از محورهای اصلی جنگ روانی و فرهنگی دشمن در سالهای اخیر، تخریب شخصیتها، نهادهای انقلابی، روحانیت و مراجع نظام و جایگزینی آن با افراد و چهرههایی است که تناسب چندانی با ارزشهای دینی ملت نداشته و در نتیجه محور شدن آنها سبب تعمیق فاصله میان تودههای مردم با آنها شده است. به همین دلیل، متأسفانه طی سالهای اخیر به مرور کشور شاهد یک جابهجایی در گروههای مرجع و چهره شدن برخی افراد و کسانی شده که به لحاظ ارزشهای انسانی و انقلابی فاقد وجاهت لازم بودهاند.
این روند در سالهای اخیر متناسب با فراگیر شدن شبکههای مجازی و پیدایی سلبریتیها حتی سبب گردیده تودههای اجتماعی به سمت برخی از این چهرهها که ماهیت ضد ارزشی و ولنگاری اخلاقی ورفتاری آنها روشن بوده است، سوق پیدا کنند. کسانی که با یک یا چند توئیت در فضای مجازی، ارزشهای اخلاقی جامعه را به سخره میگیرند و با تشویش اذهان عمومی، به خود اجازه میدهند چنگ به رخ منافع و حتی امنیت ملی کشور بکشند ودر بستر انتقاد از طیفی از جامعه یا نقد فلان سیاست کشور، اندوختههای معنوی یک ملت را به تمسخر گرفته یا ذهنیت مردم را نسبت به آنها خدشهدار کنند.
این جماعت سلبریتی که دامان پاک هنراین مرز و بوم را لکه دار کردهاند، فقط به جهت آنکه اقبال بخشی از جامعه به آنها رو کرده، با این برداشت غلط که میتوانند با جوسازی رسانهای، خود را از گرفتار آمدن در دستگاه عدالت نجات دهند، یک مصونیت مطلق برای خویش قائلند.
آنچنان که هیچ مقام رسمی که قانون برخی مصونیتها را به آنها اعطا کرده، چنین مصونیتی برای خویش قائل نیست. سؤال اینجاست؛ افرادی همچون مهناز افشار تا کی باید ارزشهای اخلاقی جامعه را با هتک مبانی دین یا هجمه به روحانیت، با شنیدن خبری مبنی به قتل یک روحانی در فلان نقطه کشور یا بیان مزخرفاتی درباره یک گروه شیعی در کشور همسایه مثل حشدالشعبی عراق و دهها مصداق دیگر، تعرض کند و دستگاههای مسئول از کنار آن بگذرند.
چطور فلان روزنامهنگار، نویسنده یا حتی صاحبنظر سیاسی با انتشار جملهای در فضای مجازی، باید فراخوانده وپاسخگوی عمل خویش باشد و با قانع نشدن در عین وفاداری به نظام، زندان را تجربه کند ولی این افراد سلبریتی هنری، آزادانه هر سخن گزافی را انتشار دهند. مگر این جماعت قانونگریز، چه تخم دوزردهای برای این کشور و مردم کردهاند که از مصونیت فرا دیپلماتیکی برخوردارند.
بر کسی پوشیده نیست که هجمه این روزهای جریان ضد انقلاب خارجه نشین و عناصر دست چندم آنها در داخل، به جهت اقداماتی است که نیروهای دلسوز ملت در خدمت رسانی به مردم انجام دادهاند و برخی سلبریتیها که نتوانستند برای خود از سیلهای اخیر کلاهی بدوزند، در گوشهای نشستند با دیدن یک خبر یا اتفاقی، جریانی را علیه این بخش خدمتگزار جامعه سازماندهی کردند. چون سیل، زلزله نبود که با رفتن کنار خانهای تخریب شده و با دست انداختن به گردن کودکی آواره، عکس یادگاری گرفت و کمتر از ۲۴ ساعت بازگشت و صفحه اینستاگرام خود را مملو از این تصاویر کرد.
