محور مقاومت سال هاست که در منطقه دست بالا را برعهده دارد. الگوی مقاومت بر اساس آموزههای انقلاب اسلامی بوده و بنابراین دنبال کنندگان این الگوی فکری و عملی چه در ایران، چه عراق، چه لبنان و یا سایر کشورها، با احیای ارزش های انقلاب اسلامی، هویت متفاوتی را در برابر جبهه استکبار تعریف کرده و از آن دفاع می کنند.
از همان ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی، در برابر محور مقاومت، خط دیگری از نظر فکری به وجود آمده که بیشتر متکی بر سازش بوده است. از نظر خط سازش، هزینه های مبارزه با استکبار جهانی بالاست و بنابراین به جای مقاومت باید کوشش کرد تا با مدارا و تساهل، ارزش های جهان شمول لیبرالیسم غربی دنبال شود.
نکته مهم در رابطه با تقابل دو جریان مقاومت و سازش اینجاست که این دو خط فکری در مناطق مختلفی از جهان در مقابل یکدیگر قرار گرفته و بنابراین پیش از این نیز چه در کشورهایی که زیر سلطه جریانات استعماری بودند و چه در برخی مناطق دیگر جهان شاهد همین تقابل بوده ایم.
خط سازش در همه کشورها می کوشد تا هویت بومی را پای هویت جهانی که با هژمونی غربی توسعه یافته قربانی کند. همین جریان تلاش دارد تا از نخبگانی در فضای سیاسی استفاده کند که تربیت یافته نهادهای آکادمیک غربی هستند و بنابراین نمی توانند معرف فرهنگ خودی باشند.
این جریان با ترساندن افراد از هزینه های بالای مقابله با فضای ناعادلانه بین الملل، در پی آن است که نوعی سازش را دنبال کند که براساس آن، هرچند در ظاهر نامی از استقلال کشورها وجود دارد اما در عمل، همه این کشورها به عنوان دنباله روهای برادران بزرگتر رفتار می کنند.
اگر میبینیم که در بسیاری از کشورها، هیچ صدای متفاوتی به جز آنچه در واشنگتن به گوش می رسد، شنیده نمی شود، برای آن است که خط سازش موفق شده هر نوع صدای دیگری را سرکوب کرده و با ارعاب آفرینی، همه را دنباله رو قدرت های بزرگ کند.
با این حال در برابر این فرهنگ، شاهد رشد جریان دیگری از نظر فکری، سیاسی و هویتی هستیم که معتقد است به جای سازش باید به دنبال مقاومت بود. مقاومت برای حفظ استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی که می تواند قدرت ملت ها را تضمین کرده و جلوی باج خواهی های جریان استکباری را بگیرد.
خط مقاومت که گاه میتواند یک گروه سیاسی، گاه یک جریان انقلابی و گاه غاطبه یک ملت باشد و حتی قدرت تشکیل دولت را به دست آورد، به عنوان یک الگوی فراملی، خواهد توانست موجی در جهان به راه بیندازد که تعداد بیشتری از کشورها را به سمت استقلال فراخواند.
پیش از انقلاب اسلامی در ایران، بسیاری از انقلابهای استقلال طلبانه، دست کم در ظاهر، کشورهای مستقلی را به وجود آورد که دیگر مستعمره دولت های بزرگ نبودند. با این وجود انقلاب اسلامی نسل دوم استقلال طلبی را پدید آورد. در نسل جدید این انقلابها، هدف فقط استقلال ظاهری نبود، بلکه استقلال هویتی بود. استقلالی که بتواند ضامن منافع ملی کشورها باشد نه اینکه استعمار نیابتی، استقلال طلبی ملی را به چالش بکشد.
خط سازش در همه کشورها هنوز در برابر این خط مقاومت، مقاومت می کند. چه در ایران و چه در هر کشور دیگری که صدای استقلال طلبی هنوز به گوش می رسد. برای به حاشیه راندن این خط سازش که هر روز رنگ عوض می کند باید هوشیاری ملی در برابر سبک تازه استعمار را افزایش داد تا ملتها به جای هراس از مقاومت، به مقابله با سازش بپردازند.»
مهدی گیوهکی