وقتی محمدجواد ظریف و عباس عراقچی در آغازین روزهای مذاکراتشان با 5+1 از عدم تأثیر تحریمها بر ایران گفتند، تقریبا هیچکس حرف آنها را جدی نگرفت. دستکم در مورد تیم آمریکایی که چنین بود؛ چون پیش از آن رئیسجمهور ایران در تبلیغات انتخاباتی بر اوضاع نامناسب اقتصادی ایران مانور فراوانی داده بود و با جمله «خوب است که سانتریفیوژها بچرخند، اما مهم است که چرخ کشور هم بچرخد، و چرخ صنعت هم بچرخد.» تحلیلگران غربی را به این نتیجه رساند: « روحانی با اشاره به مسئله هستهای و اینکه چگونه مردم ایران از تحریمها رنج میبرند، خود را از بقیه متمایز کرد.» آقای روحانی حتی پا را از این هم فراتر گذاشت و به فاصله سه هفته پس از آغاز دور جدید مذاکرات در نیویورک از خزانه خالی کشور گفت: «دولت در شرایطی کار خود را آغاز کرده است که با خزانه خالی با انبوهی از بدهکاری مواجه بوده است.» این اظهارات میتوانست نقش مؤثری در تضعیف موضع دیپلماتهای ایرانی در مذاکرات داشته باشد. در واقع آقای روحانی با این اظهارات زبان مذاکرهکنندگانش را در مقابل همتایان غربیشان کوتاه کرده بود.
مشابه این اتفاق یک بار دیگر در تیرماه 1394 افتاد. در آخرین ساعات قبل از اعلام توافق نهایی برنامه جامع اقدام مشترک(برجام) در حالی که محمدجواد ظریف سخت مشغول آخرین چانهزنیها با جان کری برای به دست آوردن اندک امتیازی بیشتر بود؛ این توییت بیموقع رئیسجمهور روحانی بود که مشت دیپلماتهایش را باز کرده و به آمریکاییها اطمینان خاطر داد که ایران راضی به پذیرفتن توافق با همان شرایط است. وندی شرمن معاون سیاسی وقت وزارت خارجه آمریکا و نماینده این کشور در مذاکرات 5+1 مینویسد: «یک روز قبل، روحانی، رئیسجمهور ایران، توییتی زده بود به این مضمون که توافق تقریبا آماده است. با آنکه او خیلی سریع این توییت را پاک کرد، اما دست ایران را رو کرد. آنها دیگر در موقعیتی نبودند که توافق را از بین ببرند.[تغییر دهند.]»
در گرما گرم تبلیغات دوازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری در 18 اردیبهشت 1396 باز هم رئیسجمهور اظهارات جنجالی دیگری مطرح کرد که در صدر اخبار رسانههای خارج کشور قرار گرفت. او در جمع حامیانش در سالن ابنسینای شهر همدان از «38 سال اعدام و زندان» توسط رقبایش در ایران گفت. اظهاراتی که همان زمان نیز با تعجب مسئولان کشورمان همراه شد و معاون اول وقت قوه قضائیه را به واکنش وا داشت. ناگفته میتوان حدس زد که با این اظهاراتِ رئیسجمهور، نمایندگان ایران در مجامع بینالمللی حقوقبشری به سختی میتوانستند موضع خود در دفاع از رعایت حقوقبشر در ایران را حفظ کنند.
به نظر میرسید بیمبالاتی در ابراز نظرها و اظهار سخنان نسنجیدهای از این دست در دولت یازدهم و دوازدهم تبدیل به عادت شده بود. 18 اردیبهشت 1397 دولت آمریکا در حالی با امضای دونالد ترامپ از برجام خارج شد که ظاهرا مطمئن بود همتایان ایرانیشان علیرغم عهدشکنی آنها تمایلی به پاسخگویی متقابل ندارند. آقای روحانی درست یک روز قبل یعنی 17 اردیبهشت 1397 در خراسان رضوی گفته بود: «اگر اهداف برجام بدون آمریکا محقق شود، چه بهتر!» حتی معاون رئیسجمهور نیز 8 ماه پیش از آن در 17 شهریور 1396 به روزنامهاشپیگل آلمان گفته بود: «اگر فقط آمریکا برجام را ترک کند، ما متعهد میمانیم.»
این اظهارات به وضوح، توان چانهزنی را از دیپلماتهای ایرانی میگرفت. در حالی که واکنش متقابل به دولت آمریکا در «خروج از برجام» میتوانست به عنوان تهدیدی معتبر در دست مذاکرهکنندگان ایرانی باشد، رئیسجمهور و برخی مقامات ارشد دولت پیشاپیش با سخنانی نسنجیده که رویکرد ایران در واکنش به اقدامات طرف غربی را فاش میکرد، این اهرم فشار را خنثی میکردند.
