این یک کلید رمز به حساب میآید یعنی ما میتوانیم به کاربست شیوههایی، دشمنان خود را در نقطهای که هماینک «پاشنه آشیل» جمهوری اسلامی به حساب میآورند را در آخرین هدفگذاری خود نیز «مأیوس» گردانیم.
میتوانیم مواردی از آنچه دشمنان به یأس رسیده و اقدامات سابق علیه ما را تا حد زیادی کنار گذاشتهاند را فهرست نماییم؛ آمریکاییها در یک زمانی روی کودتای نظامی و شبهنظامی و کودتای ترکیبی به عنوان راه از میان برداشتن جمهوری اسلامی حساب باز کرده بودند و چندین کودتا را به اجرا گذاشتند و بعد از شکست در همه آنها، از این شیوه منصرف شدند.
یک زمانی آمریکاییها روی «تهاجم مستقیم» یا «تهاجم نیابتی» نظامی در مواجهه با انقلاب اسلامی حساب ویژهای باز کرده بودند و مواردی از آن را شامل جنگ 8 ساله و حمله به سکوهای نفتی ایران به اجرا گذاشتند اما حدود ده سال پس از کاربست این روش، به یأس رسیده و این نوع اقدامات را کنار گذاشتند.
آمریکاییها در یک مقطع روی درگیریهای قومی و اقدامات تجزیهطلبانه به منظور فروپاشی درونی کشور و بیاعتبارسازی نظام جمهوری اسلامی حساب ویژهای باز کرده بودند و به شکلدهی و حمایت از انواعی از گروههای با ظاهر قومی چپ و راست روی آوردند اما حدود ده سال بعد که به یکپارچگی کشور و عدم امکان خلل در آن پی بردند، از استفاده از این روش تا حد زیادی قطع امید کردند.
آمریکاییها یک زمان روی شکلدهی به جریانات شبهمذهبی و یا استفاده از جریانات معارض مذهبی برای مقابله ایدئولوژیک علیه جمهوری اسلامی توجه ویژهای معطوف نمودند و هزینههای سنگینی برای آن متحمل شدند. بر این اساس، شبکههای تلویزیونی زیادی با ظاهر مذهبی و مدیریت فلان شخصیت روحانی راه افتادند ولی یک دهه بعد متوجه شدند جمهوری اسلامی مذهبیتر از آن است که مذهبینماها بتوانند بر آن خللی وارد کنند. راهپیمایی اربعین هواداران مذهبی جمهوری اسلامی در واقع باطلالسحر استفاده از نماها و نمادهای مذهبی علیه جمهوری اسلامی بود و لذا آمریکاییها استفاده از این روش را نیز کنار گذاشتند.
یک زمانی آمریکاییها روی تحریک بعضی شخصیتهای سیاسی و مذهبی قدرتطلب که چشم به تصاحب مناصب جمهوری اسلامی داشتند و دیرزمانی هم بر آن تکیه زده بودند، حساب ویژهای باز کردند و به طور علنی و در بالاترین سطح هم به حمایت از آنان پرداختند اما یکی ـ دو سال بعد متوجه بیفایده بودن این روش شده و از آن دست کشیدند و امروز از مشابهان آنان هم حمایتی نمیکنند و برای آنان تأثیری تعیینکننده قایل نیستند.
یک زمان آمریکاییها روی شبکهای از روشنفکران داخلی که خصیصه اصلیشان غربزدگی بود و در چهار بخش دانشگاهها، رسانهها، احزاب و گروهها و هنرمندان بطور گسترده فعالیت میکردند، متمرکز شده و آینده را از آن آنان ارزیابی کردند. برای مثال راجر کوپر که در ایران فعالیت میکرد و به جرم جاسوسی دستگیر شد، یک زمانی تصویری از تعدادی این روشنفکرها را به سرویس انگلیس منعکس کرده و در نامه پیوست نوشته بود اینها حکمرانی را از روحانیت بازپس میگیرند. اما حدود 5 سال پس از آنکه این قشر میداندار دولت آقای خاتمی شدند و در نهایت در برابر انقلاب اسلامی، قافیه را باخته و به حاشیه رفتند، آمریکاییها و انگلیسیها از محور شدن آنان مأیوس گردیده و از این روش نیز چشم پوشیدند.
