قصه های زیادی درباره پخش نشدن برنامه ۹۰ در دو شنبه شبی که گذشت شنیدیم. قصه هایی که غصه های این فوتبال را زیاد می کنند...
اما قصه، قصه است؛ ما که از اصل ماجرا خبر نداریم. هر چه هست این که خیلی ها از کوشش های عادل فردوسی پور برای پخش برنامه ۹۰ در هفته ای که می گفتند برنامه او پخش نمی شود شگفت زده بودند.
شما فکر می کنید دلیل این همه پشتکار و حرف خوردن چه بود؟ عشق به دوربین و اقناع حس غریبانه شهرت طلبی؟
فردوسی پور به کدام یک از اینها نیاز داشت؟
یک برنامه ساز تلویزیون با هر سبک و نگرشی طبعا دوست ندارد برنامه اش از ریتم و نظم بیفتد؛ آنچه برای ۹۰ رخ داد نسخه آزمایش نشده ای در طول این سال ها بود؛ هرگز بر اساس بهانه هایی از این دست، پخش ۹۰ به محاق نمی رفت!
فردوسی پور در ۹۰ همین هفته که پخش نشد، می توانست به ماجرای تیم امید، تیم بزرگسالان و اختلاف بر سر برگزاری تمرینات در مرکز پک ورود کند.
می توانست در این باره یک بحث چالشی داشته باشد و به زوایای تاریک این اتفاق نور بتاباند.
می توانست درباره بازی های تدارکاتی تیم ملی، بدنسازی این روزهای تیم امید و هزار ماجرای دیگر در لیگ یک حرف بزند؛ کلی سوژه در این هفته فقط به دلیل پخش نشدن برنامه ۹۰ سوخت.
تلاش های عادل فردوسی پور بدون این که کلامی در این باره با او صحبت کرده باشیم، بی گمان بر همین اساس بود. نه داستان عشق به دوربین، نه بحث حقارت بار شهرت طلبی؛ هیچ کدام اینها دلیل واضحی برای آن همه کوشش نبود.
این هفته خیلی ها بابت اتفاقی که رخ داد حس خوبی نداشتند؛ همین!