زمانی، جبهه ملی علیه «حکم قرآنی قصاص»، فشار از پایین و چانهزنی از بالا ساز کرد و پاسخ قاطعی از مرجعیت و مردم مؤمن ایران گرفت، و امروز...
و امروز، یک تئوریسین اصلاحات، در یک مشقنگاری نه چندان نو، علیه حکم قرآنی حجاب سر بر داشته است. عالیجناب سعید حجاریان در گفتوگو با یک عدد «مشق نو»، علاوه بر سخنانی خشن و تأکید مجدد بر «فشار از پایین و چانهزنی از بالا» در آستانه شانزده آذر، از «سازمان نداشتن» و «سراسری نبودن» چییییز دختران خیابان انقلاب انتقاد کرده است.
به موازات این حرکت تئوریک این تئوریسین اصلاحات، داستان پروانه سلحشوری را هم که همه میدانیم و همه میدانند؛ البته داستان فاطمه حقیقتجو و فریبا داوودی مهاجر و فرناز قاضیزاده و شادی صدر را هم همه میدانیم و همه میدانند. از میان اصلاحطلبان چنین ناپاکیهایی برمیخیزند، و این نشان میدهد که در ایدئولوژی اصلاحطلبی ایرادی هست.
اصلاحطلبان در میان گزینههای نامناسب خود، نمونههای کشف حجاب کرده دارند، ولی امروز، با بیانات عالیجناب حجاریان، نه عمل، بلکه حمایت نظری از «کشف حجاب دوم» پس از «کشف حجاب اول رضاخانی»، روشنفکران غریبه از فرهنگ ایرانی و اسلامی ما را وارد فاز تازهای کرده است.
خطای «روشنفکران غربزده-چپگرای سنپطرزبوغی» در برآوردهای سیاسیشان را زمانی خود عالیجناب حجاریان گوشزد کرده بود؛ اینکه اصلاحطلبان، همواره در موقعیتی مقابل دین موضعگیری کردهاند و سنگر دین را یکسره به حریف وا گذاشتهاند؛ و سنگر دین، سنگر نیرومندی است.
از جانب دیگر، جامعهشناسان چپگرای حاضر در جبهه اصلاحات، و همینطور خود عالیجناب حجاریان، مدام، گرایش و تمایل خود را به جنبشی کردن فضای سیاسی کشور آشکار نمودهاند، چرا که بر مبنای ایستار اصولاً چپ آنها، این، تضاد است که میتواند برای روشنفکری مغایر فرهنگ فرصت ایجاد کند. ولی تضاد، این خصلت را هم دارد که صورت مسئلههای مبهم را آشکار میکند و اگر معلوم شود که این روشنفکران به رغم آنچه در اثنای انتخابات میگویند دنبال اغراض روبنایی نیستند، آن وقت جامعه در مقابل آنها «پلاریزه» خواهد شد.
خطای برآوردهای سیاسی «روشنفکران غربزده-چپ گرای سن پطرزبوغی» این است که به رغم همان اعقاب چی گرایشان، از درک پویا از روندها و واقعیتهای سیاسی غفلت میورزند و به دگماندیشی و دترمینیسم گرفتار میشوند؛ از این مطلب مهم غافل میشوند که وقتی تضاد ایجاد شد، وقتی چرخها به سمت رویارویی تضادآمیز به گردش در آمد، آن گاه وضعیت و متغیرهای جامعه به منوال ایستا نمیمانند، بلکه قطبهای جامعه تصریح میشوند و از ابهام در میآیند و فرمولها علنی میگردند؛ آنچه پنهان میشد علنی میگردد و اتحادهای مهمی شکل خواهد گرفت. آش جامعه، چرخ و هم درست و حسابی میخورد.
عالیجناب حجاریان، به وهم تغییراتی در حوزه علمیه دلخوش است؛ غافل از این که به رغم آموزههای روشنفکری که دین را در سیمای پدری از یهودیت بریده و به مسیحیت پروتستان نیمبند گرویده شناخته بود، هر نحو پویایی در حوزه علمیه دینی، همواره مقید به متن دینی است، آن هم در زمینه تشیع که متنمندترین و فرهیختهترین مذهب جهان است، و همان طور که تجربه سروشیسم از ۱۳۷۶ تا کنون مدلل میسازد، این متنمندی در دامنه قرآن کریم، اکیداً مؤدب و مقید میشود، که نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون.
