آنچه در روزهای اخیر در کشور میگذرد از زوایای مختلف قابل تحلیل و بررسی است. ماجرا از اعلام و اعمال ناگهانی افزایش قیمت بنزین و سهمیهبندی آن آغاز شد اما روند حوادث بهگونهای پیش رفت که نشان میدهد موضوع اگرچه بهانه اقتصادی داشت اما هرچه گذشت، ماهیت امنیتی آن بیش از پیش خود را نمایان کرد. اعتراضات اولیه گروهی از مردم نسبت به این تصمیم ناگهانی کاملاًً قابل پیشبینی بود چرا که متأسفانه دولت پیش از عملیاتی کردن این طرح، نه تنها هیچ اقدامی برای توجیه افکار عمومی و بسترسازی روانی و اجتماعی انجام نداد بلکه برخی اظهارات و موضعگیریهای دولتمردان کاملاًً برخلاف این مسیر لازم و ضروری بود. حال آنکه منطق و تدبیر حکم میکرد رئیسجمهور بهعنوان بالاترین مسئول این تصمیم و مجری این طرح ملی، صادقانه با مردم سخن گفته و چرایی و چگونگی آن را برای افکار عمومی تشریح کند.
مسئولان پیش از آغاز اجرای این طرح باید بهطور فراگیر و دقیق برای مردم توضیح میدادند که چنین تصمیمی در راستای منافع عمومی است چرا که سهم قاطبه مردم از یارانه سنگین انرژی، بسیار کمتر از چند دهک ثروتمند جامعه است و این اقدام گامی در جهت نزدیک شدن به عدالت است. میزان عجیب و غریب مصرف بنزین در کشور، یارانه تخصیص داده شده، الگوی مصرف و شاخصهای اقتصادی از این دست نشان میدهد در لزوم اجرای چنین طرحی کمترین شک و شبههای وجود ندارد اما درباره سازوکارها و نحوه اجرای آن بدون شک اختلافاتی وجود دارد که نیازمند کار کارشناسی و درنظر گرفتن جوانب مختلف مسئله است که موضوع این یادداشت نیست.
نگرانی و اعتراض بخشی از مردم نسبت به این تصمیم و اجرای ناگهانی آن کاملاًً قابل درک است. بنزین فقط یک کالای مصرفی نیست و یکی از شاخصهای مهم اقتصاد عمومی ایران است. مردم بهطور عمومی و با توجه به تجربیات گذشته این برداشت را دارند که گران شدن بنزین یعنی گران شدن سایر کالاها و چنین موجی از تورم در شرایط امروز برای آنان قابل تحمل نیست. دولت قول داده است که اجازه ندهد چنین موجی ایجاد شود اما باید به مردم حق داد که نسبت به این وعده دولت خوشبین نباشند. چند وعده دولت تا کنون عملی شده است؟ تصور عمومی جامعه از جدیت و همت دولت چیست؟
تیرماه سال گذشته و در اوج گرانی دلار که به دنبال خود موج گرانی سنگینتری را در قیمت تمام کالاها ایجاد کرده بود، عکس خندان آقای روحانی در حال بازدید از تله کابین توچال منتشر شد. از این دست تصاویر و اخبار نمادین و معنادار بسیار است، بازدید از فلان کارخانه سوار بر خودروی شاسیبلند خارجی، نظرسنجی اوضاع مردم از داخل ماشین، انتشار خبر سفر تفریحی به قشم در حالی که چند استان کشور درگیر سیل و سیلاب شدید بودند و... این تصور و تصویر را - فارغ از میزان صحت آن- خود دولتمردان ایجاد کردهاند و از این بابت نمیتوانند و نباید کسی جز خود را ملامت کنند. از این رو نگرانی مردم نسبت به اثرات این طرح قابل درک است و نباید به آنان خرده گرفت و این وظیفه مسئولان است که با همت و قاطعیت، نگرانی مردم را برطرف کرده و این تصور آنان را تغییر داده و نشان دهند به آنچه میگویند عمل هم میکنند.
