۱۴ خردادماه سال جاری، در حالی سیامین سالروز آغاز رهبری و زعامت حضرت آیتالله خامنهای رقم خورد که طی سالهای پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به جهت پرچمداری مبارزه با سلطهگری و استکبارستیزی در جهان، این انقلاب مردمی با طیف وسیعی از تهدیدات داخلی و خارجی از سوی قدرتهای سلطهگر و مستکبر مواجه بوده است.
اخبار سیاسی- شاید بتوان با قطعیت ادعا کرد نیروهای مسلح اعم از ارتش، سپاه، بسیج، نیروی انتظامی و وزارت دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح بعنوان یکی از ارکان مستحکم جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال گذشته بیشترین سطح تماس و مقابله را با تهدیدات و توطئههای دشمنان داشته اند که از جمله آنها می توان تحرکات تجزیه طلبانه، کودتای نظامی، جنگ تحمیلی هشت ساله، ترور و ناامنی، تهدیدات ناشی از جنگهای کشورهای همسایه و حضور بیگانگان در اطراف کشور، فتنههای پیچیده امنیتی داخلی، گسترش تروریسم تکفیری در منطقه غرب آسیا و ... را برشمرد.
بر اساس اصل ۱۱۰ قانون اساسی فرماندهی کل نیروهای مسلح، عزل و نصب رئیس ستادکل نیروهای مسلح، فرماندهان کل سپاه و ارتش و فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی بر عهده مقام رهبری و بر اساس اصل ۱۷۶ قانون اساسی نیز مصوبات شورای عالی امنیت ملی بعنوان نهادی برای تعیین سیاستهای دفاعی-امنیتی کشور در محدوده سیاستهای کلی نظام، پس از تایید رهبری قابل اجرا خواهد بود.
سرلشکر پاسدار سید یحیی صفوی از جمله فرماندهان ارشد نیروهای مسلح است که تاکنون مسئولیتهای مختلفی از جمله فرماندهی نیروی زمینی سپاه، قائم مقام فرمانده کل سپاه و فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را بر عهده داشته و از سال ۱۳۸۶ تا به امروز در کسوت دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا مشغول به خدمت است.
هشتم خردادماه مهمان سرلشکر صفوی بودیم و مصاحبه پیش رو نیز حاصل گفتگوی تفصیلی گروه دفاعی خبرگزاری فارس با دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا پیرامون فرماندهی حضرت آیتالله خامنهای بر نیروهای مسلح است که حاوی نکاتی از جمله مخالفت جدی رهبر انقلاب با ادغام ارتش و سپاه توسط هاشمی رفسنجانی، تفکیک وظایف ارتش و سپاه و جلوگیری از موازی کاری در این دو نیروی نظامی، شاخصهای مد نظر فرمانده معظم کل قوا برای انتخاب فرماندهان، نقش رهبری در محور مقاومت و ... است.
* خردادماه امسال سیامین سال آغاز زعامت حضرت آیت الله خامنهای و به تبع آن فرماندهی کل قوا هستیم؛ نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران در طول چهل سال گذشته همواره مظهر اقتدار و تکیه گاه ملت در روزهای سختی چون دفاع مقدس بوده اند؛ بی شک نقش غیر قابل انکار حضرت آیت الله خامنهای در توسعه و تحکیم ساختار نیروهای مسلح مورد تایید همه صاحب نظران این حوزه خواهد بود. از دیدگاه حضرتعالی بعنوان دستیار و مشاور عالی فرمانده معظم کل قوا، «سی سال فرماندهی کل قوا» چگونه قابل تحلیل و بررسی است؟
** آیتالله خامنه ای فرمانده دفاع از بلاد اسلامی است
بسم الله الرحمن الرحیم- از نظر بنده که حدود ۴۰ سال است با مقام معظم رهبری آشنایی دارم، حضرت آیت الله العظمی امام خامنه ای یک نعمت و هدیه الهی برای ملت ما و ملتهای اسلامی جهان است. ایشان نه تنها فرمانده کل قوای ایران، بلکه فرمانده دفاع از بلاد اسلامی در عراق، سوریه، فلسطین و یمن و بحرین است. خداوند حکیم جان ایشان را در کوره حوادث و رخدادها و مبارزات قبل از انقلاب اسلامی و پس از آن در سالهای دفاع مقدس هم ایشان را برای ما حفظ کرد و هم استعدادها و توانمندیهای ایشان را شکوفا کرد تا پس از رحلت جانسوز حضرت امام(ره) ایشان بتوانند وظیفه و رسالت رهبری امت اسلامی را نه تنها در ایران بلکه در جهان اسلام عهدهدار شوند. به نظر من تائیدات خاص الهی و توجهات خاص حضرت ولی عصر(عج) نسبت به ایشان در طول حیاتشان خصوصاً در سی سال رهبری و مدیریت ایشان برای کسانی که اهل معرفت الهی هستند و آنهایی که به عمق سختی بار رسالت و مسئولیت رهبری می اندیشند کاملا روشن است.
