یکی از شاگردان خوب امام صادق (ع) مفضل بن عمر در کوفه زندگی می کرد و با جوانان ولات های کوفه همنشین بود و نشست و برخاست داشت. بعضی از مقدسین و پیرمردهای کوفه پشت سر او می گفتند که مفضل آبروی امام صادق (ع) را با این کار می برد.
یکبار چند نفری از این مقدسین نامهای نوشتند و به مکه سوی امام صادق (ع) رفتند، حضرت (ع) هم جواب نامه را نوشتند و از آنها خواستند که به مفضل بگویند نامه را در جمع برای همه بخوان!
مقدسین نامه را گرفتند و خوشحال از اینکه امام صادق (ع) در نامه مفضل را سرزنش کرده به کوفه بازگشتند. مفضل نامه را گرفت و در مسجد همه را دور خود جمع کرد و شروع به خواندن نامه کرد. حضرت (ع) در نامه درخواست مالی کرده بود. پیرمردها که تصور می کردند امام صادق(ع) مفضل را حتما تنبه خواهد کرد، هرکدام بهانه ای آوردند و حاضر به کمک نشدند، اما دوستان مفضل همان لات های کوفه که از خجالت کنار درب مسجد ایستاده بودند متوجه موضوع شدند و سریع همان مقدار درخواست حضرت (ع) را جمع کردند و تحویل مفضل دادند.
پس از این ماجرا، مفضل روی کرد به مقدسین و پیرمردهای کوفه و گفت: «آن کسانی که همراه و همپای کار بودند، شما نیستید و این جوانان هستند.»