«تحریم» تا همین یکی دو ماه پیش، کلیدواژهای بود که بیشتر در صفحات سیاسی و اقتصادی رسانهها کاربرد داشت و اشارهای صریح به شاخصترین نماد دشمنی، دشمنان ملت ایران داشت؛ در هفتههای منتهی به برگزاری جشنوارههای «فجر» اما پای این کلیدواژه به حوزه فرهنگ و هنر هم باز شد و عدهای تلاش کردند سوار بر موج احساسات مردمی برخاسته از حوادث تلخ نیمه دیماه، بهزعم خود جریان «تحریم فجر» را به راه بیاندازند.
اخبار فرهنگ و هنر - درباره مواجهه هنرمندان با این جریان که بیشتر صورت «مجازی» داشت و در رسانههای رسمی رد و نشانی از آن نبود، میتوان واکنشها را به سه دسته مشخص تقسیم کرد:
گروه اول صراحتاً با این جریان همراه شدند و در صفحات شخصی خود در فضای مجازی نه فقط از نیت خود برای تحریم جشنوارههای فجر خبر دادند که دیگران را نیز به همراهی با این جریان فراخواندند و بعضاً در مذمت شرکتکنندگان در این رویدادها هم گفتند و نوشتند. طبق شنیدههای غیررسمی و البته مستند به اظهارات اخیر دبیر جشنواره فیلم فجر شماری از این گروه، به موضعگیری مجازی بسنده نکرده و در قالب تماسهای تلفنی با هنرمندان سعی در تشدید فشارها برای همراه کردن شمار بیشتری با دیدگاه خود داشتند.
گروه دوم هنرمندانی بودند که بهصورت حسابشده و یا از سر اتفاق، همدردیشان با داغدیدگان همزمان با شکلگیری جریان تحریم منتشر شد. تلاش بسیاری از سوی گروههای رسانهای همسو با تحریمکنندگان شد که موضع این گروه از هنرمندان هم رنگ و لعاب «تحریم فجر» به خود بگیرد و اعتبار برخی از این چهرهها دستاویزی برای دوپینگ اعتباری این جریان شد تا این ذهنیت در فضای افکار عمومی تقویت شود که «هیچ هنرمندی امسال به جشنوارههای فجر نخواهد رفت!»
این گزاره البته که برای دلسوزان نگرانکننده بود اما شواهد و قرائن بهخصوص برای آنها که ماهیت مجازی این جریان از ابتدا برایشان مشهود بود، نشان از این واقعیت داشت که اعتبار و اهمیت جشنوارههای هنری فجر را پس از ۴ دهه، بهراحتی نمیتوان مخدوش کرد.
گروه سوم اما هنرمندانی بودند که از همان آغاز نه فقط موضعگیری همسو با این جریان نداشتند که خود را موظف به مقابله با آن دانسته و تلاش کردند حتی پررنگتر از دورههای قبل، برای برگزاری هر چه باشکوهتر جشنوارههای فجر، همصنفان خود را به میدان فرابخوانند و از قبح ایده «تحریم» و لزوم دوری از هرگونه افتراق و تفرقهافکنی بگویند. موضع این گروه بر این اصل استوار بود که ماهیت «جشن» وارگی این رویدادها بیشتر از جنس دورهمی صنفی اصحاب هنر است و سهم بالای چهرههای معتبر هنری در فرآیند انتخاب و داوری آثار در هر یک از این رویدادها طی دورههای مختلف، به اندازهای بوده که بهرغم برگزاری آن از سوی «دولت» ها نتوان این رویدادها را صرفاً دولتی و عاری از ملاحظات صنفی و هنری دانست.
تحریمکنندگان چه میخواستند؟
نمیتوان این نکته را در نقد جریان «تحریم فجر» نادیده گرفت که مدعیان به راهاندازی این جریان در هیچ مقطعی نتوانستند به صراحت مطالبه و به تعبیر دقیقتر انگیزه خود از این جریانسازی را تبیین و تشریح کنند.
اگر کمی به عقب برویم جرقه اصلی شکلگیری این حرکت احتمالاً «احترام به جانباختگان سانحه سقوط هواپیمای اوکراینی» و یا حتی پیشتر از آن «همدردی با داغدیدگان حوادث آبان ماه» بود. همدردی و احترامی که طبیعتاً از جنس «دلجویی» بود و فینفسه محترم. اما برخی تلاش کردند که به این دلجویی، رنگ و بوی «اعتراض» بدهند و این نقطه اصلی طرح ابهامات و سوالات بیپاسخ است.
درخواست «لغو جشن» بهمنظور ادای احترام به خانوادههای داغدیده، درخواستی محترم بود که میتوانست به انحای مختلف نیز مطرح شود و اتفاقاً برگزارکنندگان جشنوارههای فجر، هر یک به نوعی نسبت به کاهش ابعاد «جشن» وارگی این رویدادها، در راستای همین «ادای احترام» اقدام کردند، اما تلاش برای ایجاد اختلال در روند برگزاری یک رویداد ملی، آن هم به بهانه «اعتراض» نشان از یک محاسبه اشتباه داشت.