**تناقضی در مواضع رهبری طی سی سال گذشته وجود ندارد
مدیریت رهبری انقلاب اسلامی در صحنه بسیار پیچیده جهانی و منطقهای غرب آسیا کار بسیار مشکلی است. سیاستمداران جهانی و منطقهای عمق اندیشههای راهبردی و قدرت مدیریت حکیمانه و شجاعانه ایشان را نسبت به مسائل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی محیط داخلی ، منطقه ای و بین الملل یک تفکر جامع و منظومه فکری می دانند .اگر مجموعه سخنرانی ها و مواضع ایشان را در طول این سی سال در کنار یکدیگر قرار دهیم هیچ گونه تضاد و یا تناقضی در آن نخواهیم دید.
ما ۱۹۴ کشور مستقل در دنیا داریم که ۵۷ کشور آن عضو سازمان همکاری اسلامی هستند؛ ویژگیهایی همچون خردمندی و نظریه پردازی و شجاعت برخورد رهبر انقلاب با استکبار جهانی به رهبری آمریکا و صهیونیسم و حمایت و دفاع ایشان از مظلومان و مسلمین جهان و اندیشه راهبردی حضرت آقا در عدالت خواهی و پاسداشت حقوق انسانها و جامعه بشری با سایر رهبران سیاسی کشورهای اسلامی یا اروپایی و آسیایی یا آمریکایی اصلا قابل قیاس نیست و مقام معظم رهبری نسبت به همه آنها از یک برتری در اندیشه، تفکر راهبردی و خرد جامع در سیاست خارجی و نگاه جامع نسبت به محیط بین المللی و منطقهای برخوردار هستند.
**رهبری آیتالله خامنهای سیاستهای آمریکا در غرب آسیا را به شکست کشانده است
در مسائل مختلف پیش آمده طی سی سال گذشته، ایشان با یک حکمت و دوراندیشی توانسته است انقلاب اسلامی را به جلو ببرند و به طور خاص در مباحث مربوط به مقابله با نظام سلطه به رهبری ایالات متحده آمریکا و یا مقابله با رژیم صهیونیستی ایشان در جهان معاصر بی نظیر هستند. رهبری ایشان سیاستهای آمریکا در منطقه غرب آسیا را با شکست مواجه کرده است؛ آمریکاییها، صهیونیستها و برخی از کشورهای عربی می خواستند حکومت قانونی بشار اسد را ساقط کنند تا داعشیها در سوریه و پس از آن عراق مسلط شوند و برای ایران دردسر ایجاد کنند، اما با ایستادگی خوب ملت و ارتش های سوریه و عراق و حمایت معنوی و سیاسی رهبری، توطئه بزرگ دشمنان با شکست مواجه شد.
حضرت امام(ره) ۱۰ سال رهبری انقلاب را برعهده داشتند، اما ایشان ۳۰ سال این وظیفه را برعهده داشتند و طبیعتا حوادثی که در این ۱۰ سال اتفاق افتاد با حوادثی که طی ۳۰ سال گذشته در داخل ایران، منطقه غرب آسیا و در جهان رخ داد غیر قابل مقایسه است چرا که شتاب حوادث، بحرانها و مشکلات بیشتر بوده اما ایشان توانستند به فضل و توفیق الهی و حمایت مردم تمام این مشکلات را سپری کنند.
در طول سی سال رهبری ایشان چهار دولت در داخل کشور بر سر کار آمدند و هر دولتی هم دو دوره چهار ساله که هر کدام از این چهار دولت رویکرد خاصی در سیاست خارجی، مسائل اقتصادی و فرهنگی داشتند؛ اما این که حضرت آقا چگونه آنها را مدیریت کرد تا انقلاب اسلامی از مسیر نورانی امام جدا نشود و منافع ملی و مصالح ملت بزرگ ایران حفظ شود، قابل توجه است.
