لبنان و عراق تکنولوژی آشوب و تکنیک دفع آن

 تحولات عراق و لبنان به مرور از جنبه «مردمی» آن کاسته و به جنبه «سازمان‌یافتگی» آن افزوده شده است و از این رو زین پس در پاسخ به این سؤال که این تظاهرات و تجمعات تا چه زمانی به طول می‌انجامد، باید گفت تا زمانی که دست‌های سازمان‌دهنده به نتیجه‌بخش بودن این نوع اقدامات، اطمینان و یا «امید» داشته باشند و به بیان دیگر هم‌اینک این مردم عادی و مطالبات معیشتی آنان نیست که وضعیت میدان و مسایل مرتبط با آن را تعیین می‌کند، چه اینکه الان تعداد تظاهرکنندگان در میادین لبنان و عراق عمدتاً سازمان یافته‌اند. اما اگر به صحنه لبنان و عراق طی حدود یک ماه اخیری که از شروع این دور از تظاهرات و تجمعات می‌‌گذرد، نگاه بیندازیم، درمی‌یابیم که دست‌های اداره‌کننده تا اینجا دستاوردی نداشته‌اند و این می‌تواند دو وضعیت را رقم بزند. عدم دستیابی به نتیجه‌ای که تجمعات یک ماهه برای آن کافی است، طراحان را ناامید کرده و مثل گذشته میادین و خیابان‌ها را ترک نمایند و برای مدت قابل توجهی از توسل به چنین روشی اجتناب کنند. وضعیت دوم این است که تجمعات کنونی که اگر از ابتدا هم سازمان‌یافته نبودند -که مستندات خلاف آن را نشان می‌دهد- اینک تا حد بسیار زیادی سازمان‌یافته هستند، استمرار پیدا کند و برای به نتیجه رسیدن آن، روش‌ها و تاکتیک‌های جدیدی به کار گرفته شوند. آنچه در بررسی به آن می‌رسیم، وضعیت دوم است. در این خصوص نکاتی وجود دارد؛

1- تظاهرات و تجمعات لبنان، تا اینجا به استعفای نخست‌وزیر -سعدالدین حریری- منجر شده و اتفاق دیگری نیفتاده و این در حالی است که اساساً استعفای حریری از آغاز هم هدف تجمعات نبود، کما اینکه پس از استعفا، بازگشت حریری به یک مطالبه میدان تبدیل شد! حریری برای بازگشت، تشکیل دولت تکنوکرات و خارج از سهمیه‌بندی شرط کرده که معنای آن کنار زدن مجلس قانون‌گذاری، توافق 1369 طائف و به طور کلی کنار زدن هر قانونی است.

اگر حاکمیت لبنان به این خواسته تن دهد، عملاً هدف طراحان تظاهرات اخیر که فروپاشی نظام لبنان است، محقق گردیده و راه برای شکل‌دهی به هر گزینه غیردموکراتیکی هموار می‌گردد. این در حالی است که لبنان می‌تواند شاهد روی‌کار آمدن دولت تکنوکرات هم باشد، بدون آنکه قوانین موجود لغو و یا نهادهای قانونی منحل یا بلااثر گردند. به عنوان مثال حریری می‌تواند از حزب‌الله لبنان بخواهد که برای فلان پست که در سهمیه فراکسیون حزب‌الله در مجلس است وزیری با این و آن خصوصیات معرفی نماید و یا حتی می‌تواند بخواهد که برای یک پست چند نفر را با تخصص و شرایط لازم معرفی نماید، تا او از میان آنان یکی را مأمور اداره وزارت‌خانه نماید. بنابراین کاملاً واضح است که شعار «تکنوکراسی» عنوان فریبنده‌ای است که در متن دولت کارآمد وجود ندارد.

