آنهایی که میگفتند، چون کارلوس کیروش رحمتی را کنار گذاشته پس باید سردار آزمون را هم کنار بگذارد، خودشان هم میدانستند که حرف صد درصد غلط و بیمنطقی میزنند، اما چون از کیروش به هر دلیلی بدشان میآمد، ماجرای سردار را عَلَم کرده بودند که او را بزنند! قضیه سردار، اما ۱۸۰ درجه با داستان رحمتی فرق میکرد. به مادر سردار توهین شده بود و او نمیتوانست یکسری چیزها را تحمل کند از طرفی کیروش میدانست که اینجا بحث ناز کردن برای پیراهن تیم ملی مطرح نیست و البته در کل ایران مهاجمی کلاسیکتر از آزمون پیدا نمیکند. این بود که به درستی و با آگاهی کامل پشت مهاجم جوانش ایستاد و حالا سردار هم در پاسخ به حمایت سرمربی از او، سرش را هم برای کارلوس کیروش میدهد. این وسط فقط آنهایی باختند که زورکی و بدون هیچ منطقی میخواستند ماجرای سردار را شبیه ماجرای رحمتی جلوه بدهند تا بلکه چند ماهی کیروش را بزنند که البته زدند، اما در نهایت برنده این بازی سرمربی تیم ملی و سردار آزمون بودند. کیروش درست در روزهایی همهجوره پشت آزمون ایستاد که ۸۰ درصد مردم و کارشناسان و کار نشناسان و مغرضان بابت دعوت مجدد از این بازیکن به او حمله میکردند. کافی است رجوع کنید به آرشیو رسانهها تا ببینید حضرات همیشه منتقد (که از شکم مادر منتقد به دنیا آمدهاند) بدون هیچ منطق و اطلاعاتی چگونه بابت سردار آزمون به کیروش حمله میکردند، ولی خوشبختانه سردار بازی به بازی بیشتر درخشید و گل زد تا بار دیگر روسیاهی به زغال بماند.
مسئله اینجاست که بسیاری از مخالفان کیروش راه انتقاد کردن از او را هم بلد نیستند و دست روی چیزهایی میگذارند که کاملاً اشتباه است. مثل همین ماجرای سردار آزمون و یا ماجرایی که میگفتند کیروش با پرسپولیسیها بد است و دعوتشان نمیکند! تیم ملی البته مقابل چین حتی یک استقلالی هم در ترکیب نداشت تا پوچ بودن یکسری از انتقادات مغرضانه ثابت شود.