در بُعد امنیتی مدیریت دو فتنه ۷۸ در دوره آقای خاتمی که برخی از مسئولین دولتی هم حامی فتنهگران بودند کار سختی بود و یا فتنه ۸۸ که برخی از سیاستمداران که بعضاً با حضرت آقا دوست و رفیق چندین و چند ساله بودند و از فتنه گران حمایت کردند. مدیریت فتنه ۷۸ و ۸۸ که با کمترین آسیب پذیریها، وزن جمهوری اسلامی کاهش پیدا نکند قابل توجه است.
این رهبر متقی، مدیر، مدبر، شجاع، مردم دار و عدالت خواه یک رهبر بینظیر است و امانت الهی بزرگی برای ملت ایران و ملتهای اسلامی است. سوالی که پیش میآید این است که آیا ما توانسته ایم به خوبی از این رهبری حمایت و اطاعت کنیم؟ این موضوعی است که هم مردم و هم مسئولین و کسانی که در تفکر شیعی اعتقاد به ولایت فقیه دارند باید در عمل نشان دهند.
اعتقاد من آن است کسانی که به رهبری انقلاب اسلامی دشمنی و خیانت کردند، عاقبت بخیر نشدند و نمی شوند.
* کشور ما به لحاظ نظامی تفاوتهایی با دیگر کشورها دارد؛ وقتی دو سازمان رسمی نظامی داریم، مدیریت آنها برای جلوگیری از تداخل و موازی کاری یک فرماندهی مضاعف را میطلبد. این هماهنگی میان سازمانها خصوصا سپاه و ارتش که از یک جنگ هشت ساله به تازگی رها شده بودند توسط رهبری چگونه شروع شد؟
**هاشمی به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود/ عبدالله نوری مسئول ادغام
در سیام بهمن ماه سال ۱۳۶۲ حضرت امام(ره) حکم فرماندهی جنگ را به آقای هاشمی داد و از سال ۶۲ تا پایان جنگ ایشان فرماندهی را عهده دار بود.
در ۱۲ خرداد سال ۶۷ هم حضرت امام حکم بسیار قویتری را به مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی دادند که ایشان با آن حکم به دنبال ادغام ارتش و سپاه بود؛ جلسات فراوانی را نیز برگزار کرد و از آنجایی که آقای شیخ عبدالله نوری تجربه ادغام ژاندارمری، شهربانی و کمیته در یکدیگر و تشکیل نیروی انتظامی را داشت، مسئولیت ادغام ارتش و سپاه نیز از طرف آقای هاشمی به ایشان محول شده بود.
** مخالفت آیتالله خامنهای با ادغام ارتش و سپاه
در آن زمان حضرت آقا رئیسجمهور بودند و من نیز به عنوان قائم مقام فرمانده کل سپاه در بسیاری از این جلسات حضور داشتم؛ با رحلت حضرت امام و آغاز رهبری حضرت آیت الله خامنه ای چند روز بیشتر نگذشت که ایشان دستور دادند جلسات طرح ادغام ارتش و سپاه متوقف شود و فرمودند که من اعتقادی به ادغام ارتش و سپاه ندارم و ارتش و سپاه دو بازوی مسلح انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی ایران هستند که باید به همین صورت باقی بمانند و طبق وظایف قانون اساسی با همکاری یکدیگر ادامه دهند.
**تفکیک ماموریتهای ارتش و سپاه با دستور رهبری
این تصمیم بسیار راهبردی بود چراکه هم ارتش و هم سپاه جایگاه بسیار ویژهای در قانون اساسی دارند. چند ماده از قانون اساسی متعلق به ارتش و موادی از قانون اساسی نیز مربوط به سپاه است و جایگاه محکمی دارند. پس از آن حضرت آقا به ستادکل نیروهای مسلح فرمان دادند تا با تشکیل جلساتی ماموریتهای سپاه و ارتش از یکدیگر تفکیک شوند.
در این جلسات حدود ۱۰ تا ۱۲ نفر از ارتش و ما نیز شش نفر از سپاه بودیم که شرکت داشتیم و در خصوص تفکیک ماموریتهای نیروهای زمینی، هوایی و دریایی ارتش و سپاه با یکدیگر بحث میکردیم. دو نیرو نیز در سپاه اضافه داشتیم که در ساختار ارتش وجود نداشت و آن نیروی مقاومت بسیج و نیروی قدس بود.
