دو هفتهای است که بحث چرخش سیاست خارجی امارات برسر زبان رسانههای منطقه افتاده است. واکنش دستگاه سیاست خارجی ایران به این موضوع تا بدین جا به شکل حساب شدهای محتاطانه و بهدور از هیجان و شگفتزدگی بوده است. ضمن تقدیر از این نوع مواجهه باید تلاش کرد که چنین مواجههای ادامه یابد.
علت این امر به چند موضوع برمیگردد. اولا حکومت امارات به واسطه شرایط خود نمیتواند سیاست خارجی چندان مستقلی داشته باشد. وضعیت اقتصادی، مباحث نظامی، سرمایه گذاریهای خارجی و ساختار سیاسی داخلی این امارت نشین موجب شده است که نتوان چرخش سیاست خارجی را در آینه واقعیت باور کرد.
درواقع امارات یک شیخ نشین هفت منطقهای است که تمامی ارکان آن باتوجه به اتکا به کشورهای خارجی به ویژه سعودی و آمریکا نظم یافته است. از این رو تغییر شرایط سیاست خارجی آن میتواند با فشار آمریکاییها حتی برخلاف خواست امارات دوباره به حالت اول برگردد.
حال این که به طور اساسی باید به خواست واقعی اماراتیها نیز شک کرد.ثانیا در موضوع یمن میتوان احتمالهای دیگری را نیز درنظر گرفت. گرچه امارات بخش اعظمی از نیروهای خود را از یمن خارج کرده است، اما آن ها را با نیروهای نیابتی جایگزین کرده است؛ یعنی از لحاظ کارکردی و واقعیت میدانی تغییر اساسی اتفاق نیفتاده است.
از طرف دیگر به نظر میرسد امارات با وجود اختلاف با سعودی هنوز در زمین سعودی بازی میکند. به ویژه آن که میتوان درنظر گرفت که سعودی پس از شکست در یمن و پایان یافتن رویای پیروزی کامل به فکر فعال کردن گزینه دوپاره کردن یمن افتاده است و از این جهت سر دولت عبدمنصورهادی را گوشتاگوش بریده است؛ موضوعی که در اظهارات وزیر کشور هادی دیده میشود.
بنابراین تغییر شرایط عدن را نمیتوان به معنای کامل، اختلاف سعودی-اماراتی تعبیر کرد. حال این که شاید شرایط کنونی برای کشور یمن بدتر از شرایط قبلی است چراکه احتمال جدایی جنوبیها افزایش یافته است.ثالثا در گزارشهایی که میگویند امارات در حوزه نفتی و بانکی گشایشهایی را بهوجود آورده است باید توجه کنند که مسئله صادرات نفت ایران از طریق پایانههای اماراتی بسیار بسیار دور از ذهن است چراکه اگر چنین اتفاقی رخ میداد به طور قطع آمریکاییها با آن به شدت برخورد میکردند.
همچنین که اطلاع از چنین اقدامی در داخل سرزمینهای امارات برای آن ها کار سادهای است؛ همه میدانند که دبی بهشت جاسوسان منطقه است و مضافا براین ساختار سیاسی چندگانه در امارات این موضوع را به اطلاع طرف آمریکایی میرساند وبرخلاف تصور برخی تحلیل گران که معتقدند ممکن است آمریکا چشمپوشی عامدانهای انجام داده است باید گفت که گرچه سیاست خارجی آمریکا در تشتت عجیبی قرار دارد اما در موضوع فشار حداکثری بر ایران هیچ اختلافی در بین مسئولان عالی آن وجود ندارد.
از طرف دیگر گشایشهای بانکی که اخبار موثقتری درباره آن وجود دارد در وضعیت کنونی به نفع حلقه اقتصادی دبی است. ضمن این که باید از مسئولان داخلی درخواست کرد که از هرگونه بارگذاری مجدد هاب منطقهای ایران در دبی پرهیز کنند تا در آینده از یک سوراخ دوبار گزیده نشویم. گرچه استفاده معقول و محدود از این گشایش منطقی است.
به صورت کلی باید بیان کرد که گرچه چرخش امارات به سمت ایران امری بسیار مطلوب است و میتواند بار دیگر شرایط سیاسی منطقه را با تغییرات جدی مواجه سازد اما باید توجه داشت که شاید اماراتیها پس از همه دشمنیهای مستقیم و غیرمستقیمشان قصد داشته باشند یکی به نعل و یکی به میخ بزنند و هردو طرف ماجرا را داشته باشند.
این یعنی امارات خود را در طرف مقابل بلوکه سیاسی منطقه نگه میدارد و در پازل آن بازی میکند و ضرباتش را میزند اما خود را از ضررهای برخورد ایران یا طرفهای یمنی مصون میسازد. در چنین روشی امارات چند قدم به سمت ایران برمیدارد بدون این که پلهای پشت سرش را خراب کند؛ واین یعنی خالی گذاشتن دست ایران در هر لحظهای که بخواهد.
در این زمینه مدل قطر، شیوهای مناسب است. چرخش سیاست خارجی این کشور که در دورهای عملا در سوریه فتنه انگیزی نظامی انجام میداد و سپس خود را از سیاست خارجی محور عربی جدا کرد و حتی مورد غضب آن قرار گرفت. اما باید توجه داشت که قطر دو دهه است که به فکر استقلال نسبی سیاست خارجی خود است و به همین منظور شرایط سیاسی و اقتصادی خود را نظم نوینی داده است.
امری که درباره امارات به شکل دیگری است.سیاست خارجی ایران باید به دور از هرگونه هیجانزدگی از طرف اماراتی بخواهد تا اقدامات بیشتری انجام دهد. برگههای برنده در دست ایران است و میتوان خط بازیابی رضایت ایران را جلوتر آورد.
به ویژه آن که زمان به نفع ایران در گذر است و حماقتهای سیاست خارجی آمریکا هرروز پیش از روز قبل نمایان میشود. شرایط سعودی نیز در وضعیت بغرنجی است.بنابراین صبر راهبردی تاکنون میتواند با کمی تداوم به نقطه مطلوب تری در سیاست منطقهای بینجامد.
مصطفی غنی زاده