بهاره رهنما بازیگر سینما، تئاتر، موزیسین، حقوقدان، ژورنالیست، ادیب، نویسنده، شاعر و خلاصه گویا مصداق همان کسی که از هر انگشتش یک هنر میریزد. اخیراً هم که مدتی است ردای روشنفکری را به تن کرده (فارغ از گشادی یا تنگ بودنش) و مثل رفیق و همکار دیگرشان به فعالیت معدنی تحت عنوان سفیر توانمندسازی زنان سیستان و بلوچستان مشغول شده است.
اخبار چهره ها - خانم رهنما به دلیل علاقهای که به ارتباط مداوم با مخاطبانش داشته و اهمیتی که برای نظرات ایشان قائل است، لحظه لحظه فعالیتهای گوناگون خود را در سفر و حضر با ایشان به اشتراک میگذارد، تا آن بندههای خدا هم تصویر و تصوری از واژه لاکچری در ذهن داشته باشند؛ پوشاک و لوازم آرایشی مرغوب به طرفدارانش معرفی میکند (معرفی! نه تبلیغ!)، به صورت زنده برایشان شعر میخواند و غیره.
حیف است قدرنشناسی نموده و از او تشکری خشک و خالی هم نکنیم. با همین فرمان که گاری شکسته فرهنگ مملکت پیش میرود، دور نباشد که نسلهای بعد، شبهای یلدا به دیوان اشعار ایشان تفأل بزنند؛ لذا برایشان چند سطری نوشتم که امید است موثر بیفتد:
خانم رهنما! مکاتب مختلف غربی (البته اگر بشناسید و خوانده باشید) انسان را مطلقاً آزاد میدانند. اما همین آزادی را چیزی جز مرزهای اخلاق، محدود نمیکند. آزادی یک نفر، نباید مخل آسایش و آزادی دیگران باشد. چه در بعد جسمانی، چه در بعد روحانی. فعلاً این نکته را به خاطر داشته باشید تا بعد.
از اخلاق گفتیم. از جمله اخلاقیات تعهد و مسئولیتپذیری است. یعنی اولاً فرد به کاری که انجام میدهد و نتیجه آن کار، متعهد و در صورت لزوم پاسخگو باشد. پاسخگو بودن یعنی شجاعت ایستادن بر سر عقیده و حاشا نکردن. زیرا رفتار انسان یا حساب شده و مبتنی بر عقل و منطق بوده و برای آن دلیل قانع کنندهای دارد، یا جاهلانه و احساسی حرکتی کرده و بعد از مدتی هم پشیمان شده لذا در آینده از آن کار پرهیز خواهد کرد. تکرار یک عمل و استمرار آن، مؤید انگیزه و علاقه شخص به آن عمل است. مثلاً کسی که نمازهای یومیه هم میخواند، از سر تفنن چنین نمیکند؛ علاقه و انگیزهای هم دارد.
اما بگذارید صراحتاً عرض کنم؛ رزومه شما نشان میدهد که (سوای از هنر بازیگری) ورود شما به عرصههایی نظیر ادبیات، سیاست و... بدون تخصص و تجربه لازمه بوده است. ببینید اینها را:
اینها در کنار هم یعنی شما عملا تعهدی در قبال پیامد آنچه به مخاطبتان عرضه میکنید، بر خود حس نمیکنید. (این بیاخلاقی اولتان) نمیخواهم شما را متهم به سوءنیت کنم. خیر! اتفاقاً معتقدم شما، چون مطالعه کافی و جدی ندارید (به هر علتی)، بالتبع جهانبینی و فلسفه عمیقی هم نداشته و خیلی اوقات خودتان هم مسیر را اشتباهی میروید.
البته که زندگی شخصی و باور درونی شما به خودتان مربوطه است. اما مشکل اینجاست که چون فکر میکنید مسیر درست همان است که شما یافتهاید، بدون هیچ شک و تردیدی، مخاطبانتان را هم به پیروی از همان منش و عقیده دعوت میکنید. حالا میخواهد آزادی حجاب باشد یا تبلیغ هر چیز دیگر! نظام و ساختار باورهای مخاطب خود و نیز جامعه را با اختلال روبرو کرده و به چالش میکشید. به پشتوانه شهرت رسانهای خود به حریم عقاید افراد پا میگذارید. از زیرساختهای ملی عرصه هنر (پرده سینما، صحنه تئاتر و...) که متعلق به اکثریت این مردم است برای تبلیغ عقاید یک اقلیت بهرهبرداری میکنید. (این بی اخلاقی دومتان).
اما خطای سوم که روی دیگر سکه همان مورد اول است، عدم مسئولیتپذیری شما در قبال کردهتایتان و انکار و تکذیب آنهاست. شترسواری که سینهخیز نمیشود. تبلیغ رنگین کمان بکنید، ولی لااقل سعی کنید شخصیتتان رنگارنگ نشود؛ که اصالت و ماندگاری هم اگر باشد، در صداقت و یک رنگی است. شما را به پیشکسوتان و همکاران سابق قضاییتان ارجاع میدهم. اگر مومن و مسلمانید تلاش کنید، «بهشتی» باشید. اگر هم اعتقادی ندارید، حداقل احمد کسروی شوید. «قاضی شارع»ها در تاریخ از همه بیآبروترند.