در زمینه تفکیک ماموریتها مثلا ماموریت دفاع و امنیت خلیج فارس به نیروی دریایی سپاه و ماموریت دریای عمان و دریای خزر به نیروی دریایی ارتش واگذار شد. در بخش زمینی هم سرزمین ایران بین نیروی زمینی ارتش و سپاه تقسیم شد، امنیت داخلی کلا به سپاه واگذار شد .
بخش دفاع هوایی به طور کامل به ارتش واگذار شد و در روزهای اخیر هم دیدیم که یک نیروی پدافند هوایی و قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء(ص) تشکیل شد که فرماندهی هر دو آنها بعهده فرماندهان ارتش است.
حاصل شدن این تفکیک ماموریتها بسیار مهم بود چراکه کمک میکرد تا هم سپاه و هم ارتش قدرتمند باشند. همچنین برای ایجاد هماهنگی بین ارتش و سپاه حضرت آقا ستادکل نیروهای مسلح را تقویت کردند که در حقیقت این ستاد هماهنگی بین نیروهای مسلح شامل ارتش، سپاه، نیروی انتظامی و وزارت دفاع را بر عهده دارد.
* این تفکیک وظایف فقط در زمینه ماموریتها صورت گرفت و یا تجهیزات هم تفکیک شد؟
در بخش تجهیزات هم تقسیم بندی صورت گرفت و حتی مشخص شد که مثلا نیروی زمینی سپاه و ارتش هرکدام چه نوع تجهیزاتی را در اختیار داشته باشند.
**دستور رهبری برای تجهیز نیروی زمینی سپاه به تانکهای سنگین و تجهیزات پیشرفته
در آن جلسات خاطرم هست یکی از عزیزان ارتش گفت که نیروی زمینی سپاه تانک و توپخانه نباید داشته باشد؛ حتی میگفتند شما اصلا نیرو نداشته باشید بلکه یگان زمینی داشته باشید! که ما مخالفت کردیم و بعد که گزارشی خدمت حضرت آقا ارائه شد، دستخط ایشان را به خاطر دارم که فرمودند «نیروی زمینی سپاه به تانک های سنگین و پیشرفته ترین تجهیزات در آینده باید مجهز شود».
در موضوع پدافند هوایی ما در آن زمان در سپاه نیروی هوایی داشتیم که بعدها به نیروی هوافضا تبدیل شد؛ تقسیم بندی صورت گرفت که ما تا چه سقفی موشک داشته باشیم و یا در چه منطقه ای. مثلا نیروی هوایی سپاه قرار شد تا جنگنده های برد بلند نداشته باشد و فقط در حد همان جنگنده های پشتیبانی نزدیک را در اختیار داشته باشد. یا موشکهای دوربرد تا برد ۲ هزار کیلومتر به طور کامل در اختیار سپاه قرار گرفت و در ارتش موشکهایی تا برد ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتر به کار گرفته شود.
این عدم ادغام یک استدلال قوی هم داشت که ارتش و سپاه که دارای دو نوع فرهنگ، آموزش، تجهیزات و سازماندهی هستند با جایگاه محکم خود در قانون اساسی باقی بمانند و این کار بزرگی بود که در دوران زعامت و فرماندهی کل قوای حضرت آیت الله العظمی خامنهای صورت گرفت و با وجود این دو سازمان رزم قوی، قدرت ملی و امنیت ملی ما در مقابل تهدیدات فرا منطقهای مثل آمریکا و صهیونیستها افزایش پیدا کرد.
* به نظر می رسد که رهبری سختگیری مضاعفی در انتصاب فرماندهان نیروهای مسلح داشته باشند و از فرماندهان نیز مطالبات سنگینی را داشته باشند، با توجه به اینکه حضرتعالی حدود ۱۰ سال فرماندهی کل سپاه را عهده دار بودید و در ارتباط مستقیم با موضوع انتصاب فرماندهان از سوی رهبری قرار داشتید، شاخصهای رهبری برای انتصاب فرماندهان را چه چیزی می دانید؟
فرمانده معظم کل قوا برای جایگاه های خاصی مانند رئیس ستادکل نیروهای مسلح، فرماندهان کل ارتش و سپاه، فرمانده نیروی انتظامی،جانشینان فرماندهان کل و روسای ستاد(معاونین هماهنگ کننده) و فرماندهان نیروها احکام انتصاب صادر می کنند.
