مردان بیشماری در دنیای اطراف ما زندگی میکنند که شاید هنوز به آن بلوغ فکری که یک مرد باید به آن برسد، نرسیده باشند و یا مردانی که صفت بچه ننه بودن را به دنبال خود یدک میکشند و این امر سبب آزار همسرشان میشود و باید راهکاری برای آن پیدا کرد.
نشانه هایی که میگوید او یک پسر بچه است نه یک مرد!
حتما بارها پیش آمده که در مواجه با یک مرد بزرگسال به خودتان بگویید او یک پسر بچه است نه یک مرد! بله حتما بسیار پیش آمده است.
نشریه تلگراف گزارشی را ارائه داده است که میگوید؛ مردان در سن ۴۳ سالگی به بلوغ کامل میرسند؛ یعنی ۱۰ سال دیرتر از زنان، اما این مردان چه نشانههایی دارند؟
- ۱. شما همه چیز را حساب میکنید.
اگر حداقل هر از گاهی هم دست در جیباش نمیکنم، هنوز مرد نشده است.
- ۲. نمیتواند خانه را تمیز کند.
اتاق پسربچهها همیشه شلوغ و به هم ریخته است، اما مرد واقعی میداند چگونه همه جا را گردگیری و مرتب کند.
- ۳. هرگز برنامهریزی ندارد.
نه برنامهریزی برای شام، و نه برنامهریزی شغلی. این پسربچه راه به هیچ جا نمیبرد.
- ۴. ۱۰ سال است که یک لباس را پوشیده است.
نه یک نوع لباس، بلکه یک لباس. اگر مادرش همه تصمیمها را راجع به لباس پوشیدناش میگیرد، ترکاش کنید.
- ۵. هرگز رابطه جدی نداشته است.
اگر شما نخستین دختر جدی و مهم زندگیاش هستید، در انتظار آینده سختی برای خود باشید.
- ۶. از مسئولیت متنفر است.
مردها همیشه دنبال مسئولیت نیستند (هیچکس دنبال مسئولیت نیست)، اما در نهایت آن را خواهند پذیرفت.
یک پسربچه تحت هیچ عنوان مسئولیت را تحمل نخواهد کرد.
- ۷. شما را دست میاندازد.
مردان واقعی فرق بین شوخی بامزه و آزار کلامی را به خوبی درک میکنند، اما پسربچهها این توانایی را ندارند.
- ۸. نمیتواند اشتباهاتش را بپذیرد.
یک مرد واقعی مسئولیت اشتباهاتش را نیز گردن میگیرد. یک پسربچه دائما آنها را انکار میکند، آنها را گردن شما میاندازد، یا آنقدر بداخلاقی میکند تا اشتباهاتش را فراموش کنید.
- ۹. به دوستانتان حسادت میکند.
یک مرد واقعی لزوما با دوستانتان دوست نمیشود، اما برای آنها احترام و ارزش قائل است. پس دقت کنید، اگر طرفتان به دوستان شما حسودی میکند، آن را یک نشانه بد تلقی کنید.
- ۱۰. عزت نفس ندارد.
اگر وی دائما خود را تحقیر میکند و هیچ تلاشی نیز برای بهبود این وضعیت بهعمل نمیآورد، لحظهای به فکر درمان کردنش نیفتید. به سرعت ترکاش کنید!
با شوهر بچه ننهتان چه کنید؟
ازدواج با یک مرد بچه ننه خیلی هم بد نیست. مردی که با مادرش خیلی صمیمی است، ویژگی بدی ندارد، بلکه مردی که انگار بدون نظر و اجازه مادرش نمیتواند کاری بکند، مشکل ساز است.
۱. تسلیم همه خواستههایش نشوید
شاید همسر شما عادت کرده باشد که مادرش همه توقعات او را برآورده کند و تَر و خشکش کند، اما این دلیل نمیشود که شما هم همین کار را بکنید. خیلی مهم است که حد و حدودی تعیین کنید و بگذارید همسرتان بداند شما مثل مادرش با او رفتار نخواهید کرد. شوهر شما میتواند هر وقت که دلش خواست با مادرش مثل یک پسربچه رفتار کند، اما وقتی که با شماست، باید مثل یک مرد رفتار کند؛ مردی که میتواند همه کارهایش را خودش انجام بدهد.
