مهر که می رسد همه یاد درس و مدرسه و دانشگاه می افتند؛ اما این ماه برای دانشجویان مشتاق حضور در کلاس های استاد شفیعی کدکنی رنگ و بوی دیگری دارد. مهر که فرا می رسد سه شنبه های دانشکده ادبیات دانشگاه تهران آغاز می شود. سه شنبه ها صدای گام های استاد را در راهروهای دانشکده ادبیات دانشگاه تهران می شنوی و دلت پر می کشد، برای اینکه در کلاسش حاضر شوی و بارها و بارها از او بیاموزی. این استاد ادبیات فارسی کیست که خلقی را واله خود کرده است.
استاد محمدرضا شفیعی کدکنی همانی است که در کتاب های دوران دبیرستانمان شعر او را با عنوان «سفر به خیر» خواندیم. او زاده کدکن نیشابور است. وی علاوه بر محضر پدرش، محضر کسانی چون محمد تقی ادیب نیشابوری (ادیب نیشابوری)، شیخ هاشم قزوینی و محمد هادی میلانی را درک کرد. بدیعالزمان فروزانفر زیر برگه پیشنهاد استخدام وی نوشته بود «احترامی است به فضیلت او». شفیعی کدکنی از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث، شاعر خراسانی بود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمیکرد.
شفیعی کدکنی سرودن شعر را از جوانی به شیوه قدمایی آغاز کرد و پس از چندی به سبک نو مشهور به نیما یوشیج روی آورد. با انتشار دفتر شعر در کوچه باغهای نشابور نامآور شد. آثار شفیعی را میتوان به سه گروه انتقادی، نظری و مجموعه اشعار خود وی تقسیم کرد.
آثار انتقادی این نویسنده، شامل تصحیح آثار کلاسیک فارسی و نگارش مقالاتی در حوزه نظریه ادبی میشود. در میان آثار نظری شفیعی کدکنی کتاب موسیقی شعر وی جایگاهی ویژه دارد و در میان مجموعه اشعارش در کوچه باغهای نشابور آوازه بیشتری یافت. زمزمهها، شبخوانی، از زبان برگ، بوی جوی مولیان، از بودن و سرودن، مثل درخت در شب باران، هزاره دوم آهوی کوهی، صور خیال در شعر فارسی، موسیقی شعر، با چراغ و آینه (در جستجوی ریشههای تحول شعر معاصر ایران)، تصحیح اسرارالتوحید نوشته محمدبن منور، تصحیح تاریخ نیشابور نوشته حاکم نیشابوری، تصحیح آثار عطار نیشابوری، تصحیح مختارنامه، تصحیح مصیبتنامه، تصحیح منطقالطیر، تصحیح اسرارنامه، تصحیح دیوان عطار و ترجمه آفرینش و تاریخ نیز از جمله آثار محمدرضا شفیعی کدکنی است.
وی در کتاب زبان شعر در نثر صوفیه آورده است که آنچه در زبان فارسی به «آن» معروف است و میتوان آن را جوهره جمال دانست، در زبان های دیگر وجود ندارد. او همچنین شعر فارسی را به خاطر مسئله ردیف که در هیچ زبان دیگری امکان کاربرد آن را نمیتوان یافت، ممتاز دانسته است. شفیعی کدکنی همچنین در این کتاب شطح را نوعی شکستن تابوها معرفی نموده و شطحیات حلاج را بهطور ضمنی با کتاب زایش تراژدی نیچه مقایسه کردهاست که در هر دو به تجربه بیان «بیان ناپذیرها» پرداخته شده است. نکته تازهای که ایشان در این زمینه بیان میکنند به ساختار شطح و اینکه اخباری باشد (مانند سبحانی ما اعظم شانی) یا انشایی (انالحق) و تأثیر متفاوت این دو بیان بازمیگردد. یکی از بحثهای جذاب این کتاب پاسخ به این سؤال است که چرا شاعران عرب به اندازه شاعران فارسیزبان از آیات قرآن در اشعار خود استفاده ننمودهاند. شفیعی کدکنی محور این کتاب خود را بر این عقیده که برای بسط و درک تجربه دست نیافتنی صوفی به ناچار باید از سخنان و زبانی که به کار بردهاست، کمک گرفت،استوار کرده و بیان میکند که گاه حرکت از صوت به صورت و معنی بسیار بارز است.
شفیعی کدکنی گرایشی بارز به صورتگرایی با مبانی فرمالیسم روسی دارد. کتاب های «صور خیال در شعر فارسی» و «موسیقی شعر» و «بیدل شاعر آینهها» و نیز بسیاری از مقالات وی مانند «جادوی مجاورت» و «ساختار ساختارها» صبغه و بنمایه فرمالیستی دارد. تعریف وی از شعر به «رستاخیز زبان» ترجمه دیدگاه فرمالیستهای روس است. همچنین اصطلاحات فرمالیستی «پیرنگ»، «آشناییزدایی»، «عنصر مسلط» از نمونه مواضع رویکرد وی به فرمالیسم است.
شعر «سفر به خیر» از مجموعه در کوچه باغهای نیشابور:
به کجا چنین شتابان؟
گون از نسیم پرسید
دل من گرفته زین جا
هوس سفر نداری
ز غبار این بیابان؟
همه آرزویم اما
چه کنم که بسته پایم
به کجا چنین شتابان؟
به هر آن کجا که باشد
به جز این سرا، سرایم
سفرت به خیر اما تو و دوستی، خدا را
چو از این کویر وحشت به سلامتی گذشتی
به شکوفهها، به باران
برسان سلام ما را