میگویند دوری و دوستی اما گاهی آدم مجبور است که با مادر شوهر در یک ساختمان و یا نزدیک آنها زندگی کند اینکه این جمله تا چه حد درست یا غلط است محل بحث در این مطلب نیست، بلکه ما میخواهیم بدانیم اگر به هر دلیلی تصمیم به زندگی با خانواده همسر گرفتیم چگونه باید برخوردها را مدیریت کنیم تا حرمتها و حدومرزها حفظ شود؟
زندگی با خانواده همسر
تا چند دهه قبل اگر پسری به خواستگاری دختری میرفت تقریباً اکثر خانوادهها خانهای که برای پسرشان در نظر میگرفتند یک اتاق ۱۵ متری در طبقه بالا یا پایین منزل خودشان بود؛ خانهای کلنگی که چند اتاق 15 متری داشت و هر کدام از اعضای خانواده خوب یا بد در کنار هم زندگی شان را سپری می کردند. زندگی با خانواده همسر یک عرف قابل پذیرش و نه یک جنگ آغازین برای ازدواج بود. عروس و داماد در آن خانهی کوچک صاحب فرزند میشدند و خم به ابرو نمیآوردند اما، این روزها قضیه کمی متفاوت شده و داشتن خانه مستقل با فاصله، یکی از ملاکهای اصلی نه فقط برای خود دخترها که برای خانواده آنها نیز شده است. با این وجود باز به دلیل مشکلات اقتصادی و وضعیت متلاطم بازار مسکن، شرایط کاری یا تحصیلی برخی از زوجین برای چند سال یا همیشه ممکن است در یک ساختمان، خانه یا کوچه با خانواده همسر زندگی کنند و آنچه اینجا مطرح می شود اینکه آیا عروس های کنونی هم مانند عروس های چند دهه قبل روحیه سازگاری و ساختن را دارند یا تاب شنیدن هیچ حرف و حدیثی را از سوی خانواده همسرندارند؟
دکتر ویدا فلاح روانشناس و مدرس مهارتهای زندگی در سیاست های زندگی و برخورد با خانواده همسر را این گونه توضیح می دهد:
زندگی با مادر شوهر در یکخانه
یکی از مسائلی که برخی از خانمها ممکن است با آن مواجهه شوند این است که اگر خواستگاری شرط گذاشت که باید با خانوادهی من در یک ساختمان زندگی کنیم چه جوابی باید بدهیم آیا قبول کنیم یا خیر؟ و اگر بعد از عقد شرایط بهگونهای شد که امکان تهیهی مسکن بهصورت مستقل را نداشتیم آیا زیر بار زندگی با مادر شوهر برویم یا نه؟
باید بگویم که ما در این مورد نمیتوانیم نسخهای واحد برای همهی افراد تجویز کنیم که همه میتوانند در یکخانه با مادر شوهر زندگی کنند یا هیچکس قابلیت زندگی با مادر شوهر را ندارد بلکه زندگی کردن با خانواده همسر ازجمله مواردی است که به ویژگیهای اخلاقی و شخصیتی طرفین بستگی دارد لذا اگر دختر و پسری ازنظر اخلاقی و رفتاری رشد یافتهاند و مهارتهای زندگی را میدانند و همچنین از عزتنفس و هوش هیجانی بالایی برخوردارند باید بگوییم زندگی با مادر شوهر برای آنان مشکلی را ایجاد نخواهد کرد چراکه وقتی کسی بالغانه تصمیم بگیرد و زندگی کند و احترام و قواعد زندگی با خانواده همسر را رعایت کند مشکلی به وجود نخواهد آمد.
اما اگر دختر و پسر یا حتی یک نفر از آنها افرادی هیجانی هستند و خیلی راحت میتوانند به خانواده خود یا همسرشان بیاحترامی کنند و قرار است حرمتها شکسته شود، بهتر است دست نگهدارند تا زمانی که بتوانند منزل مستقلی را اجاره یا رهن کنند؛ در غیر این صورت زندگی را برای خودشان، همسر و خانواده همسرشان تلخ خواهد شد و ممکن است به همین واسطه زندگی مشترک خراب شود.
بنابراین ما زندگی با مادر شوهر را مستلزم ارزیابی ویژگیها اخلاقی و شخصیتی دختر و پسر میدانیم که آیا پسر میتواند با خانوادهاش یک رفتار تعریفشده داشته باشد یا خیر؟ آیا میتواند حرفها را از همسرش به خانوادهاش و بالعکس انتقال ندهد و رفتارهایی را به همسر و خانوادهاش تحمیل نکند یا نه؟! و آیا دختر میتواند بالغانه رفتار کند و با دیدن رفتار و حتی انتظاری از جانب خانوادهی همسر جنجال به پا نکند و مؤدبانه و با احترام برخورد کند یا نه؟!