همسرتان ممکن است برای اینکه شما را وادار کند مثل مادرش با او رفتار کنید، دست به دغل کاری بزند، بنابراین وقتی شما را متهم کرد که دوستش ندارید و اهمیتی به نیازهایش نمیدهید، باید قوی باشید و تسلیم نشوید. او خودش هم به اتهامهایی که به شما وارد میکند عقیده ندارد، اما آنها را میگوید تا به خواستهاش برسد. اگر فریب بخورید و دلتان بسوزد و تسلیم شوید، او همچنان به این صحنه سازیها ادامه خواهد داد تا همیشه راهش را هموار کند.
۲. قبول نکنید که با مادرش زندگی کنید
اگر شوهرتان خیلی به مادرش وابسته است، فکر خوبی نیست که در منزل مادرش زندگی کنید. چون این احتمال وجود دارد که رابطه مادر و پسری به رابطه زناشویی شما اولویت داده شود و در هر شرایطی همسرتان طرف مادرش را بگیرد تا او رنجیده نشود.
حتی ممکن است وقتی بگومگویی بینتان روی میدهد، شوهرتان پیش مادرش برود. هر چند اگر در خانه مادرشوهرتان زندگی نکنید، هم او میتواند همین کارها را بکند، اما فاصله مکانی بالاخره تا حدودی کمکتان خواهد کرد. قرار نیست در زندگی مشترکتان احساس کنید انتخاب اول نیستید.
اگر هنوز نامزد هستید و میدانید که شما و همسرتان از جنبه مالی، توان و امکان مستقل زندگی کردن را ندارید، اصلا ازدواج نکنید! یا اگر ازدواج کردهاید و حالا به دلیل بحران مالی نمیتوانید هزینه زندگی مستقل را بپردازید، والدین همسرتان به شما پیشنهاد دادهاند نزد آنها زندگی کنید، حتما زمان محدودی را در نظر بگیرید و برای حل مشکل مالی خود یک راه درست پیدا کنید، نه اینکه با خیال راحت از این پیشنهاد استقبال کنید.
باید بدانید که با وابسته شدن به خانواده همسر، به طرز جبران ناپذیری به زندگی زناشویی خود لطمه خواهید زد.
۳. پیش مادرشوهرتان گله نکنید
اصلا کار درستی نیست که پیش مادرشوهر بروید و از او بخواهید دست از سر پسرش بردارد! اگر میخواهید در مورد موقعیتی که پیش آمده با کسی حرف بزنید مطمئنا آن نفر همسر شماست. عصبانی نباشید و کلامتان را کنترل کنید.
رویکرد هوشمندانهای در پیش بگیرید، تقریبا احساسی حرف بزنید و به همسرتان بگویید کمی حسادت میکنید و دوست دارید اوقات دو نفره بیشتری داشته باشید.
به او یادآوری کنید که مادرش را دوست دارید و منظورتان این نیست که فقط ماهی یکبار به او سر بزنید، اما نباید به این دلیل که تنهاست یا معمولا جایی نمیرود، در تمام تفریحات و فعالیتهای شما همراهتان باشد.
توضیح دهید که نمیخواهید مادرش را از زندگیتان حذف کنید، بلکه شما دو نفر هم به زمان مختص خودتان برای ارتباط بهتر به عنوان یک زوج نیاز دارید.
۴. اجازه ندهید مادر شوهرتان برای زندگی شما تصمیم بگیرد
اشکالی ندارد مثلا گاهی لباس همسرتان را مادرش انتخاب کند یا بخرد یا غذای مورد علاقهاش را درست کند، اما اگر همسر شما قادر نیست بدون دخالت و نظر مادرش برای خودش یا زندگی مشترکتان تصمیم بگیرد، معضلی است که باید برطرف شود. نباید اجازه دهید مادر همسرتان برای شما دو نفر تصمیم بگیرد.
او نباید در تصمیمات شخصی، مالی، کاری، تربیت بچهها و یا اینکه مسافرت کجا بروید و کجا نروید، دخالت کند، مگر اینکه شما خودتان مستقیما از او نظر بخواهید. همچنین در اختلافات زناشوییتان نباید او را وارد کنید.
اگر همسرتان خیلی به مادرش وابسته است، جنبههایی را که این وابستگی به ضرر زندگی مشترکتان تمام میشود، شناسایی کنید. ممکن است در دوران آشنایی و نامزدی علائمی میدیدهاید، اما اهمیت ندادهاید، پس اگر حالا این علائم را به خوبی میبینید و اثرش پیداست، باید هر چه زودتر برطرفشان کنید و توصیه میکنیم از یک مشاور خوب کمک بگیرید.