اساساً مدعیان «تحریم اعتراضی» به چه چیز «معترض» بودند و نسبت جشنوارههای «فجر» با موضع اعتراضی این افراد چه بود؟
طرح این سوال البته به معنای بیاطلاعی از پاسخهای احتمالی نیست، بلکه جهت یادآوری این واقعیت است که شهامت طرح انگیزههای واقعی و صراحت در موضعگیری در موارد مشابه، شاید خیلی زودتر از آنچه تا به امروز تجربه کردهایم، وزن واقعی جریانات و حرکتهای جمعی را عیان کند و بار روانی کمتری هم به فضای رسانهای و افکار عمومی تحمیل شود.
جشنواره فیلم فجر؛ مرور مصداقی یک تجربه
فارغ از تفاوتهای جزئی در میان هنرمندان هر یک از این سه گروه، در میان جشنوارههای مختلف فجر، مرور تجربه برگزاری سیوهشتمین جشنواره فیلم که از نظر دربرگیری مخاطبان عامتر، بازتاب و تأثیر گستردهتری بر افکار عمومی داشت، درباره آغاز و انجام مدعیان «تحریم» حاوی نکات قابل تأملی است.
«تحریم جشنواره فیلم فجر» هرچند در قیاس با حواشی جشنوارههای تئاتر، موسیقی و تجسمی، از نظر کمیت همراهان اساساً از ابتدا صورت «جریان» پیدا نکرد اما انتشار ویدئوی مسعود کیمیایی و اعلام انصرافش از نمایش فیلم تازهاش «خون شد» در جشنواره، تبدیل به مهمترین نماد جریان رسانهای «تحریم فجر توسط هنرمندان» شد.
فارغ از «خون شد» که آن هم با تأکید جواد نوروزبیگی در مقام تهیهکننده در چرخه اکران و داوری «فجر» باقی ماند، از میان ۲۸ فیلم معرفی شدن در دو بخش اصلی «سودای سیمرغ» و «نگاه نو» هیچ فیلمی از حضور در این رویداد انصراف نداد. تنها اثری که متأثر از فضای رسانهای بهوجود آمده رسماً از حضور در جشنواره سیوهشتم انصراف داد و آن را رسانهای هم کرد، مستند «کامی» به کارگردانی میترا ابراهیمی بود که دبیرخانه جشنواره هم بلافاصله مستند «قصه دختران فروغ» به کارگردانی خاطره حناچی را جایگزین آن در ترکیب ۱۰ مستند جشنواره امسال کرد.
نکته جالب درباره مستند «کامی» که به استناد قوانین جشنواره تنها به درخواست تهیهکنندهاش امکان انصراف داشته، اینکه تهیهکننده این مستند پیمان قاسمخانی است و بهرغم انصراف این مستند، قاسمخانی فیلم بلند خود یعنی «خوب، بد، جلف ۲؛ ارتش سری» را از جشنواره بیرون نکشید و اتفاقاً در جریان اکران فیلم، در نشست رسانهای آن در پردیس ملت هم حاضر شد.
باقی فیلمهای جشنواره سیوهشتم به استناد اظهارنظر اخیر ابراهیم داروغهزاده دبیر این رویداد، هیچ یک متقاضی انصراف و به تعبیری «تحریم» جشنواره نبودهاند.
پیمان معادی؛ از تحریم تا سیمرغ
فارغ از کارگردانان و تهیهکنندگان از میان عوامل اصلی فیلمهای حاضر در جشنواره فاطمه معتمدآریا، بابک حمیدیان، پردیس احمدیه و پیمان معادی بازیگرانی بودند که تلویحاً و یا صریحاً عدم حضور خود در جشنواره را اعلام کردند؛ همه این بازیگران در نشستهای رسانهای مرتبط با فیلمهای خود غایب بودند جز پیمان معادی که با تلاش تهیهکننده فیلم «درخت گردو» توانست در قالب ارتباط تلفنی سهمی در پوشش رسانهای این فیلم در جشنواره داشته باشد.
از این منظر مورد « پیمان معادی » بیش از دیگر تحریمکنندگان فیلم مورد توجه و انتقاد رسانهها قرار گرفت؛ به خصوص که از همان ایام پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر و در نمایشهای محدود «درخت گردو» برای منتقدان و اصحاب رسانه، زمزمه شانس بالای معادی برای «سیمرغ بازیگری» و افسوس بابت «انصراف او از حضور در جشنواره» مطرح میشد و دور از انتظار نبود که این واکنشها عوامل فیلم را به تکاپوی تغییر نظر معادی بیاندازد.