**شاخصهای رهبری برای انتصاب فرماندهان نیروهای مسلح
در چنین ردههایی اولین ملاک حضرت آقا این است که آن فرمانده متعلق به همان سازمان باشد، یعنی فرماندهی که قرار است در سازمانی منصوب شود، در همان سازمان رشد پیدا کرده باشد و آن سازمان را بشناسد. این موضوع در کنار قدرت ایمان، مدیریت، دانش نظامی و شجاعت، تقوا، پاکدستی و پاکدامنی و کلیه مشخصات یک فرمانده اسلامی قرار دارد.
دیگر ویژگی مورد تاکید رهبری، دانش و تجربه نظامی فرماندهان است. یک فرمانده باید از دانش، تخصص و تجربه نظامی برخوردار باشد و این یکی از شاخصههایی است که بسیار مورد تاکید رهبری قرار دارد.
ویژگی بعدی، برخورداری از بصیرت سیاسی است، مخصوصا در سطوح عالی چراکه فرماندهان کل ارتش و سپاه و رئیس ستادکل نیروهای مسلح عضو شورای عالی امنیت ملی هستند و باید درک و فهمی از مسائل جهانی، مسائل منطقه غرب آسیا و حتی مسائل دفاع و امنیت ملی ایران داشته باشند. در شورای عالی امنیت ملی فقط مباحث نظامی مطرح نیست بلکه مباحث سیاست جهانی و منطقه ای نیز مطرح است.
قدرت مدیریت راهبردی نیز از جمله ویژگیهای مهم یک فرمانده است. فرماندهان ارتش و سپاه هرکدام باید چند صدهزار نیرو را بتوانند مدیریت کنند و موضوعات مربوط به بودجه، آموزش، تجهیزات و ... آنها را اداره کنند. این فرماندهی باید از یک مدیریت ستادی و اشراف نسبت به مسائل مختلف ستادی برخوردار باشد.
شجاعت دیگر ویژگی مورد تاکید حضرت آقا است چراکه فرماندهان در زمان خطر نباید بترسند و باید قدرت تصمیم گیری و برخورد با دشمن داشته باشند. زمانی که خطر جنگ پیش می آید، ممکن است برخی از سیاسیون و دولتمردان جا بخورند، اما آنکه در مقابل دشمن باید بایستد فرماندهان نظامی هستند و بهترین الگوی شجاعت حضرت امام بودند و شخص حضرت آیت الله خامنهای هستند.
**پاسخ حضرت آیتالله خامنهای به سوال شمخانی درباره جنگ در خلیج فارس
حضرت امام در شروع جنگ تحمیلی فرمودند دیوانهای آمده و سنگی انداخته و رفته و جای نگرانی نیست، ما چنان به صدام و حزب بعث عراق سیلی بزنیم که دیگر نتواند از جا بلند شود. در جلسهای خدمت حضرت آقا، آقای شمخانی که در آن زمان فرماندهی نیروی دریایی ارتش و سپاه را بر عهده داشت از ایشان پرسید که اگر جنگی در خلیج فارس رخ دهد من نمیدانم چه کسی به من دستور می دهد! رهبر انقلاب در جواب این جمله آقای شمخانی فرمودند «خود من به شما دستور می دهم و بر شما فرماندهی خواهم کرد».
روحیه حضرت آقا روحیهای جهادی است که در صحنه نبرد حاضر میشود و حتی ایشان دستور دادند در برخی از مناطق قرارگاه فرماندهی ایشان را آماده کنند.
* در سال ۹۰ فرمانده معظم کل قوا استراتژی تهدید در برابر تهدید را مطرح کردند، و طی سالهای گذشته هم شاهد برگزاری رزمایشهایی با رویکرد آفندی و هجومی از سوی نیروهای مسلح بودیم؛ مفهوم این استراتژی چیست؟
در استراتژی کلان نظامی کشورمان، ما شروع کننده جنگ و تهاجم به هیچ کشوری نیستیم و این را بارها حضرت آقا فرمودهاند. اما اگر دشمن در هر سطحی مانند صهیونیستها و یا آمریکاییها بخواهند اقدامی علیه ما بکنند، ما هم دفاع مستحکم و قدرت بازدارندگی داریم و ضربات متقابل غیر قابل تصور بر آنها و منافع و پایگاه های نظامی آنها خواهیم زد.
