مسعود دهنمکی را میتوان پدیده سینمای ایران در دهه ۸۰ شمسی لقب داد، روزنامهنگار و مستندسازی که با «اخراجیها ۱» رسما به حیطه فیلمسازی وارد شد. نخستین فیلم دهنمکی، مانند مستند «فقر و فحشا» و بسیاری از مقالاتش در «یا لثارات» جنجالی از کار درآمد. او با «اخراجیها» بسیاری از بازیگرانی که به سینمای جنگ ربطی نداشتند را وارد سینمای دفاع مقدس کرد. قهرمان نخستین فیلم او مجید سوزوکی (کامبیز دیرباز) از جنس مردم بود و شبیه اغلب قهرمانهای سینمای دفاع مقدس تک بعدی نیست.
مجید و همسفرانش، پس از پایان رویدادها متحول نمیشوند، اندکی تغییر میکنند، اما قرار نیست تغییری کلیشهای داشته باشند. حالا و با «زندانی ها» مسعود ده نمکی فارغ از تجربه سه گانه «اخراجی ها» بیشتر به سمت «رسوایی ۲» حرکت کرده و مضمونی را پی گرفته که در آن فیلم، نسبت به آن هشدار داده است. در «زندانیها» مسعود ده نمکی در قالب درامی اجتماعی با مایه طنز، از لزوم تقویت باورها و اعتقادات قلبی سخن گفته و معتقد است معجزه و ظهور امام زمان (عج) پایان پلشتیها و تیرگیهای دنیای امروز است.
در فیلم شخصیت اصلی که دکترای الهیات دارد (هدایت هاشمی) به جمکران میرود و ارادت ویژه به امام زمان (ع) دارد، در نهایت وقت گرفتاری، معجزه به کمکش میآید و او را از مرگ نجات میدهد. «زندانیها» بیش از آنکه طنز باشد، فیلمی اجتماعی است. ایده اولیه جذابی دارد، شعاری نیست و رنگ و بوی امروزی دارد. شخصیتی در آن متحول نمیشود، حتی دو مجرمی که به عنوان سوژه تحقیق پیدا میشوند، و حتی دختری (بهاره افشاری) که تماشاگر گمان میکند دلبسته مرد (هدایت هاشمی) میشود. زوج بهنام تشکر و هومن برقنورد اگرچه تکراری هستند و پیشتر بارها کنار هم دیده شده اند، اما امتیاز مهمی برای فیلم هستند، تماشاگر این جنس کمدیها دوست دارد آنها را کنار هم ببیند. با شوخیها و شیرین کاریشان آشناست و بنابراین راحتتر متوجه طنز کلامی فیلم میشود.
با بررسی فیلمهای کارنامه مسعود ده نمکی میتوان متوجه شد که او به عنوان کارگردان رشد کرده، جاه طلبیهای حرفهای دارد و دوست دارد فصلهای دشوار و هیجان انگیز را کارگردانی کند. او در «اخراجی ها» متوقف نشده و خوب میداند سینمایی از جنس آن سه گانه، در این شرایط اجتماعی مخاطبی ندارد. اما این که او دیگر نمیتواند رکورد زنی هایش در دهه ۸۰ را تکرار کند، بیشتر به این دلیل است که ذائقه مخاطب عوض شده و در این فضا، مخاطب بیشتر به دنبال کمدیهای سبک با چاشنی سطحی سیاست و انتقاد اجتماعی است.
تجربه موفق منوچهر هادی در «رحمان ۱۴۰۰» و «آینه بغل» این موضوع را ثابت کرده است. نوروز ۹۸ فیلم مسعود ده نمکی نتوانست در بین سه فیلم پرفروش آغاز سال باشد، این موضوع به دلیل فضای فیلم، داستان یا بازیگرانش نیست. همواره در نوروز تنها دو فیلم پرفروش داریم و دیگر فیلمها در رقابت با دو گزینه اصلی، فروشی کمتر پیدا میکنند. امسال هم «رحمان ۱۴۰۰» و «متری شیش و نیم» بیشترین مخاطبان را جذب کردند و گزینههای دیگر فروش، با فاصله فراوان روی پلههای دیگر جدول ایستادند. با پایان تعطیلات، و افت فروش دو فیلم اصلی، احتمال جذب مخاطب برای آثار دیگر از جمله «زندانیها» و «غلامرضا تختی» بیشتر میشود. با نمایش «زندانی ها» دوران تازهای برای مسعود ده نمکی شروع میشود، او باید بداند رسیدن به سینمایی که بین عقاید و باورهای مذهبی او و تعلق خاطرش به نقد اجتماعی پل بزند و برای مخاطب هم جذاب باشد ساده نیست. او باید بداند در روزهای غلبه کمدیهای سطح پایین بر گیشه، جذب مخاطب ساده نیست و برای جذب تماشاگری که میل به تماشای آثار او دارد، باید صبور باشد و امیدوار به آینده. طرح معجزه در سینما و در قالب فیلم کار سادهای نیست، به ویژه که آن فیلم طنازانه باشد، طبیعی است که پیام معناگرایانه فیلم ده نمکی، برای مخاطب نوروزی دیر فهم و سخت فهم باشد.