یک زمانی در اواسط دهه 1370 آمریکاییها روی نارضایتی کارگران و معلمان به عنوان دو قشر که بخشهای بزرگی از جمعیت ایران را دربر دارند، حساب باز کرده بودند و به تحریک آنان میپرداختند اما وقتی با بیاعتنایی این دو قشر زحمتکش مواجه شدند، مأیوس گردیده و تا حد زیادی کنار کشیدند.
در همین سالهای اخیر، آمریکاییها، انگلیسیها و فرانسویها برای تضعیف نفوذ و اعتبار منطقهای ایران، روی اخراج سپاه پاسداران از منطقه متمرکز شدند و حتی در عراق، سوریه و لبنان دست به اقداماتی زدند ولی با اقدامات متقابل سپاه علیه خود مواجه شده و به یأس مطلق رسیدند. امروز کار آمریکا در سوریه به جایی رسیده است که از ارتش سوریه علیه نیروهای محدود نظامی خود در شرق این کشور بیمناک است و به ارتش سوریه پیغام داده که من کاری به شما ندارم شما هم کاری به نیروهای من نداشته باشید. در عراق نیز که زمانی در اشغال بیش از 170 هزار نیروی نظامی آمریکا بود، کار آنان به جایی رسیده که وقتی سفیر آنان در بغداد یک توییتی علیه ایران مینویسد به وزارت خارجه عراق فراخوانده میشود که این یکی از عجایب سیاسی زمان ماست. آمریکا از اخراج سپاه هم به یأس رسیده است و در همین دو هفته اخیری که ترامپ برای نجات نتانیاهو از شکست در انتخابات اخیر اسرائیل، سپاه پاسداران را در لیست تروریزم قرار داد، سه پیام مغایر این اقدام صادر کرد! اول پنتاگون یک ساعت پس از قرائت بیانیه روز دوشنبه پمپئو علیه سپاه به وال استریت ژورنال گفت ما هرگز سپاه را همسان القاعده ندانسته و علیه آن اقدام نظامی نمیکنیم؛ دوم وزارت خزانهداری آمریکا که در مرداد 96 سپاه را وارد لیست تحریم کرده بود، یک روز پس از صدور بیانیه دوشنبه پمپئو اعلام کرد ما تعیینکننده مصادیق نیستیم و این کار به کشورهایی ربط دارد که طرف معامله با سپاه هستند که این به معنای عقبنشینی ستاد جنگ اقتصادی آمریکا بود؛ سوم یک هفته بعد از صدور بیانیه دوشنبه پمپئو، کاخ سفید اعلام نمود، هیچ خارجی طرف قرار داد با سپاه را مجازات نخواهد کرد. این هم یک یأس دیگر.
آنچه گفته شد در عین اینکه فهرستی از شکست سیاستهای زورمدارانه آمریکاست، در عین حال فهرست بلند بالایی از پیروزی جمهوری اسلامی عدالتخواه نیز میباشد و چه دقیق رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند که ما سختیهای راه را پشت سر گذاشتهایم و آنچه پیش روی ماست شرایط بهتر و آسانتری است.