اگر پسر اینگونه نباشد و دختر هم دختری نباشد که کودکانه و باجگیرانه رفتار کند که مثلاً "حالا که من حاضر شدم با خانوادهات زندگی کنم باید فلان کار را برای من انجام دهی و..." زندگی با خانواده همسر مشکلی را ایجاد نخواهد کرد و حتی زندگی با آنها برای افراد رشدیافته میتواند مفید هم باشد چراکه در آن زندگی کسب تجربه میکنند و بهنوعی ساخته میشوند؛ همچنین به خانواده همسر نشان میدهند که اگر سن کمی دارند اما میتوانند خیلی بالغانه رفتار و زندگی را اداره کنند.
سیاستهای برخورد با خانواده شوهر در یک آپارتمان
همانطور که اشاره کردیم گاهی در برخی مواقع و شرایط ممکن است زوجین با خانواده همسر در یک ساختمان زندگی کنند، که در این صورت باید دقت کنند که زندگی کردن با خانواده همسر اصول و قوانینی دارد و باید باسیاست پیش بروند. ما در اینجا برخی از این سیاستها را مرحلهبهمرحله به شما آموزش میدهیم:
- اولازهمه حواستان باشد که خانواده همسرتان، خانواده دوم شماست، پس با این نگرش که آنها دشمنم هستند و قصد دخالت در زندگیام رادارند جلو نروید.
- دومین مرحله این است که خانواده همسرتان را مثل خانواده خودتان بدانید و هر کاری را که میپسندید که عروستان با خانواده خودتان داشته باشد همان کار را انجام دهید مثلاً اگر دوست ندارید هر هفته مادرتان راهپلهها را برای عروسش تمیز کند خودتان دستبهکار شوید و گاهی اوقات شما راهپلههای آپارتمان را بشویید.
- با مادر شوهرتان مثل مادر خودتان راحت باشید و حرف دلتان را محترمانه به او بزنید مثلاً شما دوست دارید که مادرتان با هماهنگی به خانهتان بیایید تا آمادگی داشته باشید؛ "با خنده به مادرتان میگویید مادر من خب میگفتی میخوای بیای تا جلو پات گوسفند بکشم" میتوانید این شیوه را در برابر مادر شوهرتان هم پیدا کنید و بهجای اخمکردن هم حرفتان را به او بزنید و هم با رفتار نامناسب باعث کدورت و دلخوری نشوید.
زندگی حوالی مادر شوهر!
تصور بر این است که زندگی تنها با مادر شوهر در یک ساختمان مشکلساز است اما همیشه هم اینگونه نیست و گاهی باوجود داشتن زندگی مستقل بازهم مشکلات و گلایههایی وجود دارد.
مادر شوهر توقع دارد که هفتهای دو الی سه بار به آنها سر بزنید و با هر بار نرفتن گلایه ها شروع میشود یا او انتظار دارد هر بار که آنها مهمانی دارند شما هم باید تحت هر شرایطی در آن مهمانی شرکت کنید در غیر این حالت ناراحت میشوند در اینگونه موارد باید بگوییم که مشکل اصلی اینجاست که گاهی نه گفتن در برابر خواستههای دیگران برای ما سخت است چنانچه در این موارد اغلب میبینیم که پسر دوست ندارد به مادرش نه بگوید و احساس میکند با نه گفتن مادر آزرده میشود و این آزردگی باقی میماند درصورتیکه اگر شما چند بار باکمال احترام نه بگویید و علت را به آنها توضیح دهید، دیگر مادر نه شنیدن برایش راحت میشود و سطح توقعاتش بر اساس وضعیت زندگی شما می شود.
کلامی با خانوادهها:
چه خانواده دختر و چه پسر وقتی بایدها و نبایدهای اینچنینی دارند، باید متوجه باشند که به شخصیت آدمها و چارچوبهایشان احترام بگذارند و به آنها قدرت انتخاب دهند نه اینکه با تحمیل دختر و پسر را مجبور به رفت و آمد کنند، چراکه این مسئله باعث میشود که جاذبههای رابطه برای آنان کم و بهگونهای شود که آنها بهحکم وظیفه به دیدنتان بیایند اما از درون مکدر باشند.
یادتان باشد در هر رابطهای حتی با دوست، فامیل و همکار فاصله را رعایت کنید و نه باکسی زیاد صمیمی شوید و نه از کسی دوریکنید. در کمال احترام برخورد کنید و بامتانت حرفهایتان را بزنید و فقط شنونده باشید در این صورت خواهید دید که آرامشی در زندگیتان حاکم خواهد شد.