2- تظاهرات و تجمعات لبنان با سازماندهی خاصی جلو آمده است. سعد حریری هم‌‌اینک از مقابل جمعیت به صف جلوی جمعیت آمده، آمریکایی‌ها پس از استعفای حریری رسماً اعلام کردند، روابط مالی خود را با لبنان قطع می‌کنند. بانک مرکزی لبنان که وابستگی بسیار زیادی به وزارت خزانه‌داری آمریکا دارد، در پاسخ صاحبان صنایع و سرمایه‌گذاران که می‌خواهند به کار خود ادامه دهند، می‌گوید، تا قبل از تشکیل دولت جدید قادر به انجام هیچ عملیات مالی نیست. حدود 20 بانک مهم لبنانی از سوی مخالفان محاصره شده‌اند و به توصیه رئیس‌جمهور برای ادامه کار توجه نمی‌کنند و می‌گویند تا دولت جدید تشکیل نشود قادر به انجام هیچ نوع عملیات بانکی نیستند. اقدام تجمع‌کنندگان به بستن منافذ صادراتی و بعضی از بنادر لبنانی هم، وضع اقتصادی را دشوارتر کرده است. این در حالی است که هر نوع اقدام ارتش در بازشدن راه‌ها با واکنش‌ فوری مقامات آمریکایی و اروپایی و عوامل عربی آن مواجه می‌گردد و فضای مجازی هم مردم را به مقابله با پلیس تشویق می‌کند. بنابراین دست‌های هدایت‌کننده، سامانه تظاهرات و تجمعات و اقدامات سیاسی را به گونه‌ای تنظیم کرده‌اند تا همه چیز به تشکیل دولتی غیرقانونی و غیردموکراتیک با محوریت آمریکا، رژیم اسرائیل و دولت سعودی ختم شود و در واقع قاعده کنونی لبنان که «مقاومت در برابر طرح‌های این مثلث شرارت» است، دگرگون شود. به نظر می‌‌آید آمریکایی‌ها فعلاً اصرار دارند بدون دست یافتن به این هدف میدان را ترک نکنند، اما آیا این اراده تغییر لبنان تازه به ذهن سران این مثلث شرور رسیده و آیا مقاومت تازه به موقعیت مهمی دست پیدا کرده است. یادمان نرفته است که از اواسط جنگ 33 روزه‌، این آمریکایی‌ها بودند که به ارتش اسرائیل فشار می‌آوردند تا عقب ننشیند و خانم رایس -وزیر خارجه سنگدل آمریکا- به ایهود اولمرت نخست‌وزیر و امیر پرتس وزیر جنگ رژیم اسرائیل می‌گفت راهی جز پیروزی وجود ندارد و تلفات اسرائیل مسئله‌ درجه دوم است. آن جنگ از روز بیستم تا سی و سوم کاملاً آمریکایی بود و علی‌رغم نارضایتی شدید ارتش اسرائیل استمرار یافت. اما بوش و رایس در نهایت شکست را پذیرفتند و از روی گردن اولمرت و پرتس پایین آمدند و صدالبته آنچه این روزها در لبنان می‌گذرد سخت‌تر از قضایای آن روزها نیست.

