گروه سیاسی- حسین کنعانیمقدم در گفت و گو با افکارنیوز به تشریح جریان نواصولگرایی و الزامات آن در فعالیتهای سیاسی پرداخت و گفت: ابتدا باید به یک تعریف مشخص که در قاموس سیاسی است، از نواصولگرایی برسیم تا بتوانیم آن را تجزیه و تحلیل نماییم. اگر منظور از "نو" مانند نومحافظهکاران یا نولیبرالیسم باشد، یعنی باید یکسری از اصول را کنار بگذاریم و اصول جدیدی را جایگزین آن کنیم و این به معنای تغییر در تاکتیک نیست. بلکه تغییر در استراتژی و اصول مدنظر است. به اعتقاد بنده اصولگرایی مشکلی در داشتن اصول و استراتژی ندارد. بلکه تاکتیکهای بهکار رفته در آن موثر و خوب نبوده است. بههمین دلیل باید دید که دوستانی که این موضوع را مطرح میکنند، آیا میخواهند در اصول و استراتژی تغییر ایجاد کنند؟ البته من این مسئله را در شرایط فعلی ضروری نمیدانم. اما تغییر در ساختار، تاکتیک و سازمان و یا نوع نگاه به مقوله انتخابات و مردم باید در اصولگرایی باشد و از این حیث باید پوستاندازی کند و اینکه در بازسازی و نوسازی ساختارهای خود اقدامات جدی انجام دهد. پس باید دید کسانی که نواصولگرایی را مطرح میکنند چه منظوری دارند. اگر میخواهند اصول را کنار بگذارند، بهنظرم بهتر است که یک گروه جدید با نامی جدید انتخاب نمایند.
کنعانی مقدم در ادامه گفت: چنانچه بنده بارها بیان کردم که نواصولگرایی برای موفقیت در انتخابات باید 5 مرحله را طی کنند. اولین مرحله گفتمان قالبی است که مردم را پای صندوقهای رای بیاورد و پاسخگوی مطالبات مردم باشد و باید جریان اصولگرایی این گفتمان را مطرح نماید. کار دوم کادر رهبری است که مدعی این جریان هستند و باید در زیر یک سطح واحد قرار گیرند. مسئله سوم این استکه باید ساختار تشکیلاتی برای اصولگرایی بهوجود آید. ساختارهایی که الان وجود دارند کارآمدی لازم را ندارند. چهارم اینکه باید پایگاه اجتماعی اصولگرایی شکل گیرد که بتواند موجی ایجاد نماید و هواداران خود را شکل دهد. در مرحله پنجم نیز اصولگرایان باید مطالبات مردم را مطرح کنند و نه اینکه مطالبات گروهی و جناحی خود را مدنظر داشته باشند و مطرح کنند. اگر این پنج مرحله را اصولگرایی طی نماید، در انتخابات آینده مجلس شورای اسلامی پیروز خواهند شد و شکی در این مسئله نیست.
حسین کنعانیمقدم در ادامه به یایر مؤلفههای نواصولگرایی از جمله تعامل با سایر جریانهای رقیب نیز پرداخت و گفت: چهار بحث وجود دارد که شامل همگرایی، واگرایی، همراهی و هماهنگی میباشد که هریک از این بحثها در قاموس سیاسی تعریف خاص خود را دارند. در تعریف مسئله همگرایی باید گفتکه ما جریان اصلاحطلبی را رقیب خود و نه دشمن خود میدانیم. ولی برخی از آنها به دشمن تعبیر و تعریف میکنند و بهدنبال تخریب و نابودی انها هستند. دوم اینکه همراهی با جریان اصلاحطلبی از ضروریات منافع ملی ماست. زیرا وحدت و انسجام ملی لازم است. همگرایی بین ما وجود ندارد زیرا مبانی و اصول اصلاحطلبان متفاوت از مبانی اصولگرایان است. بههمین خاطر در مسائل ملی ممکن است همگرایی داشته باشیم، اما در رقابتهای سیاسی عملاً معنا و مفهومی برای همگرایی این دو جریان نیست. همراهی هم شاید در برخی مسائل سیاست خارجی یا بینالمللی وجود دارد که نظام ازاین فرصت باید بتواند بهنحو احسن استفاده نماید.
این فعال سیاسی در پایان به آسیبشناسی جریان اصولگرایی و تأثیر آن بر نواصولگرایی پرداخت و گفت: بهنظر بنده جریان اصولگرایی دو افت دارد که نزدیک انتخابات خود را بیشتر نشان میدهند. اول اینکه جریان اصولگرایی باید به یک ائتلاف سیاسی دست یابد نه اینکه ائتلاف انتخاباتی مدنظرش باشد. وقتی ائتلاف فقط انتخاباتی باشد، ما شاهد این خواهیم بود که پس از انتخابات آن سازمان و تشکیلاتی که فعالیت داشته عملا ازهم میپاشد و استمراری در حرکتش وجود ندارد. پس باید ائتلاف سیاسی در جریان اصولگرایی شکل گیرد و اگر بتوانیم به مرحلهای برسیم که بعداز ائتلاف سیاسی به وحدت و انسجام سیاسی هم برسیم، آرزویی بزرگ است. اما متأسفانه رقابتهای داخلی در اصولگرایان در انتخابات خود را نشان میدهد و همیشه باعث شکسته شدن آرا شده است.