«القدس العربی» مقالهای را به قلم "عبد الحلیم قندیل" نویسنده مصری با عنوان «جنگی با ایران رخ نخواهد داد»، منتشر کرده و عناصر و دلایل خود را مبنی بر اینکه کسی انگشت روی ماشه نخواهد برد و هرگز جنگی فراگیر توسط ترامپ علیه ایران رخ نخواهد داد، آورده است.
اخبار سیاسی- محورهای این نگرش در ادامه مورد اشاره قرار میگیرد:
ـ جنگ لفظی تهران و واشنگتن در آینده نزدیک به پایان نخواهد رسید.
ـ عدم وقوع جنگ علیه ایران نه به خاطر عدم اراده ترامپ، بلکه به دلیل ناتوانی او است.
ـ تعهد ترامپ به مردم آمریکا مبنی بر اقدام نکردن به جنگی جدید بعد از چند جنگ فرسایشی، مانع از آغاز جنگی علیه ایران است.
ـ هزینههای سنگین جنگهای گذشته ( افغانستان و عراق) بالغ بر 7 تریلیون دلار، هنوز بر اقتصاد آمریکا فشار می آورد. این در حالی است که آمریکا فکر میکرد با تسلط کامل به منابع نفتی عراق حداقل به 15 تریلیون دلار خواهد رسید.
ـ حجم عظیم جمعیتی ایران که به مراتب بیش از مجموع ساکنان افغانستان و عراق است، در تردید ترامپ موثر است.
ـ جغرافیای گسترده ایران که چند برابر مجموع مساحت افغانستان و عراق است، مانعی بزرگ در مسیر جنگ است.
ـ شکستن مرزهای طولانی زمینی و دریائی ایران که با 15 کشور همسایه است، بسیار دشوار خواهد بود.
ـ برای حمله زمینی به ایران حداقل به نیم میلیون سرباز نیاز است که تامین آن از توان بسیج نظامی آمریکا خارج است.
ـ لفاظی و شعارهای کلامی ترامپ و اقوال عبث و سخرهانگیز وی از جمله تهدید به محو ایران ناشی از همین مورد فوق است (ایران به مراتب قویتر از کره شمالی و ونزوئلاست که ترامپ تعابیر مشابهی را علیه آن دو به کار برده بود و کاری را نتوانست از پیش ببرد).
ـ قصه بسیار بزرگتر از طبیعت شخصیت متقلب ترامپ و عادت وی بر تهدیدات، درشتگویی و یاوهسرایی اوست که همواره از هزینههای سنگین هرگونه جنگ جدید مینالد و مایل است برای بار دوم نیز بر کرسی ریاست بنشیند.
ـ با وجود ظاهر «خنگ» رفتار ترامپ، او از مصلحت فردی خویش به خوبی آگاه است و قصد ندارد با شکستی جدید در سیاست خارجی، از عواقب منفی آن ضربه بخورد.
ـ او برای آینده سیاسی خود، فوائد و تبلیغات «جنگهای عوامفریبانه» ضد تهران را بدون ورود به عرصه نبردی فراگیر با ریسک مرگ، ترجیح میدهد. وی عمدتاً به مزایای حالتی که نه جنگ باشد، و نه مذاکرهای با تهران صورت گیرد، میاندیشد. تنها این وضعیت است که انبارهای ممالک خلیج فارس را در مقابل تعهدات لفظی پیرامون حمایتی که هرگز انجام نخواهد داد، به روی وی باز نگاه میدارد.
ـ احدی قادر نیست پیامدهای جنگی فراگیر علیه ایران را - چه در رابطه با بقای ایمن ترامپ یا دوام حمایت وی از کشورهای عرب خلیج فارس و ضمانت امنیت اسرائیل به عنوان ارباب ترامپ یا حتی سلامت پایگاههای نظامی آمریکا در منطقه - تضمین کند.
