تنها دو هفته بعد از آنکه ترامپ اعلام کرد نیروهای آمریکا باید از «جنگهای مسخره» بیرون کشیده شوند، خبر رسید که طرحی برای اعزام دهها کشتی نظامی و ۱۴ هزار نیروی نظامی جدید به منطقه روی میز ترامپ قرار گرفته که هدف آن به تصریح، مقابله با تهدید ایران است.
اخبار سیاسی - بیزینس اینسایدر به نقل از وال استریت ژورنال با اعلام ایران خبر نوشت هماکنون (با به عبارت بهتر طبق آمار مه ۲۰۱۹ میلادی) ۱۴ هزار نیروی نظامی آمریکایی در منطقه حضور دارد. با یک حساب سرانگشتی مشخص میشود افزایش دوبرابری و ناگهانی سربازان نمیتواند صرفاً در ادامه پروسه پیشین برای مداخله در غرب آسیا باشد بلکه یک پروژه خاص مد نظر است.
منظور سیاسی و دقیقتر از عبارت «مقابله با تهدید ایران» که بیشتر یک اصطلاح حقوقی برای توجیه اقدام نظامی است، تلاش برای تضعیف حکومت ایران است. پس به هیچ وجه نمیتواند همزمانی طرح این برنامه نظامی با ناآرامیها در ایران اتفاقی باشد. ظاهراً بیش از هر ضدانقلابی در داخل، این دولت آمریکا بوده که از تبدیل اعتراضات مردم به بینظمی و ناآرامی استقبال میکند تا بلافاصله اهداف خود را برای تغییر حکومت در ایران یا دست کم تغییر رفتار ایران پی گیرد.
درز این خبر موجب شد سخنگوی پنتاگون در توییتر خود به تکذیب آن اقدام کند اما در همان تکذیب تلویحاً نوشت که این طرح در دست بررسی است:«ما همواره وضعیت تهدید را در سراسر جهان رصد میکنیم و گزینههای خود را در نظر داریم. قدرت نیروها و سطح حضور نظامی را بسته به اقدامات طرف متخاصم و پویاییِ وضعیت امنیتی برنامهریزی میکنیم». این نوشته دقیقاً بدان معنا است که اگر شرایط امنیتی (گسترش ناآرامی در ایران) آماده باشد، شاید بیش از ۱۴ هزار نیز نیروی جدید اعزام کنیم؛ آنچه ترامپ نیز قبلاً به آن اشاره کرده بود.
حالا که اوضاع در ایران آرام شده، طرح برخی مقامات آمریکایی برای اعزام نیروهای جدید، توجیه قبلی خود را از دست داده است. اما درز همین خبر نشان میدهد حتی با رفتن بولتون و تعدادی دیگر از مشاوران تندرو مانند فیونا هیل، هنوز سیاستگذاران تندرو در پنتاگون و شورای امنیت ملی آمریکا حضور دارند؛ کسانی مانند برایان هوک میئول میز ایران در وزارت خارجه؛ سیاستمدارانی که با رسانههای جریان اصلی در هماهنگی کامل هستند.
نمونه این تبانی میان حکومت آمریکا و رسانههای جریان اصلی، خبر سیانان است که سوم دسامبر مدعی شد دستگاههای امنیتی آمریکا اطلاعات جدیدی از آمادگی ایران برای حمله به نیروهای آمریکایی یا منافع آمریکا در منطقه به دست آوردهاند؛ یا خبر نیویورک تایمز که نوشت ایران موشکهای بالستیک کوتاهبرد خود را در میانه آشوبهای عراق به آن کشور منتقل کرده؛ یا آسوشیتدپرس که خبر از انتقال قطعاتی مشکوک به قطعات موشک برای اولین بار از سوی ایران به سمت یمن منتشر کرد.
این خبرها مخاطب را قانع میکند که ترامپ دوست نداشت جنگ دیگری را در غرب آسیا آغاز کند اما ایران آن را مجبور کرد! حالا رئیسجمهور آمریکا مجبور است برای حفظ امنیت سربازانش در منطقه و منافع متحدان آمریکا که با پول خود به کاهش بیکاریِ جوانان آمریکایی کمک کردهاند، کاری بکند و الا دیر میشود!
«مشروع» جلوهدادن اقدام نظامی در داخل و «قانونی» نشاندادن تجاوز نظامی از نظر نهادهای بینالمللی در ابتدا وظیفه سنگینی به نظر میرسد اما رسانههای جریان اصلی در آمریکا در تبانی با سیاستمداران ایالات متحده در این حرفه به تبحر رسیدهاند.
آنها در انتشار خبرهای ناآرامی در ایران نیز صرفاً از الفاظی مانند «سرکوب»، «قطع اینترنت»، «کشتهها» استفاده کردند و هیچ اشارهای در تیترها به تجهیزات نظامی که در اختیار برخی از افراد حاضر در تظاهرات بود یا سربازان نیروی انتظامی و سپاه که جان خود را از دست دادند نکردند. این انتشار یکسویه اخبار به صورت هماهنگ، بخشی دیگر از پازل ذهن مخاطبان را در کنار خبرهای آمادگی ایران برای اقدام نظامی در منطقه تکمیل میکند و چنین حکومتی را مستحق مقابله و حمله از سوی آمریکا نشان میدهد.
جمعبندی
این تجربه نشان داد ایالات متحده علی رغم حرافی در موارد مختلف، هنوز منتظر فرصتی برای مداخله نظامی در ایران و «تغییر رژیم» بر مبنای اهداف واشینگتن در غرب آسیا است و صحبت از مذاکره و توافق، تنها یک فریب کوتاه مدت و خرید زمان برای به سرانجام رساندن دیگر پروژههای براندازانه است.