** وارد کردن ضربه سخت به متجاوزان فراتر از مرزهای زمینی و دریایی
ما ۱۵ کشور همسایه داریم که قدرت ما از همه آنها بیشتر است البته بجز روسیه که قدرت روسیه از ما بیشتر است، منتهی ما با آنها مرز زمینی نداریم و از طریق مرز آبی همسایه هستیم و هم اکنون هم در سوریه با ما هماهنگی دارند.
استراتژی فرمانده معظم کل قوا این است که اگر دشمنی به کشور تجاوز کرد، در کوتاهترین مدت، سخت ترین و غافلگیرکنندهترین ضربات را نه تنها در محیط پیرامونی، بلکه فراتر از مرزهای زمینی و دریاها به دشمنان وارد کنیم و این استراتژی را ایشان برای نیروهای مسلح تبیین کرده اند.
* بعد از آغاز رهبری آیت الله خامنهای تهدیدات و جنگهای عجیبی را در اطراف کشور شاهد بودیم و همزمان در چند مقطع کشور تا آستانه جنگ پیش رفت و حتی برخی افراد و گروه های سیاسی پیشنهاد حضور ایران در این جنگها را مطرح کردند، این در حالی است که ایران همواره از گزند این جنگ ها مصون مانده، نقش فرمانده معظم کل قوا در هدایت نیروهای مسلح برای دور کردن این تهدیدات از کشور چیست؟
در زمان حمله عراق به کویت در سال ۱۹۹۰ و اشغال کویت، من قائم مقام سپاه بودم و به خاطر دارم که یک ماه قبل از حمله عراق به کویت در نامهای به حضرت آقا نوشتیم که عراق بیش از ۱۲ لشکر را در جنوب بصره آماده کرده است، یا به کویت حمله می کند و یا ممکن است برنامهای بر علیه ما داشته باشد. این یک ماه فرصتی شد تا شورای عالی امنیت ملی و دستگاههای تبلیغاتی و سیاست خارجیمان را آماده کنیم تا اگر این اتفاق افتاد، برخورد جمهوری اسلامی ایران چگونه باشد.
وقتی که صدام در ساعت ۵ صبح به کویت حمله کرد، قبل از ساعت ۱۲ به مرکز کویت رسیدند و ارتش کویت نتوانست مقاومت کند و امیر کویت هم با هلیکوپتر فرار کرد. آمریکایی ها در سازمان ملل بلافاصله حمله عراق به کویت را محکوم کردند و اعلام کردند که اقدام نظامی برای بیرون کردن عراق از کویت خواهند کرد.
* البته برخیها در داخل کشور اعتقاد داشتند که باید در کنار صدام با آمریکایی ها وارد جنگ شویم!
بله- اما در این مرحله، ایران هم حمله عراق به کویت را محکوم کرد و هم حمله ۱۹۹۱ نیروهای آمریکا و ائتلاف به کویت و پس از آن به عراق را محکوم کرد. در آن جنگ عراقی ها تعدادی هواپیما و هلیکوپتر به ایران فرستادند که ما آنها را نگه داشتیم و هنوز هم موجود هستند.
جنگهای بزرگ دیگری که در منطقه رخ داد، حمله اسرائیل به جنوب لبنان و جنگ ۳۳ روزه بود که اسرائیل قصد داشت تا رودخانه لیتانی پیشروی کند. تدابیر مقام معظم رهبری و حمایت های ایران از دولت، ملت و حزب الله لبنان باعث شد تا در این جنگ برای اولین بار ارتش اسرائیل طعم شکست را بچشد.
در جنگ افغانستان نیز دو حادثه رخ داد یکی نیروهای طالبان تسلط پیدا کردند بر دولت افغانستان و مشکلاتی را با تندروی های خود ایجاد کردند و از سویی دست به کشتار وسیعی از مردم و شیعیان در افغانستان زد و حتی ۱۳ نفر از دیپلمات های ما را هم به شهادت رساندند.
ایران با طالبان در آن مقطع جنگید که پاکستانی ها هم کمک کردند و در نهایت یک اجلاس در بن آلمان بین ایران و آمریکا و سایر کشورهای منطقه در مبارزه با طالبان به وجود آمد. گرچه آنها در کنفرانس «بن» هیچ امتیازی را به ایران ندادند و سر ایران را کلاه گذاشتند.