ـ ما 15 سال قبل و بعد از حمله به عراق گفته بودیم که این شام آخر در تاریخ سلطهجویی قدرت آمریکا و نیروی زمینی آن است. دیدیم که گور خود را در عراق کند. آمریکا همانند حضور در افغانستان، سرانجام بازنده این دو یورش شد و کلّ عراق در ید نفوذ مستقیم ایران قرار گرفت.
ـ تحولاتی عمده در موازنه قدرت جهانی رخ داده و جنگ سوریه، عرصه آزمون معادلات جدید بود (روسیه، چین، آمریکا، اروپا و... طبعاً اعراب). در نهایت، آمریکا دنبال راه گریزی گشت تا بالاخره آن را در کاخهای ممالک و امارات خلیج فارس یافت. بدون اینکه قدرت و شجاعتی در وجود خود برای جنگی فراگیر با ایران داشته باشد که اسرائیل و متحدان عرب خلیج فارسی آمریکا، آرزوی آن را دارند. در حالیکه قدرت آمریکایی از سرنوشت سوء آن بیمناک است.
ـ شرایط بد اقتصادی، نظام ایران را سرنگون نخواهد ساخت؛ بلکه ایرانیان را در برابر خطر خارجی، متحدتر خواهد کرد و موجب خواهد شد که ایرانیان - با وجود هزاران عیب و نقص در رهبران خود-، دور آنان حلقه بزنند.
ـ ایرانیان پیش و بیش از دیگران به حقایق امور واقفند و بهتر میدانند که جنگی فراگیر علیه آنان در توان آمریکا نیست. آمریکا مانند کسی که هندوانه تابستانی خورده باشد، رفتار میکند و فقط تعداد رزمایشهای نظامی خود را بیشتر کرده است. واقعیت دارد که آمریکا بزرگترین قدرت نظامی دنیاست؛ اما فرصت بسیج برای هجومی سخت و زمینی به ایران را ندارد. ایران به همه این امور، احتمالات گوناگون و بیش از اینها آگاه است. چه بسا تهران سعی دارد که آمریکا را با «چشم غرّه» به این سمت بکشاند.
ـ کافیست نگاهی به گستره نفوذ ایران از حوزه خلیج فارس تا دریای مدیترانه (سواحل لبنان و سوریه) و از دریای عمّان تا دریای سرخ (سواحل حوثی یمن) انداخته شده و ابعاد ضربات بازدارنده و خودجوش دردناک درک شود. از منطقه سبز در بغداد تا فرودگاهها و پایگاههای نظامی سعودی و حرکت قایقهای تندرو در «تنگه هرمز» تا سرنگونی پهپاد پیشرفته آمریکا با موشک بومی ایران...، همه اینها حاکی از اوج خطر در التهاب نظامی به صورت کاملاً حساب شده و دقیق خواهد بود.
ـ ایران تعمّداً تا این لحظه به نظامیان آمریکایی، تعرّضی نکرده یا خسارات بشری بر آنان وارد نکرده است و به شکل دلخواه، حسابرسی خونین آمریکاییان را به موعدی دیگر موکول کرده است. ممکن است واشنگتن در دام حملات هوایی و موشکی گزینشی و محدود علیه مواضع ایرانی گرفتار شود؛ آن وقت، ایران مشروعیت پاسخی خونین را به دست خواهد آورد. این پاسخ ممکن است توسط خود ایران یا به صورت نیابتی از جانب بازوان آن روی نقشه نفوذ ایرانی در منطقه تا مرزهای فلسطین اشغالی عملیاتی شود.
ـ پس از اوج سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران، دیگر تهران چیزی برای از دست دادن و ترس ندارد. البته ایران طی دوره تحریم 40 ساله، ابزارهای کافی برای دور زدن آنها را کسب کرده است. لذا تکرار میکنم که وضعیت وخیم اقتصادی، موجب سرنگونی نظام ایران نخواهد شد و چه بسا عناد ایرانیان را تقویت و آنها را در برابر خطر خارجی، متحد و حول رهبران خود جمع نماید. اما این وضع از ایران، قدرتی عظیم ساخته که قادر است صنایع نظامی، برنامههای موشکی، هوا ـ فضا و اتمی خود را پیش ببرد.