سیل یعنی باید در وسط گل ولای حرکت و پرستیژ اجتماعی خود را فراموش کنی که این کار از این جماعت مدعی بر نمیآید. سیل، محل نمایش خالصترین رفتارهای انسانی است که فقط روحیه خدمت برآمده از انقلاب تاب و توان انجام آن را دارد که نمونههای بی نظیر آن را در گلستان، لرستان و خوزستان دیدیم و همچنان میبینیم. این رفتارها طبیعی است که موجب عصبانیت ضد انقلاب بیرون و دنبالههای داخلی آنها میشود. سیل با همه خسارات مادی، معنوی و روحی آزاردهنده آن، فرصت تبلور انسانیت انسانهایی بود که از عهده افرادی همچون مهناز افشارها بر نمیآید.
صرفنظر از اتفاقی که در همدان افتاد که دلایل، انگیزه و روشن شدن چرایی چنین قتلی از وظایف دستگاههای اطلاعاتی -امنیتی است، آنچه موجب ناراحتی و نگرانی است، این است که چرا جماعتی با شنیدن یک خبر، قبل از مشخص شدن زوایای آن، نوک پیکان خود را به سمتی نشانه میگیرند که روحانیت، بسیج، سپاه و نیروهای انقلابی است که مردم این روزها شاهد خدمات بی دریغ آنها هستند.
این افراد از چه چیزی عصبانی هستند؟ از اینکه بسیاری از جوانان انقلابی و روحانیت و تودههای مردم فرصت خدمتگزاری به سیل زدگان را یافته وپیشتاز این حرکت شدند؟ از اینکه این امر موجب احیای ارزشها و یادآور شیوههای کمکرسانی در روزهای آغازین انقلاب و دفاع مقدس شد؟ حضور طلاب، نیروهای بسیج، ائمه جمعه، فرماندهان نیروهای مسلح و مسئولان در میان مردم سیلزده، عملاً روحیات ارزشمند دوران انقلاب را زنده ودر مناطق سیل زده صحنهها و جلوههایی را ایجاد و عظمت و شکوه انقلاب را بار دیگر زنده کرد.
در چنین وضعیتی، طبیعی است که باید جریان روحانیت، با یک خبرحادثهای، مورد هجمه قرار گیرد و حشدالشعبی عراق که جریان مقاومت منطقهای را تقویت و لرزه بر اندام امریکا و اسرائیل انداخته، به جهت حضورش در کنار بسیج و سپاه برای خدمت به مردم گرفتار در سیل خوزستان، باید با برچسب زدنهای دروغین، در آماج حملات دشمن بیرونی و اندک سلبریتیهای مدعی مرفه قرار گیرد. چراکه در میان این چهرههای خدوم مردم، از چهرههای مطرح هنری و سلبریتیها در میان گل و لای نشانی نیست و زحمت سنگربندی در برابر سیل، مجالی را برای اینگونه سوءاستفادهها و چهرهپردازیها فراهم نکرده و تنها مجال را انسانهای مخلص و ایثارگر یافتند وتوانستند در گمنامی، با تلاشهای خود یاد و نام انقلاب و ارزشهای انقلاب را زنده کنند.
اکنون که حضور پرشور روحانیت و نیروهای ایثارگر، بخشی عظیمی از القائات گذشته دشمنان را خنثی کرده و سبب شده محبوبیت و جایگاه گذشته روحانیت دو چندان و زمینه بازسازی چهره اجتماعی نیروهای انقلابی فراهم شود، بار دیگر نباید اجازه داد کسانی در زیر چتر هنر، خود را پنهان کرده و با ایجاد مصونیت فرهنگی برای خویش، بستر حمله به نمادهای دینی و ملی را در فضای رسانهای و مجازی فراهم کنند. در این شرایط، انتظار این است دستگاه قضا با این جماعت همچون دیگران رفتار کند و لا غیر.
حسن رشوند