بعد از آن ماجرای اشغال افغانستان پیش آمد که بهانه آن هم حملات ۱۱ سپتامبر بود. در حملات ۱۱ سپتامبر هم ۱۵ نفر که ۱۴ نفرآنها عرب و از عربستان بودند با دو هواپیما به برج های دوقلو حمله کردند. من آن روز حادثه را رصد می کردم، اولین برخورد هواپیما ساعت ۹ و چند دقیقه بود، درحالی که اولین هواپیمای نظامی آمریکا برای مقابله بعد از ساعت ۱۱ از زمین برخواست! ما نظامیها می دانیم و در ایران هم اینگونه است که در هر پایگاه هوایی دو هواپیما به صورت آماده برای انجام ماموریتهای رزمی تحت عنوان «اسکرمبل» وجود دارد و حتی خلبان آن نیز با پوتین پوشیده آماده پرواز ظرف چند دقیقه است!
تحلیل من این است که حادثه ۱۱ سپتامبر را ردههای بالای سیاسی و اطلاعاتی آمریکا و صهیونیست با چندین واسطه طرح ریزی کردند که بلافاصله یک استراتژی مبارزه با تروریسم مسلمانان را راه انداختند و با این استراتژی اشغال منطقه غرب آسیا و تسلط بر منابع نفتی خلیج فارس را آغاز کردند.
ایران به شدت مخالف اشغالگری آمریکایی ها در افغانستان بود و همانگونه که در زمان اشغال ارتش سرخ شوروی که افغانستان را اشغال کرده بود( ۱۹۷۹ تا ۱۹۸۹ میلادی ) و ایران به مجاهدین افغان آموزش می داد و حمایت می کرد، زمانی که آمریکاییها بر افغانستان مسلط شدند نیز به نیروهای افغانستانی کمک کردیم.
پس از افغانستان، آمریکاییها در سال ۲۰۰۳ به بهانه وجود تسلیحات نامتعارف در دست صدام، به عراق لشکرکشی کردند. بوش پسر در کتابی که در آمریکا چاپ کرده نوشته است که پس از حمله به افغانستان و عراق می خواستم به ایران نیز حمله نظامی کنم، اما نظامیان آمریکایی مخالفت کردند و من را باز داشتند و گفتند وضعیت ایران با عراق و افغانستان کاملا متفاوت است.
**مدیریت رهبری نفوذ ایران در عراق و افغانستان را افزایش داد
* نقش رهبری در مدیریت این حوادث و حفظ کشور از گزند جنگ چه بود؟
آمریکایی ها قصد داشتند در طول یک تا دو سال کار عراق و افغانستان را تمام کنند و شروع به تشدید فشار به ایران کنند، اما سیاست و مدیریت عالی رهبری و شورای عالی امنیت ملی به گونهای بود که دو دشمن ایران در عراق و افغانستان از بین رفت و نفوذ ایران بیشتر شد. آنها می خواستند مخصوصا در عراق یک حکومت لائیک و دشمن ایران روی کار بیاورند که این اتفاق نیفتاد بلکه یک قانون اساسی اسلامی، حکومت پارلمانی با اکثریت شیعه و یک دولتی که از ابتدا با ایران دوست بوده و این دوستی هم اکنون نیز ادامه دارد، به وجود آمد.
در افغانستان بجز دولت آقای ربانی و تا حدودی دولت آقای حامد کرزای، بیشتر دولتهای طرفدار آمریکا روی کار بوده اند.
* به اعتقاد شما این راهبرد به شکست کشاندن دشمنان در منطقه، آیا توانسته هزینهای را برای آنها داشته باشد؟
** پیشی گرفتن رقبای اقتصادی و نظامی از آمریکا
آمریکاییها در دو جنگ افغانستان و عراق بیش از ۷ تریلیون دلار هزینه کردند و بیش از ۲۰ هزار کشته و زخمی دادند. حیثیت آنها در جهان لکهدار شد و تنفر ملتهای اسلامی از آنها افزایش پیدا کرد.
این یک شکست راهبردی است چراکه آنها میگویند در عرصه نظامی رقیب آنها روسیه و در عرصه اقتصاد نیز چین است. این حضور ۱۸ ساله آنها در منطقه غرب آسیا فرصتی برای چینیها شد تا اقتصاد خود را ارتقاء دهند و اکنون نیز برآوردها حاکی از آن است که از سال ۲۰۲۵ تا ۲۰۳۰ بر اقتصاد آمریکا برتری پیدا کند، ضمن آنکه روسها بر قدرت نظامی خود افزوده اند.