ـ مردم ایران دارای ریشه در تاریخ و عمق در تمدن هستند. آنها قدرت عظیمی دارند که میتوانند در مقابل انواع تلخیهای زندگی بایستند؛ لکن بدون اینکه در برابر دشمنان، مخصوصاً دشمنی از نوع آمریکا با آن همه مصائب زمان شاه و اینک کاربرد انواع تحریم سر تسلیم فرود آورند؛ تحریمهایی که از زمان انقلاب امام خمینی (ره)، متوجه و مرتبط با مردم بوده است و چه بسا ایران با وجود منابع عظیم طبیعی، نتوانسته به جهش اقتصادی برسد؛ اما لااقل، حتی یک دلار، بدهی خارجی ندارد.
ـ پیش از وضعیت فوق، داعیهداری مصر جهت نقش رهبری عربی به سود ایران تمام شده بود؛ زیرا سال 1979 دو رویداد همزمان اتفاق افتاد: یکی خروج رسمی مصر از خط مقابله با اسرائیل بعد از انعقاد معاهده سازش (کمپدیوید)؛ دیگری ظهور «انقلاب خمینی» در ایران؛ در این هنگام بود که ایران برای پر کردن خلأ رهبری منطقه در مشرق عربی به جای مصر وارد صحنه شد. بهرغم مانعتراشی موقتی سالهای جنگ ایران و عراق و متعاقب آن، ایران به تحکیم ارکان و پایههای نفوذ و حرکت به جلو در جبهه رویارویی با اسرائیل از طریق تقویت فزاینده قدرت حزبالله در لبنان، پشتیبانی دو جنبش «حماس» و «جهاد اسلامی» در فلسطین اشغالی و همپیمانی با نظام «دو اسد» در سوریه همت گماشت؛ تا اینکه مرحله فروپاشی رژیمهای مشرق عربی فرا رسید تا اولویت نفوذ ایران، بیشتر مورد توجه قرار گرفته و با گسترش آن به سمت جنوب و یمن، تأکید و تصریح شود.
ـ ممالک عرب خلیج فارس، نقشی اساسی در بسترسازی نفوذ ایران داشتند و آنها در راستای حمایت از «جریان سلفی سُنّی»، صدها میلیارد دلار برای جنگهای تکفیر و خصومتجویی علیه «شیعه عرب» خرج کردند و غالب جریان مزبور به گروههای وحشی تروریستی تبدیل شده و پایهها، معانی و مفاهیم جامع «عروبة و عربیّت» را به کلی ویران ساختند. ایران سودجوی نخست این وضع بود؛ زیرا به سرعت، «شیعه عرب» را زیر بال حمایتی خود گرفته و گستره بشری عظیم آن را به خدمت داعیه شیعهگری خود درآورد.
ـ ایران دارای ملل و قومیّتهای متعددی است که وجه مشترک غالب آنان، «تشیّع» است و اکثریت جمعیت ایران را شیعیان، تشکیل میدهند. خلاصه اینکه در افق قابل دید و دسترس، بقای نظام ایران را خطری تهدید نمیکند و جز احتمال حملات پراکنده متقابل، جنگی فراگیر از جانب آمریکا، متوجه ایران نخواهد بود. از این رو، گویی به نظر میرسد که تهران طرف پیروزمند است و نظام جمهوری اسلامی ایران، محبوبیّت مضاعفی را در منطقه به دست خواهد آورد.
ــ بدین ترتیب، نویسنده احتمال برخوردهای پراکنده یا اقدام آمریکا به حملاتی گزینشی و محدود را در صورت بروز نوعی «خشم بیکنترل در اعصاب ترامپ» وارد میداند که به عقیده وی، ممکن است ناشی از فشار روانی به خاطر عسر و حرج خوارکننده «اهانتهای مستمر ایران» باشد.