3- تجمعات و تظاهرات در عراق نیز سازماندهی خاصی پیدا کرده است. جمعیت مردمی و به تعبیر عراق «فقرا» کم‌رنگ شده و نیروی سازماندهی شده تا حد زیادی جای آن را پر کرده است. تجمعات در مراکز استان‌ها بسیار محدود شده و گروه‌های کوچک در روزهای تعطیلی جمعه و شنبه در یک میدان از هر مرکز استان تجمع می‌کنند. این تجمعات گاهی به درگیری هم منجر می‌شود اما ظاهراً اینها می‌آیند تا آنچه عمدتاً در بغداد می‌گذرد، «ملی» دیده شود و این همه در حالی است که در کل عراق و در شلوغ‌ترین روزها، جمعیت شرکت‌کننده از 250 هزار نفر تجاوز نکرده است. اینها ترکیبی از معترضین واقعی و دسته‌های سازمان‌یافته‌اند که هر چه جلوتر آمده‌ایم، دسته دوم فزونی گرفته‌اند. صدری‌ها در بغداد و سایر مراکز استان‌ها، به طور میانگین 25/5 درصد جمعیت را پوشش داده‌اند و بر «مسالمت‌آمیز» بودن تأکید دارند. کمااینکه توده‌های مردم که بطور میانگین 41 درصد جمعیت را پوشش می‌دهند، نیز بر مسالمت‌آمیز بودن تأکید دارند اما جالب است که کار مدیریت تظاهرات و آنچه پیش می‌آید و پوشش رسانه‌ای پیدا می‌کند، مربوط به این 66/5 درصد نیست. در مرتبه بعد صرخی‌ها، یمانی‌ها و مولوی‌ها هستند که همداستان می‌باشند و حدود 17/2 درصد جمعیت را به خود اختصاص داده‌اند. اما بیشترین میزان شرارت و درگیری‌ مربوط به همین سه گروه است. در مرتبه بعد بعثی‌ها هستند که آنان نیز اگرچه حدود 6/6 درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند، در تند کردن فضا و شعارهای ضداسلامی نقش زیادی دارند و در نهایت بقیه جمعیت مربوط به شیوعی‌ها (کمونیست‌ها)، قومی‌ها، شیرازی‌ها و... می‌باشد که کلهم کمتر از 5 درصد جمعیت می‌شوند. اما در این میان جمعیت اصلی در بغداد است و کانون اصلی آن در نقاط تلاقی سه محله الاعظمیه، النهرو السعدون (متعلق به اهل سنت) و سه محله الغزاله، العامریه و الجهاد (متعلق به شیعیان) می‌باشد و مرکز اصلی یعنی میدان التحریر هم در بخش سنی‌نشین -در حدفاصل الکراده تا السعدون که هر دو سنی‌نشین می‌باشند- قرار گرفته است. برخلاف آنچه گفته می‌شود، بخش بزرگی از جمعیت تظاهرات‌کننده در بغداد به اهل سنت تعلق دارد و در سازماندهی تظاهرات نیز نقش اول را بعثی‌ها به عهده ‌دارند، کما اینکه بخش عمده‌ای از مواد غذایی که میان جمعیت التحریر و خیابان‌های اطراف توزیع می‌شود، نیز به بعثی‌ها تعلق دارد که عمدتاً در محلات سنی‌نشین القاهره، طبخ و الاعظمیه سکونت دارند. در این میان 15 درصد جمعیت هم از دو گروه شیعی صرخی‌ها و یمانی‌هاست که با بعثی‌ها کاملاً هماهنگ هستند. بنابراین می‌توان گفت به خصوص در بغداد، کار دست بعثی‌ها و صرخی‌هاست و گروه وابسته به مقتدا صدر اگرچه حدود 20 درصد از جمعیت بغداد را تأمین کرده و بخش قابل توجهی از تدارکات را نیز بر دوش دارد اما نقش آن در هدایت ماجرا زیاد نیست و در میان حدود 40 درصد جمعیتی هم که از مردم بوده و خواستار مسالمت بوده و لااقل نیمی اهل سنت هستند، نفوذ آنچنانی ندارند و عملاً این گروه بزرگ جمعیت، به نفع بعثی‌ها و صرخی‌ها مصادره شده‌اند.

4- تحولات عراق برخلاف تحولات لبنان که هر چه جلوتر می‌آید، پیچیده‌تر می‌شود، به مرور شفاف‌تر و مواجهه با آن آسان‌تر شده است. نگاهی به مواضع اخیر مرجعیت در بیانیه اخیر آیت‌الله سیستانی -دامت برکاته- و نیز بیانات امام جمعه این هفته کربلا -آقای شیخ مهدی کربلایی- نماینده آیت‌الله سیستانی -دامت برکاته- این شفاف شدن فضا را نشان می‌دهد. تأکید مرجعیت بر حل مسئله از طریق و توسط دولت نکته مهم بیانیه اخیر ایشان بود کما اینکه بیانیه مفصل ارتش در مورد مقابله با عوامل آشوب، از سوار شدن تدریجی سیستم نظامی-امنیتی عراق بر اوضاع حکایت می‌کند. ماندگاری عبدالمهدی و اعلام برنامه‌های ایشان و جلسات منظمی که با سران دو قوه دیگر داشت، نشان می‌دهد اوضاع در عراق در مدار و در وضعیت رو به حل می‌باشد.

سعدالله زارعی