و متن مقدس شریف، به همان اندازه که در مورد «حکم قرآنی قصاص» صریح است، در زمینه «حکم قرآنی حجاب» نیز اکیداً صراحت دارد. اگر اصلاحطلبان، آن طور که عالیجناب حجاریان میگوید، به گمان اعمال نفوذ بر حوزه علمیه هستند که محال است چنین شود، این نفوذ پر تزویر، تا وقتی است که این «روشنفکران غربزده-چپ گرای سن پطرزبوغی»، رزومه ضد دین خود را پشت تهریشها و چادرهای نیمبند پنهان کرده باشند و وقتی حجاریان و سلحشوری و حقیقتجو و داوودیمهاجر و قاضیزاده و صدر طور دیگری سخن بگویند و عمل کنند، داستانها فرق خواهند کرد.
وقتی آشکارا از زبان تئوریسین اصلاحات، علیه «حکم قرآنی حجاب» صفآرایی صورت بگیرد، صفها از یکدیگر جدا خواهند شد، و پردههای تزویر فرو خواهد افتاد.زمانی آگوست کنت جامعهشناس، به مشقنگاران نوپای جامعهشناسی آموخته بود که وسوسه قناعت به ایستاییشناسی در شناخت پدیده اجتماعی، دامی بر سر راه جامعهشناس است.
او تذکر میداد که شناخت «واقعیت اجتماعی تام» میسر نمیشود، مگر آن که نقص ایستاییشناسی با پویاییشناسی واقعیت اجتماعی تصحیح شود و تا آن وقت، نباید در مورد یک پدیده اجتماعی وارد قضاوت و عمل شد.
اصل مطلب این مقال آن است که «مسئله حجاب»، یک ایستایی دارد و یک پویایی. در قواره ایستای این پدیده اجتماعی، به نظر میرسد برخی از زنان و دختران در اقشار متوسط شهری، ظاهراً در مراعات حجاب کامل قصورهایی دارند. همانها، اغلب خانوادهمدارند و نسبت به بیبند و باری در خانواده تاب نخواهند آورد.
همچنین، علاوه بر شمار بسیار زنان مزین به چادر حاضر در صحنه عمومی جامعه، زنان و دختران مؤمنی هستند که محیط جامعه را مناسب حضور نمییابند و در منازل ناپیدایند؛ ایشان، تنها در رویدادهایی مانند دومین تشییع پیکر بزرگ تاریخ ایران به مشایعت شهید حججی میآیند، پدیدار میشوند و معلوم میگردد که مطلقاً کمشمار و کماهمیت نیستند. این، قواره ایستای پدیده اجتماعی «حجاب» است. اما، ...
ولی، قواره پویای «مسئله حجاب» بسیار پیچیدهتر است. وقتی قرار باشد با جنبیدن بزهکاری و کجروی اصلاحطلبان پیشین و امروز، «کشف حجاب دوم رضاخانی» صورت گیرد، وقتی حوزه علمیه قم و نجف و مشهد و اصفهان و شیراز و ... یکپارچه علیه این بزهکاری و کجروی بپا خیزند، وقتی وصیتنامههای کهنهسربازان وطن از زیر غبارهای فراموشی تفحص شوند و معلوم گردد از هر ۱۰ افتخار این موطن ۸ شهید در وصیتنامههای خود به حجاب «وصیت کردهاند»، وقتی جامعهشناسان جوان نواندیش، سیاههای کامل از سرگذشت زنان جهان بیرون بکشند که نشان دهد که چگونه هماکنون تجارت زنان به سومین تجارت پر سود جهان تبدیل شده است و توسعه غربی در حفظ شرافت زنان مطلقاً کارنامه موفقی نداشته است، و وقتی مراجع عظام عمامه بر زمین بکوبند و علیه آنان که علیه «حکم قرآنی حجاب» شوریدهاند اعلام جهاد کنند، آن گاه دودمان «روشنفکران غربزده-چپ گرای سن پطرزبوغی» به باد خواهد رفت و پس از سالها از نالههای جلال آل احمد، طومار این سنخ روشنفکری وابسته از این کشور برچیده خواهد شد.
حامد حاجیحیدری