اما هنوز دشمن در یک نقطه به طور جدی مشغول کارزار است و آن فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی است. دشمن در جمعبندی خود که رد پای صهیونیستها و بعضی مترفین منطقهای در آن مشاهده میشود، اقتصاد را پاشنه آشیل جمهوری اسلامی میداند و گمان میکند میتواند از این راه جمهوری اسلامی را از حرکت انقلابی خود باز دارد. اما آیا ایران از نظر اقتصادی، واقعاً ضعیف است؟ سؤال دقیقتر این است آیا ایران در مقایسه با اکثریت کشورهای جهان که به حیات خود ادامه میدهند، ضعیف به حساب میآید؟ نگاهی به بزرگی سرزمین ایران، تناسب جمعیت آن به بزرگی سرزمین، تنوع اقلیمی، فرهنگ قناعت، همبستگی ملی در مواجهه با مشکلات اقتصادی و سازوکارهای توسعه، منابع انسانی دانشپایه و... میگوید نه، ایران از نظر اقتصادی حتی از اکثر کشورهای اروپایی قویتر است. حال باید سؤال دیگری طرح کرد، آیا آمریکاییها نمیدانند ایران در برابر فشار اقتصادی قدرت مقاومت دارد و آن را از سر رفع میکند؟ به نظر این قلم، پاسخ مثبت است یعنی آمریکاییها که بر دستگاههای عریض و طویل اطلاعاتی و سیاسی متکی هستند و به اطلاعات داخلی ما نیز- متأسفانه- دسترسی دارند، به خوبی میدانند که نه اقتصاد ایران ضعیف است و نه مردم ایران در فشار اقتصادی غیرقابل رفعی قرار دارند. پس آمریکا به واقع دنبال چیست؟
واقعیت این است که آمریکاییها روی «شکاف اجتماعی» در داخل ایران حساب کردهاند و از اهرم اقتصادی برای فعالسازی شکافهای اجتماعی استفاده میکنند. فراموش نکردهایم که در سال 1396، آمریکاییها در تحلیلهای خود میگفتند منتظر شورش فرودستان و شهرستانهای دوردست ایران باشید؛ شورشهایی که لایه به لایه به مراکز استانها و سپس به پایتخت میرسند و کار نظام را یکسره میکنند! مگر فراموش کردهایم که جان بولتون با همین تحلیل میگفت فشارهای اقتصادی ما فقرای جامعه ایران را به میدان میآورد و دقیقاً از همین رو بود که بعضی تئوریسینهای شناخته شده که پیش از این از شکاف طبقه متوسط با حاکمیت سخن گفته و معتقد بودند مطالبه آزادی بیشتر، حکومت ایران را با چالش بیمهاری مواجه میگرداند، در یکی- دو سال اخیر روی تحلیلهای قبلی خود خاک کشیده و از قریبالوقوع بودن شورش فرودستان و تهیدستان سخن گفته و خواستار همراهی همگنانشان با این شورشها شدند.
بله دشمن گمان میکند فشار اقتصادی به شکاف اجتماعی در ایران منجر میشود و آنچه جمهوری اسلامی را ساقط میکند نه خود تحریمهای اقتصادی بلکه آثار اجتماعی ناشی از آن است. اما باز باید بگوییم جمهوری اسلامی برای حل این مسئله مستأصل نیست هر چند دستهایی در داخل که وظیفه حل گرهها داشتند و تا حدی مسئولیتهای خود را وانهادند، سعی میکنند به کمک آمریکا و انگلیس بیایند و راهبرد شکاف در جامعه ایران را عینیت ببخشند اما جمهوری اسلامی امکانات زیادی در عرصههای مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی دارد از سوی دیگر مردم دقیقاً میدانند هدف آمریکا ربودن گوهری گرانبها از دستان ایران است.
در نقطه مقابل شکاف، همبستگی و مدارای ملی قرار دارد الان زمان آن است که مردم و حکومت بیش از پیش به هم نزدیک شوند. دشمن باید بداند حکومت ایران یکپارچه است و رخنه جدی در آن ممکن نیست. ما باید بدانیم که یک ملتیم و گروههای اجتماعی باید بدانند که با دشمن واحد مواجهاند. حمایت گروههای مختلف اجتماعی و سیاسی از سپاه پاسداران در برابر توطئه اخیر آمریکا نشان داد جامعه ایران درک روشنی از وقایع دارد و دستهای آن در وقت لازم درهم گره میخورند.
سعدالله زارعی