سخترانی اخیر دکتر حسن روحانی رئیس جمهوری کشورمان مبنی بر اینکه ما هم مرد جنگ و هم مرد دیپلماسی هستیم. حاوی پیام های جدی و معنادار به مخاطبان خارجی ایران به خصوص جناح تندرو مستقر در کاخ سفید آمریکاست. آنچه در صحبت های رئیس جمهوری ایران نمود داشت؛ پایبندی ایران به موازین حقوق بین الملل و احترام به ابزار دیپلماسی در حل اختلافات و چالش های فی ما بین است. اما نکته در اینجاست که طرف مقابل ایرانی(دولت آمریکا) منظق و چراغ راهنمای کارش ارعاب، تهدید و اغواسازی است. اینجاست که گره کار بیشتر می شود و قاعده بازی شکل دیگری به خود می گیرد. شاید برای خیلی از نخبگان و اهالی مطبوعات این پرسش مطرح باشد که صحبت های اخیر رئیس جمهوری ایران و دنباله آن سفر ظریف به نیویورک نشانه ای از رویکرد جدید در سیاست خارجی ایران باشد که طی این رویکرد، دستگاه سیاست خارجی ایران مسیر گفت و گو و تنش زدایی با آمریکا را در پیش گرفته است. نشانه و اتفاقات از امر دیگری حکایت دارد و اینکه اولا این آمریکای ترامپ است که با خروج غیر قانونی از برجام، معادله بازی را بهم زده است. در واقع رفتار آمریکا مصداق بارز نقض قطعنامه های شورای امنیت و منشور سازمان ملل متحد است. دولت ترامپ بدون هیچ گونه ادله و دلایل محکه پسند از توافق بین المللی برجام خارج شد و شروطی غیر قابل پذیرش و غیر قابل اجرا را به ایران اعلام داشته است. از این منظر شرط مذاکره در وهله نخست بازگشت به برجام، لغو کلیه تحریم های اولیه و ثانویه و اقداماتی از این دست است. تحرکات اخیر دیپلماسی کشورمان در همین راستا قابل تحلیل است که برخلاف القائات رسانه ای طیف تندرو در آمریکا، مسئول اصلی شرایط بغرنج پیش آمده، ترامپ و تیم سیاسی اش است. شروط دوازدگانه مایک پمئو نه از منظر عقل و نه حقوق بین الملل قابل پذیرش نیست. اینکه به کشوری گفته شود دست از قدرت منطقه ای و اهرم نفوذ اش بردارد. اینکه در حوزه های دفاعی و امنیتی منفعل باشد و برنامه ای در جهت تقویت حوزه های نظامی اش نداشته باشد. شروط پمپئو با توجه به حضورش در راس سیاست خارجی هنوز هم محل اثر است . در تقبیح رویکرد مایک پمپئو سخن های بسیاری رفته است اما انچه که کمتر بدان پرداخته شده، چرایی اعلام چنین شروطی از سوی پمپئو است به این شکل که چگونه ممکن است وزیر خارجه که بایستی مطابق رسالت کاری اش مسلط به امور بین الملل، ریزه کاری های سیاسی و ماهیت روابط قدرت و دیپلماسی باشد و هر حرف و بیان اش حساب شده و با موازین عقل و منطق باشد، این طور بدون توجه به عرف سیاسی و ماهیت روابط دولت اش با کشور مورد نظر، چنین شروط و مواضعی مضحک و غیر عملیاتی مطرح می سازد. دقیقا گره اصلی کار در همین جاست و اینکه در آمریکا افراد وکسانی بر سریر قدرت تکیه زده اند که قاعده بازی در روابط بین الملل را بلد نیستند. ترامپ و پمپئو گرچه در عصر ارتباطات و جهانی شدن می زییند اما دنیای شان عصر امپراطوری ها و جنگ افروزی هاست. از منظری در پسینه ذهنی شان هنوز جهان محلی برای زورآزمایی و القای قدرت و زور است. جهان جدید شرایط و اقتضائات خاص خودش را دارد. رابطه قدرت در دنیای امروز بر فرمول وابستگی متقابل پیچیده است. اساسا فلسفه پیدایش سازمان ملل و نهادهای اقتصادی جهانی بر تنظیم این روابط است. شوربختانه هیات حاکمه در آمریکا هنوز وجود چنین جهانی را باور ندارند و آشکارا در پی تغییر شکل بازی و بازگشت به عصر سلطه جویی هستند. از این منظر حضور ظریف در نیویورک از این جهت حائز اهمیت است که با بیان مواضع صلح امیز جمهوری اسلامی، تبیین گر سیاست خارجی غیر اصولی و مخرب ترامپ و تیم اش باشد. ظریف با مصاحبه شبکه فاکس نیوز توانست این نکته را به گوش مردم آمریکا برساند که سیاست های آمریکا که در حال حاضر راهبری اصلی اش با پمپئو است، درست در نقطه مقابل منافع آمریکا و نظام جهانی است. این نکته که ترامپ از سوی افرادی چون پمپئو، بولتون ترغیب به جنگ می شود؛ خود گویای این است که ترامپ در چنبره طیفی از تندروها قرار گرفته که نه زبان مذاکره و دیپلماسی را می فهمند و نه محیط بین المللی.
سید ایمان موسوی