روز برگزاری نشست رسانهای «درخت گردو» نشانههای این تلاشها عیانتر هم شد، از تماس تلفنی تهیهکننده فیلم با پیمان معادی تا وعده مهران مدیری، دیگر بازیگر فیلم برای حضور او در اختتامیه جشنواره. این تماس و وعده اما هیچ کدام منجر به رفع ابهامات نشد؛ چه اینکه معادی در آن ارتباط تلفنی هیچ توضیحی درباره تغییر تصمیم قبلی خود نداد و سوالات خبرنگاران از دیگر عوامل فیلم هم در این زمینه بیپاسخ ماند.
ادامه این ابهامات درباره موضع پیمان معادی (که بازیاش در «درخت گردو» بیتردید از شانسهای اصلی شکار سیمرغ بازیگری بود) نسبت به جریان «تحریم فجر» تا آئین اختتامیه به حاشیهها دامن زد و جالب اینکه بعد از اهدای سیمرغ به او، دبیر جشنواره زمانی که با پرسش در این مورد مواجه شد تنها به این توضیح بسنده کرد که پیمان معادی هیچ گاه بهصورت «رسمی» از حضور در جشنواره انصراف نداده بود!
توضیح ابراهیم داروغهزاده از نظر سازوکار قانونی اهدای جوایز البته محل ایراد نیست اما آیا از نظر منطق مواجهه مدیران یک رویداد نسبت به یکی از چهرههای تأثیرگذار در جریان رسانهای تحریم همان رویداد، بازهم این استدلال منطقی است؟
فارغ از نگاه و استدلال مدیران فجر اما این فرآیند سوی دیگری هم داشت و آن شخص پیمان معادی بود که حتی در ویدئوی ارسالی به آئین اختتامیه برای دریافت سیمرغ از جشنواره فجری که پیشتر گفته «نمیتواند» در آن شرکت کند، باز هم هیچ توضیحی نداد و نگفت که چه شد موضعش درباره این رویداد تا این اندازه تغییر کرده است.
پیمان معادی حتی اگر خود را جزو گروه دومی میداند که در ابتدای این گزارش به آن اشاره کردیم، طبیعتاً میتوانست درباره نیت خود برای «همدردی با داغدیدگان» و نه «تحریم اعتراضی» توضیح دهد و با سکوتش اجازه دامنه پیدا کردن بیشتر شائبهها نسبت به عملکرد متناقضش در این جریان را ندهد.
«تحریم» در اعتراض به «تحریم»!
اما نمیتوان از تجربه مواجهه جشنواره فیلم فجر با مدعیان «تحریم» نوشت و به عجیبترین مورد اشاره نکرد. در کنار سه گروهی که در آغاز این گزارش به آن اشاره شد، عجیبترین نمونه را میتوان دسته چهارمی دانست که در آئین اختتامیه اعلام موجودیت کردند! گروهی که بدون هیچ اظهارنظر قبلی و در سکوت کامل، دست به «تحریم عملی» معتبرترین رویداد سینمایی کشور زدند و اینگونه در عرض چند ساعت از همه مدعیان پیشین «تحریم فجر» پیشی گرفتند!
سعید ملکان و تیم تولید فیلم سینمایی «روز صفر» که بعدها در توجیه رفتار عجیب خود در آئین اختتامیه تلاش کردند پشت ادعای «اعتراض به باج دادن مدیران جشنواره فجر به تحریمکنندگان» نیت اصلی خود را پنهان کنند، بازندهترین افراد در بازی «تحریم فجر» بودند. سینماگرانی که یکی از موفقترین فیلمهای جشنواره سیوهشتم را به سرانجام رساندند، از سوی مخاطبان تحسین شدند و داوران نیز بیشترین سهم را در ترکیب جوایز برایشان در نظر گرفتند اما با یک اشتباه محاسباتی عیان، آتشی که میخواستند به آن معترض شوند را خود شعلهورتر از قبل به دامن «فجر» انداختند.
جشنواره سیوهشتم فیلم فجر البته همانگونه که در آغاز نیز به آن اشاره شد، مانند دیگر جشنوارههای هنری «فجر» که این روزها همچنان شاهد برگزاری پرشور آنها هستیم، از ابتدا نسبت به آنچه مدعیان جریان «تحریم فجر» در خیال خود داشتند، مصون بود و مشخص بود که گردی از هیاهوی مجازی بر دامن این مهمترین رویداد سینمایی کشور نخواهد نشست، اما تجربههایی ارزشمند در طول برگزاری این دوره حاصل شد، که هم برای سینماگران و هم برای سیاستگذاران فجر بسیار ارزشمند است.
«تحریم فجر» بازی از پیش شکستخوردهای بود که تبدیل به سنگ محکی برای اعتبارسنجی جشنوارههای «فجر» و همزمان پرسش جدی در زمینه اصالت حرکتهای مشابه در فضای مجازی شد. حرکتهایی که شاید سروصدای بسیار داشته باشند و پشت نقاب یک «مطالبه» و یا «اعتراض» جمعی خود را پنهان کنند اما اصالت و به تبع تأثیری ندارند؛ مطالبه و اعتراض هم «هنر» میخواهد!