اما این اتفاق در سوی مقابل میدان کاملا برعکس بود. ایالات متحده همیشه به دنبال حمایت از دیپلماسی با یک تهدید معتبر میگشت و این اصل را در دستورکار خود قرار داده بود. آنها تهدید نظامی را در کنار مذاکرات 5+1، همیشه روی میز نگه داشتند.وقتی ایران آژانس بینالمللی انرژی اتمی را در جریان ساخت و بهرهبرداری تأسیسات هستهای فردو گذاشت، آمریکاییها بلافاصله با توجه به مشخصات فنی سایت فردو، متوجه کماثر شدن تهدید نظامیشان در این مورد شدند و بر همین اساس پروژهای تسلیحاتی برای ساخت بمبی سنگرشکن را تعریف کردند که قادر به انهدام تأسیسات زیرزمینی فردو باشد. اینکه آیا این پروژه توانست به هدف مد نظر دست یابد یا نه، میتواند موضوع گزارش دیگری باشد. آنچه مهم به نظر میرسد این است که بدانیم آمریکاییها با این راهبرد، موضع مذاکرهکنندگانشان را تقویت و قدرت چانهزنیشان را افزایش میدادند. شرمن مغرورانه به این سیاست دولت آمریکا اشاره میکند و میگوید: «هیچ دولت دیگری توانایی نظامی ما را ندارد تا با تهدیدی معتبر، دیپلماسی را حمایت کند.»
در حالی که کارزار فشار حداکثری علیه ایران از جانب آمریکا به اوج خود میرسید. یک بار دیگر این آقای روحانی بود که سخنرانی دیگری این بار در کرمان انجام داد و در جلسه شورای اداری استان کرمان، شرایط ایران را سختتر از دوران جنگ توصیف کرد. سخنانی که با استقبال گسترده رسانههای آمریکایی و اروپایی مواجه شد و آن را شاهدی بر تأثیرگذاری سیاست جدید آمریکا در اعمال فشار بیشتر بر ایران تلقی کردند. بر این اساس در شرایطی درست مشابه روزهای آغازین دولت یازدهم، از این پس به سختی بتوان پای میز مذاکره دیپلماتهای غربی را قانع کرد که سیاستهای تحریمیشان بر ایران اثرگذار نبوده است.
حالا بیایید به تازهترین اظهارات رئیسجمهور در جمع نخبگان سیاسی و اقتصادی ژاپن که روز گذشته ایراد شد بپردازیم. حسن روحانی در این دیدار گفت: «یکی از ویژگیهای ما ایرانیها، این است که وقتی توافقی را امضا کردیم «در هیچ شرایطی» امضاءمان را زیر پا نخواهیم گذاشت.» در مورد ویژگیهای ایرانیان میتوان بعدها به تفصیل صحبت کرد اما متأسفانه رئیسجمهور با این اظهارنظر باز هم طرف غربی را بر عهدشکنیهایش مصممتر میکرد و این اطمینان را به آنها میداد که از جانب ایران با پاسخی متقابل مواجه نخواهند شد. ایشان در همین جلسه ادامه دادند: «به دنیا ثابت کردیم که پای تعهدات خودمان میایستیم و علیرغم اینکه طرف تعهد به بخشی از تعهداتش عمل نکرده و یا یکی از آنها بهطور کامل خارج شده ما همچنان در تعهد خودمان باقی هستیم.» به سختی بتوان در چارچوب فعلی مسائل سیاست خارجی ایران این گزاره را منطقی به حساب آورد و اثبات چنین رفتاری از جانب ایران به جهان را دستاورد محسوب کرد. در حالی که محاسبات عقلانی حکم میکند چماق خروج از برجام را بالا نگه داشته و راه را برای چانهزنی بیشتر در میدان مذاکرات باز کنیم متأسفانه رئیسجمهور بار دیگر با اظهار نظراتی نسنجیده دیپلماسیاش را بیاعتبار و دیپلماتهایش را خلع سلاح کرد.
ممکن است آقای روحانی سخنانش را اینگونه توجیه کند که برای عدم فعالسازی مکانیزم ماشه از جانب طرفهای دیگر مذاکرات لازم است چنین اطمینانی به آنها داده شود که ایران هرگز از برجام فراتر نخواهد رفت. اما به نظر میرسد این توجیه لغزنده، خود آغاز بحث و تأملاتی دیگر خواهد شد که اصولا چرا چنین مکانیزمی در برجام وجود دارد؟ مسئولان دولت با چه توجیهی تن به این مکانیزم دادهاند که امروز از آن هراس دارند و مهمتر از همه، آن روز که منتقدان بهدرستی نقش مکانیزم ماشه را در برنامه جامع اقدام مشترک تبیین کرده و نسبت به آن هشدار میدادند چرا هیچ گوش شنوایی نبود!؟
سیدمحمد عماد اعرابی