واکنش هیئت حاکمه آمریکا به توسعه روابط برادرانه منطقهای ایران را میتوان در این عبارت «مایک پمپئو» وزیر امور خارجه خلاصه دید: «ایران در تلاش است تا عراق را خراجگذار خود کند.» درک آمریکاییها از روابط جذاب جمهوری اسلامی با کشورهایی نظیر عراق دو جنبه دارد؛ یک جنبه آن بیانکننده اهمیت بالای روابط منطقهای و میان کشورهای اسلامی است که با سیاست تفرقهافکنانه دو قرن اخیر غرب در جهان اسلام منافات دارد.
طبعاً آمریکا، انگلیس، فرانسه که ید طولایی در سیطره بر کشورهای منطقه و چپاول آنان دارند، مایلند کشوری مثل ایران به جای تکیه به قدرت داخلی خود و قدرت جمعی مسلمانان در منطقه، به پایتختهای غربی روی بیاورد و همه مصالح خود را با آنان تنظیم کرده و محدودیتهای فراوان آن را بپذیرد و در نهایت هم از حدی که برای آن در نظر گرفتهاند که هیچگاه به سیادتی دست پیدا نمیکند، قانع باشد.
یک جنبه دیگر سخنان امثال پمپئو افشاگر نگاه استعماری آمریکا و به طور کلی غرب به کشورهای دیگر و بخصوص کشورهای مسلمان که با آنان کینهای دیرینه دارند، میباشد. به عبارت دیگر، در واقع این آمریکا است که کشوری مثل عراق را خراجگذار خود میبیند.
مگر غیر از این است که حدود ده سال پیش، وقتی از «هنری کیسینجر» چهره اثرگذار در سیاست خارجی دیروز و امروز آمریکا، درباره حکومت عربستان سعودی پرسیدند، گفت: «آنان انبارداران نفت هستند که از ما انبارداری میگیرند و تا ما بخواهیم بر عربستان حکومت میکنند»! آمریکا گمان میکند روابط خارجی دو دولت معنای دیگری ندارد و لزوماً نگاه و ماهیت توسعه روابط ایران و عراق هم همین است.
در این میان ما «پمپئوهای داخلی» هم داریم که از همین منظر- گاهی دوستانه و گاهی دشمنانه- به قضاوت درباره روابط خارجی ایران میپردازند و حال آنکه همان طور که در نگاه دینی، قدرت و حکومت معنای متفاوتی از آنچه در غرب مطرح است دارد، در نگاه جمهوری اسلامی که حکومتی برآمده از دین است نیز موضوع متفاوت است.
بعضی از مخالفان داخلی جمهوری اسلامی به توسعه روابط ایران در منطقه، «هژمون جمهوری اسلامی» میگویند و ضمناً آن را کاری «ایدئولوژیک» و در تقابل با منافع ایران و منافع ملتهای دیگر میخوانند و حال آنکه اگر به «واقعیت میدان» نگاه شود، هیچ اثری از «هژمون ایران» در کشورهایی نظیر عراق، سوریه، لبنان، فلسطین، یمن و… وجود ندارد.
قدرت هژمون قدرت الزام و اجبار است که بر مبنای نفی حکومت و حاکمیت ملی یک کشور در عرصههای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و… استوار است. در روابط قدرت هژمون با واحدهای هدف، توانمندسازی واحدهای هدف اصولاً معنا و مفهومی ندارد. مصر یک مثال برجسته در این زمینه است که علیرغم آنکه دهها سال تحت قدرت و هژمون آمریکا قرار دارد، در همان نقطهای که دهها سال پیش بوده، باقی مانده است.
مثلاً همین امروز اگر رژیم صهیونیستی، اراده کند که بار دیگر صحرای سینا را به اشغال نظامی خود درآورد، قدرت دفاعی ارتش مصر در مواجهه با این تهاجم از زمانی که انور سادات تصمیم گرفت با زور صحرای اشغالشده سینا را برگرداند، ضعیفتر است. حالا این را با لبنان در دو مقطع ۱۹۸۲ و ۲۰۰۶ مقایسه کنید.
لبنان پیش از رابطه جدی با ایران، در یک نیم روز به اشغال کامل رژیم صهیونیستی درآمد و ۲۴ سال بعد از برقراری روابط جدی با ایران، توانست تجاوز مجدد ارتش رژیم صهیونیستی در جنگی نسبتاً طولانی، را با «شکست کامل» مواجه گرداند و کلاً رژیم اسرائیل را از فکر حمله دیگری به لبنان منصرف گرداند به گونهای که در این ۱۴ سال، اسرائیل متوقف مانده است و حال آنکه برای خود دشمنی خطرناکتر از حزبالله نمیشناسد.
