این نتیجه رسیدیم که باید برویم پشت سر یک فردی مثل روحانی. ما شیفته و دلباخته کسی نبودیم. من همین الان هم از کاری که آمدنیوز در انتخابات 96 کرد، دفاع میکنم. چون ما با تحلیل این کار را کردیم. کشور باید به نقطه جوش میرسید و اگر آدمی مثل رئیسی یا قالیباف سر کار میآمد، کار به نقطه جوش نمیرسید. آن وقت روند چهل سال گذشته ادامه پیدا میکرد».
ما در این دوره با سه جفای بزرگ مواجه شدیم: نخست، سوء مدیریت اقتصادی و فشار سنگین بر مردم. دوم، تقلا برای لکهدار کردن انتخابات و انداختن آن از چشم مردم با این ارزیابی که طیف ائتلافی همسو با این مدیریت، یقینا بازنده انتخابات خواهند بود و به قول معروف، دیگی که برای ما نجوشد، همان بهتر که نجوشد! (مقبولیت این طیف در نظرسنجیها به زیر هفت درصد رسیده بود و در رای 90 تا 30 هزار نفری نامزدهای آن در تهران پیداست). سوم، ترویج فضای مجازی لجامگسیخته و بیپشت و پناه واگذاشتن معیشت و روح و روان مردم در برابر تروریستهای رسانهای. بخشی از خسارتها، از طریق همین فضا و با رضایت ضمنی برخی دولتمردان به زیست عمومی تزریق شد. برخی مدیران و شبکه سیاسی همپوشان آنها، برای لاپوشانی سوء مدیریت آزاردهنده خود، در چند ماهه اخیر، اقدام به مسموم کردن فضای افکار عمومی علیه انتخابات کردند، به نحوی که اگر نام گویندگان حذف میشد، انسان تصور میکرد از طرف مقامات عنود آمریکایی یا گروهکهای معاند ادا شده است. همین سخنان ناجوانمردانه و خلاف واقع، مستند مقامات آمریکا و رسانههای معاند برای تخریب انتخابات قرار گرفت. تلخ بود اما کسانی که منتدار انتخاباتند و بارها در همین فرآیند انتخاب شدهاند، با ادبیات دشمنان و منافقین، انتخابات را نمایشی و انتصابات وانمود کرده و با دوره رضاخان مقایسه میکردند! انتخابات مجلس، با وجود همه این ناملایمات، و در حالی برگزار شد که دشمن، حتی در شب و روز انتخابات هم از آتشباران (چه با شوک رسانهای معطوف به شیوع کرونا و چه با اعلام رفتن ایران به لیست سیاه FATF) دریغ نکرد.
بنابراین باید گفت کشور از یک گردنه سخت و ناهموار، با موفقیتی بسیار بالا عبور کرده و گامی بزرگ در پویش پیشرفت برداشته است. این موفقیت، با خانهتکانی ملت در مجلس و انتخاب نمایندگانی غالبا انقلابی و با انگیزه، همراه شده است. مجلس جدید، راه ناهمواری را با بازگرداندن مدیریت به ریل درست در پیش دارد؛ اما میتوان امیدوار بود به فضل الهی و همت نیروهای انقلابی، مجلسی قوی، شجاع و با برنامه تشکیل شود. لازمه چنین اقتداری، انسجام و همدلی و همافزایی و داشتن راهبرد و جدیت پایدار است. کمکاری نیروهای انقلاب در قبل از انتخابات، باید به واسطه همدلی و همفکری منتخبان جدید و تدوین برنامههای امیدبخش جبران شود. منتخبان نباید منتظر افتتاح مجلس جدید در خرداد 99 باشند، بلکه باید از همین حالا اهتمام برای برنامهریزی و تغییرات سازنده را به نمایش بگذارند؛ شبیه حس مثبتی که در دستگاه قضایی ایجاد شد.
تدبیر و تلاش جهادی، لازمه افزایش امید و اعتماد مردم، و تابآوری در مقابل خباثت دشمن است. جریان انقلابی باید کمکاریهای خود را در دوره پس از پیروزی جبران کند نه اینکه خدای ناکرده دچار مستی و سستی پس از ظفر شود. غرور، تشتت و تفرقه، خراشیدن همدیگر، پرداختن به دلخوریها، همفرسایی به جای همافزایی، و غفلت از نفوذ و سربازگیری بدخواهان، موانع اهتمام به مسئولیت سنگین مجلس است. فرصتها را باید مغتنم شمرد و درست هزینه کرد. این، مبارکترین رسم شکرگزاری نسبت به اعتماد مردم و توفیق الهی است. انتخابات دوم اسفند، یک حماسه بزرگ بود و ثمرات آن میتواند چالشهای بسیاری را از پیش روی کشور بردارد، انشاءالله.
محمد ایمانی