* در طول سالهای گذشته شاهد آن بودیم که پدیده تروریسم تکفیری در منطقه غرب آسیا با حمایت آمریکا و اسرائیل و ارتجاع منطقهای گسترش پیدا کرد، این موضوع را چگونه تحلیل میکنید؟
**شکست جنگ نیابتی دشمنان با مدیریت و فرماندهی رهبر انقلاب
آخرین راهبرد غلط آنها جنگ نیابتی با راهاندازی داعش با حمایت سازمان های جاسوسی آمریکا، رژیم صهیونیستی و برخی کشورهای عربی بود. اینجا نیز با مدیریت و فرماندهی رهبر معظم انقلاب اسلامی و شورای عالی امنیت ملی و تلاشهای نیروی قدس سپاه و نیروهای داوطلب از برخی کشورهایی همچون افغانستان و پاکستان که به کمک دولت و ملت و ارتش سوریه رفتند، این راهبرد نیز از هفت سال پیش با شکست مواجه شد.
ایران در سوریه بیش از چندین هزار نیروی مردمی سوریه را آموزش داد تا در کنار ارتش سوریه بجنگند و یا در عراق ۲۰ تیپ حشدالشعبی را برای کمک به ارتش عراق تشکیل داد. شکست تروریستها باعث افزایش نفوذ منطقهای ما تا مدیترانه شد که ما به آن عمق دفاع استراتژیک می گوییم.
حادثه دیگر حمله عربستان سعودی به یمن است که پنج سال طول کشیده است. حمله نظامی آنها به یمن نیز به بهانه بازگشت دولت منصور هادی بود اما سعودیها و اماراتیها آنچنان پیروزی را نتوانستند به دست آورند. در تجاوز سعودیها و اماراتیها با حمایت آمریکاییها و صهیونیستها به یمن، جمهوری اسلامی ایران، شورای عالی امنیت ملی و رهبری معظم انقلاب اسلامی از مردم یمن حمایت کرده اند که این حمایتها سیاسی، معنوی است.
**سعودیها سرنوشتی بهتر از مصریها در جنگ یمن نخواهند داشت
این جنگ هنوز به نتیجه نرسیده است اما بعنوان یک تحلیل گر مسائل سیاسی نظامی می گویم که به طور حتم سرنوشت سعودیها نیز مانند مصر در زمان جمال عبدالناصر که ۵۰-۶۰ هزار نیرو را برای اشغال یمن آورد اما ۷-۸ هزار نفر آنها را بیشتر برنگرداند، خواهد بود.
**درگیری امارات و عربستان با یکدیگر در یمن
یمنی ها ۳۰ میلیون جمعیت دارند، در دشت به خوبی نمی توانند بجنگند اما در کوهستان به خوبی قادر به جنگیدن هستند. دو یمن جنوبی و شمالی که در سال ۱۹۹۰ ادغام شدند، تسلیحات بسیاری از گذشته داشتند. به همین دلیل اطمینان دارم که عربستان و امارات در یمن با شکست کامل مواجه خواهند شد، ضمن اینکه اختلافات این دو در یمن بسیار زیاد است به طوریکه در بندر عدن نیروهای نظامی عربستانی و اماراتی با یکدیگر درگیر هستند و یکدیگر را می کشند.
** جبهه مقاومت «معامله قرن» را با شکست مواجه خواهد کرد
جنگ در کشورهای عراق، سوریه و یمن خرابیها و ویرانی هایی را با خود به همراه داشت اما موجب تکثیر مکتب و نظریه مقاومت در کشورهای اسلامی شد. این مکتب، باعث ایجاد جبهه مقاومت که یک طرف آن در فلسطین، یک طرف آن حزب الله لبنان، یک طرف آن دولت سوریه و عراق و یک طرف دیگر آن نیز انصار الله یمن در برابر آمریکا، صهیونیست ها و برخی کشورهای عربی است که دست در دست آمریکایی ها و اسرائیلی ها داده اند، شد و به فضل الهی جبهه مقاومت اسلامی در آینده نیز توطئههای مشترک از جمله معامله قرن که برای از بین بردن حقوق کامل ملت و سرزمین فلسطین است را با شکست مواجه خواهد کرد.
ایران امیدوار است با خروج آمریکائیها از غرب آسیا امنیت این منطقه توسط دولت ها و ملتهای آن تامین گردد و ایران حاضر است برای امنیت دسته جمعی با همه همسایگان مشارکت داشته باشد.