اما فقط دشمنان خارجی و داخلی نیستند که از واژه «هژمون ایران» یا «سیطره ایران» سخن میگویند، بعضی از دوستان هم به خطا در این گفتمان وارداتی سخن میگویند و حال آنکه اصولاً انقلاب اسلامی برای محو چنین رویهای به میدان آمد و به معنای واقعی کلمه «رهاییبخش» بود.
بعضیها به تعبیری که دو روز پیش، رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار با نمایندگان محترم مجلس خبرگان بیان فرمودند، در فهم و تجزیه و تحلیل و بیان مسایل و در یک کلمه «بروز احساسات» دچار خطای فاحش میشوند و درست دشمن از همین مسئله برای مشوش کردن ذهن دوستان منطقهای ما که زیر انواعی از فشارهای سنگین دشمن قرار دارند، استفاده میکند و در مواردی آنان را وادار به عکسالعملی میکند که آن عکسالعمل هم در ایران سبب تشویش و تردید در اذهان میشود. واقعیت چیست؟
واقعیت این است که انقلاب اسلامی برای «نفی سیطره» دولتی بر دولتی و نیز ملتی بر ملتی آمده است و حکومت و حاکمیت را حق ملتها میداند و به این اساس روابط کشوری با کشوری را تنها با شرط «رشد» میپذیرد. یعنی در این روابط باید طرفین به «رشد» برسند نه اینکه واحدی تحت سیطره واحدی درآید ولو توام با رضایت باشد.
ماجرای سفر امیرالمومنین (ع) به شهر انبار و دویدن مردم دنبال مرکب خلیفه را شنیدهایم که وقتی حضرت نهی کردند و آنان گفتند ما این کار را با رضایت و افتخار میکنیم، حضرت فرمودند خیر این کار که برای امیر شما فایدهای ندارد، شما را ذلیل میکند. مشکل غرب با ایران و اقتدار روزافزون آن به همین جا برمیگردد، ایران قدرتی محبوب است و دست او به ملتها در منطقه، دست برادری است نه چشمداشت تبعیت.
نفوذ ایران به نگاه ایرانی و روش حکومتداری او برمیگردد نه به امکاناتی که در اختیار دارد و چند برابر آن در اختیار دشمنان ایران است. ندای ایران از اول همان ندای قرآنی بوده است که بیائید آزاد باشیم و خود بر مقدرات خود حاکم گردیم. هر کس این ندا را پاسخ داده به قدرتی ذاتی رسیده و مزه سیادت را چشیده است. این راز خواستنی بودن ایران از سوی ملتها و جمعیتها در منطقه است. بگذریم.
در سفر رئیسجمهور محترم ایران به عراق، یک علامت عمده وجود داشت و آن آغاز مرحله «تثبیت منطقه» و چند وجهی شدن روابط بین دولتهای منطقه بود. عراق در دورهای ۱۵ ساله دو بحران بزرگ را با کمک برادرانه ایران پشت سر گذاشته است. بحران «اشغال نظامی از سوی آمریکا و انگلیس» که هشت سال به درازا کشید و در نهایت قوای نظامی آمریکا تا پایان پاییز ۱۳۹۰ از این کشور خارج شدند که البته در این بین خسارات زیادی متوجه عراق شد و ضمناً نزدیک به یک میلیون نفر از طرف نظامیان آمریکا و انگلیس و یا گروهکهای تروریستی نظیر توحید و جهاد به رهبری ابومعصب زرقاوی و یا باقی ماندههای ارتش و حزب بعث، به قتل رسیدند.
یک بحران هم بحران اشغال استانهای سنینشین عراق یعنی نزدیک به ۶۰ درصد مساحت این کشور بود که نزدیک به سه سال به درازا کشید و در نهایت با شکست کامل تروریستها مواجه گردید. این سفر نشان داد عراق امروز نه فقط وارد دوره تثبیت امنیتی که حتی وارد دوره تثبیت سیاسی و اقتصادی نیز شده است. علاوه بر آن، سفر رئیسجمهور ایران هویت تثبیت سیاسی و اقتصادی عراق را هم نشان داد و این رمز اصلی نگرانی شدید مقامات آمریکایی شد.
کما اینکه تعبیر «خراجگذار» که ماهیتی سیاسی و اقتصادی دارد برای همین نگرانی بیان شد و البته به عمد و حساب شده، از این لفظ استفاده شد تا فشار بر روی حکومتی که درهای اقتصادی خود را به روی ایران گشوده است، از درون زیاد شده و بغداد را وادار به عقبنشینی کند.
بر این اساس سفیر عراق در ریاض در پایان سفر حجتالاسلام روحانی به عراق، بدون آنکه تاریخی مشخص کند گفت عادل عبدالمهدی برای انعقاد قراردادهایی راهبردی به زودی به عربستان میرود اما همه میدانند که رابطه عراق و ایران از جنبههای مختلف یک رابطه طبیعی است و از این رو ظرفیت راهبردی شدن دارد در حالی که موانع مختلف فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و… بر سر راه راهبردی شدن رابطه عراق با عربستان و بعضی دیگر از دولتهای منطقه وجود دارند.