گلایه و نقد نسبت به دولت بسیار است اما مردم طی روزهای اخیر با چشم خود دیدند که آن جماعت اندکی که در برخی شهرها به خیابان آمده و دست به هر خرابکاری و جنایتی زدند، مسئلهشان نه قیمت بنزین و سهمیهبندی آن است و نه بدبینی و اعتراض به دولت. آنکه بانک آتش میزند، اموال عمومی و حتی خصوصی را نه تنها تخریب بلکه غارت میکند، معترض است؟! حمله به کتابخانه، حوزه علمیه و آتش زدن قرآن چه ارتباطی با قیمت بنزین دارد؟ و از اینها بالاتر، تعرض به جان دیگران و کشتن آنان آیا چیزی جز جنایت و آشوب است؟ کجای دنیا با اشرار مسلح به سلاح سرد و گرم، مماشات میکنند؟
خبرهای آشکار و پنهان از حوادث چند روز اخیر در کشور به روشنی گویای این واقعیت است که این اوباش اجارهای از مدتها پیش برای چنین روزی سازماندهی شده و آموزشهای لازم را دریافت کرده بودند. نحوه عمل آنان در میدان هیچ شک و شبههای در این زمینه باقی نمیگذارد. بنزین فقط بهانه بود و این بهانه میتوانست هر چیز دیگری باشد. خوشبختانه دم خروس ماجرا زودتر از آنچه فکر میشد، بیرون زد. آمریکاییها به میدان آمدهاند و میگویند کنار مردم ایران هستند. کدام مردم؟ آنهایی که خانه مردم و بانک و حوزه علمیه و مسجد و قرآن آتش میزنند! شما کنار اینها هستید و باید هم باشید چرا که مزدوران شما هستند. از آمریکا وقیحتر فرانسه است که طی یک سال اخیر جلیقهزردها را سرکوب کرده، چشم کور میکند، آدم میکشد و برای ایران نسخه اخلاقی میپیچد!
دیروز مردم بصیر و انقلابی زنجان به خیابان آمدند تا علیرغم همه مشکلات و گلایههای برحق، اعلام کنند حساب قاطبه مردم از مشتی اراذل و اوباش اجارهای که خط را از آمریکا و مواجب مزدوری را از سعودی میگیرند، جداست. امروز هم قرار است مردم غیور و انقلابی تبریز به صحنه بیایند و بیشک مردم انقلابی در سایر شهرها نیز طی روزهای آینده، همین حرکت خودجوش و حماسی را تکرار خواهند کرد و جواب احمقهای درجه یک آمریکا را خواهند داد. مردم فراموش نکردهاند که وزیر خارجه گستاخ آمریکا سال گذشته در همین روزها بود که با وقاحت تمام گفت: «ایران اگر میخواهد مردمش غذا بخورند باید به حرف آمریکا گوش دهد.» با تحریمهای ظالمانه سعی دارند حتی دسترسی مردم ایران به دارو را نیز سخت و یا غیرممکن کنند و در همین حال میگویند کنار مردم ایران هستیم!
ماجرای طرح اصلاح مصرف سوخت و حواشی آن، درسها و نکات بسیاری دارد. موضعگیری رهبر انقلاب دو روز پس از آغاز این طرح نیز از جوانب مختلف قابل دقت است. شاید قبل از هر چیز باید به شجاعت ایشان در این موضوع اشاره کرد. این موضعگیری در حالی انجام شد که هیچکدام از مقامات بلندپایه کشور تا آن روز در این مورد موضعگیری عمومی نکرده و سخن خاصی نگفته بودند. دفاع ایشان از روندهای قانونی و کار کارشناسی نشان داد که در منظومه فکری رهبر انقلاب، حکمرانی مسئولانه و مبتنی بر دوراندیشی جایگاه خاصی دارد. موضع رهبر معظم انقلاب اسلامی نشان داد برخلاف آنچه برخی میگویند اختیارات دولت در زمینه اداره کشور نه تنها کم نیست بلکه فراتر از سازوکارهای عادی است و البته در شرایط امروز کشور، این موضوع منطقی و عقلانی بوده و در تاریخ 40 ساله جمهوری اسلامی مسبوق به سابقه نیز بوده است.
بررسی مواضع و تصمیمات رهبر انقلاب طی چند دهه اخیر نشان میدهد ایشان همواره توجه به اقشار ضعیف و محروم جامعه را اولویت دانسته و به مسئولان نیز بهطور مکرر در این خصوص تذکر دادهاند. بدون شک موضعگیری اخیر ایشان نیز در همین جهت است و اینک مسئولان هستند که باید اولاً ضمن ارتباط مستمر و مستقیم با مردم نگرانیهای آنان را برطرف کرده و ثانیاً در عمل به مردم نشان دهند این تصمیم نه تنها مشکلی بر مشکلات آنان نمیافزاید بلکه تصمیمی گرهگشا بوده و در راستای منافع عمومی، بهخصوص طبقات محروم و مستضعف جامعه است.
محمد صرفی