پذیرفتن صحبت درباره بازسازی قرارداد ۱۹۷۵ الجزایر و لایروبی اروندرود و شطالعرب و تعیین کمیتهای از سوی دو طرف، نشان داد که بغداد مایل است از هر موضوعی که سبب فاصله بین ایران و عراق میشود، دوری کند. این در حالی است که احیاء قراردادی که یکطرفه از سوی عراق پاره شده است، برای ایران یک موضوع مهم و راهبردی به حساب میآید.
توافق بر سر پنج شهرک صنعتی تجاری در آن سوی مرز از سوی عراق برای دو کشور و بهخصوص برای ایران یک گام بسیار بلند اقتصادی تجاری به حساب میآید این یعنی در مقابل هر شهر ایران یک شهرک تجاری و بازار مبادله کالا، فنآوری و نیروی ماهر در آن سوی مرز وجود خواهد داشت که دو ملت و نهادهای اقتصادی و فعالان اقتصادی بخش خصوصی دو کشور میتوانند در یک رابطه طبیعی به کار بپردازند.
ایران میتواند بخشی بزرگ از نیروهای کار خود را وارد این بازار بزرگ کند و به تولیدکنندگان داخلی جان ببخشد. در واقع همین بازارها میتوانند ضمن آنکه به روابط دو کشور عمق و فراگیری بدهند یک فرصت مهم برای جمهوری اسلامی در دفع محدودیتهای اقتصادی ایران شود. روابط تجاری ایران و عراق از این طریق روندی پرشتاب پیدا میکند.
یک نکته مهم دیگر در این سفر قبول بعضی از قوانین و اصلاح بعضی دیگر از قوانین از سوی عراق برای رونق بخشی به روابط با ایران بود که قوانین مربوط به «تعرفهترجیحی» از جمله آنان بود پذیرفتن این موضوع از سوی عراق برای ایران «مزیت رقابتی» ایجاد میکند. پذیرش صدور ویزای بلندمدت برای تجار ایرانی که پیش از این با دستاندازهای زیادی مواجه بود، کمک مهمی به تجار ایرانی میکند.
یک نکته مهم دیگر توافق در مورد «ترانزیت کالا» بین دو کشور بود. تا پیش از این ترخیص کالا برای صدور دوباره آن با اشکالات زیادی مواجه بود و علیرغم آنکه ایران با اقلیم کردستان توافقاتی داشت اما در عمل با دشواری زیاد مواجه بود. توافق جامع در این مورد امکان صادرات زمینی ایران به کشورهای منطقه و رسیدن آسان کالاهای استراتژیک و مصرفی ایران به مدیترانه فراهم کرد توافق بر سر انتقال خط لوله گاز ایران از عراق و صدور آن به اروپا از طریق بندر طرطوس سوریه جدای از آنکه دارای آثار اقتصادی مهم میباشد، سبب تثبیت روابط ایران و کشورهای عراق و سوریه و… میشود این همکاریهای اقتصادی بطور همزمان به شکوفایی اقتصادی همه این کشورها کمک میکند.
جالب این است که عراق در جریان این سفر از یک سو پذیرفت که عضو کنوانسیون «کارنه تیر» - موافقتنامهای ناظر به تسریع در ترابری و عبور کالا از کشور ثالث برای رسیدن به مقصد و حذف تشریفات گمرکی- شود. علاوه بر آن عراق پذیرفت که کمیتهای سه جانبه بین ایران و عراق و سوریه تشکیل شود تا به این کار سرعت بدهد.
یک دستاورد مهم دیگر این سفر ابلاغ توافق قبلی دو کشور در زمینه استاندارد بود که به امضای وزرای خارجه دو کشور رسیده بود. عراق فاقد شرکتهای تأیید استاندارد است و پیش از این در جریان مبادله کالاهای خارجی به عراق، شرکتهای اروپایی عهدهدار صدور تأییدیههای استاندارد کالا بودند و این سبب دشواریها و تأخیر زیاد در مورد صدور کالاهای ایرانی میشد. در این سفر هر دو رئیسجمهور قانونی را امضا و ابلاغ کردند که براساس آن چند شرکت ایرانی عهدهدار صدور تأیید استاندارد برای کالاها شدند که این یک گام مهم بین دو کشور به حساب میآید.
جایگزین شدن یورو و دینار در مبادلات هم یک توافق مهم بود براین اساس تجار ایرانی میتوانند ریال را به دینار تبدیل کنند و الزامی به تبدیل آن به ارزهای دیگر ندارند. خارج شدن دلار از این چرخه که پیش از این طرف عراقی بر آن تأکید داشت، بسیاری از مشکلات قبلی را حل میکند.
سعدالله زارعی