جنگ خندق به تکرار نشسته!

«کشور در حال پیشرفت است؛ ما در زمینه‌های گوناگون پیشرفت داریم: در زمینه‌ علمی پیشرفت داریم، در زمینه‌ صنعتی پیشرفت داریم، در زمینه‌ عزّت سیاسی پیشرفت داریم، در زمینه‌ رشد فکری پیشرفت داریم، در زمینه‌های معنوی پیشرفت داریم»، «ما داریم پیش می‌رویم. ما در مادّه و معنا پیش می‌رویم؛ ما به توفیق الهی در مادّه و معنا استکبار را شکست می‌دهیم و آنها را به زانو درمی‌آوریم و نشان می‌دهیم که اسلام، اگر چنانچه طرفدارانی داشته باشد که آماده باشند برای مجاهدت کردن و دفاع کردن، قطعاً در هر جا و [هر] نقطه‌ دنیا پیروز خواهد شد و این الگو خواهد شد برای همه‌ مسلمانها»، «پیروزی‌های ما به‌وسیله‌ دستگاه‌های تبلیغاتی دشمنان غالباً کتمان می‌شود. ما الان در مسائل علمی، پیروزی‌های بزرگی داریم، خیلی از مردم خودمان هم واقعاً نمی‌دانند» و...اینها تنها چند نمونه اخیر از سخنان رهبر معظم انقلاب اسلامی است.

بیانات رهبر معظم انقلاب در حالی است که کشور با مشکلات اقتصادی فراوانی روبه‌روست و برخی از این دشواری‌ها نظیر افزایش لجام‌گسیخته نرخ ارز و موج گرانی حاصل از آن و یا بیکاری و تورم و کسادی کسب و کار و... معیشت مردم و مخصوصاً اقشار مستضعف را به تنگنا کشانده است. از این روی برای بسیاری ممکن است این سؤال پیش کشیده شود که شرایط پیش‌روی با افقی که رهبر معظم انقلاب ترسیم می‌فرمایند چگونه قابل جمع خواهد بود.

برای فهم ماجرا باید به سال پنجم هجری رجوع کرد؛ جنگ احزاب. ماجرا از آنجا آغاز شد که قبیله یهودی بنی نضیر به عهد و پیمان خود با مسلمانان مدینه خیانت کردند و پیامبر اکرم(ص) آنان را از شهر اخراج کرد. بنی نضیر به مکه رفته با سران قریش رایزنی کرده و آنان را به جنگ با مسلمانان فراخواندند. کفار قریش که به خیال خود فرصت را مناسب می‌دیدند دیگر طوایف و قبایل را نیز بسیج و با خود همراه کردند. از کفار گرفته تا یهودیان؛ قریش، غطفان، سُلَیم، اَسد، اَشجع، قُرَیظه، نضیر، بنی‌ وائل و دیگر یهودیان. علت نامیدن این جنگ به جنگ احزاب نیز به همین دلیل است؛ چرا که همه احزاب و قبایل و طوایف متحد و هم‌پیمان شدند و با خود عهد کرده بودند که این بار دیگر کار اسلام و مسلمانان را یکسره کرده و وقتی به شهر و دیار خود بازگردند که به این هدف رسیده باشند. منابع تاریخی استعداد سپاه کفار و یهودیان را از 10 تا 24 هزار و تعداد سپاه اسلام را از 600 تا حداکثر 3 هزار نفر عنوان کرده‌اند. تجهیزات جنگی، نیروهای سواره و تمکن مالی آنان نیز با مسلمانان به هیچ عنوان قابل قیاس نبود و به قول امروزی‌ها نتیجه جنگ روی کاغذ روشن بود.

مسلمانان از طریق قبیله بنی‌خزاعه که هم‌پیمان رسول‌الله(ص) بودند، از برنامه دشمن با خبر شدند و به چاره‌اندیشی نشستند. هر کس نظری می‌داد و سخنی می‌گفت. عده‌ای قائل به جنگ در خارج مدینه بودند و برخی دیگر می‌گفتند باید دشمن را به داخل شهر کشاند و آنگاه درگیر شد. یکی از اصحاب پیشنهادی داد که موجب تعجب همگان شد. سلمان فارسی گفت ما در ایران وقتی از سوی دشمنی که سواره‌نظام بسیار دارد مورد تهدید واقع می‌شویم، با حفر خندق از خود دفاع می‌کنیم. این روش که در میان اعراب بدیع و ناشناخته بود، مورد استقبال قرار گرفت. حضرت افراد را به چند گروه تقسیم و محدوده حفر هر کدام را نیز مشخص کردند. کار سخت و طاقت‌فرسا بود و زمان ‌اندک، چرا که لشکر پرتعداد دشمن در راه بود. خود حضرت نیز علاوه بر نظارت و مدیریت کار، در حفر خندق شرکت داشتند.

نکته جالب توجه آنکه با وجود چنین خطر قریب‌الوقوع و مهلکی، همه افراد آنچنانکه باید و شاید دل به کار حفر خندق نمی‌دادند و برخی از آنها به بهانه‌های مختلف از کار فرار می‌کردند تا جایی که حتی در این مورد دو آیه (62 و 63 سوره نور) نازل شد. آیاتی که محتوای آن بر لزوم تبعیت و فرمانبرداری از پیامبر(ص) در این امر مهم تاکید دارد.

وضعیت آن روزهای مدینه بسیار قابل تامل و مطالعه است. این جنگ از چنان اهمیتی برخوردار است که یکی از سوره‌های قرآن به این نام خوانده شده، آیات 9 تا 27 شرح حال آن است. منافقین در دل مردم رعب و هراس می‌انداختند و مدام می‌گفتند؛ آن وعده پیروزی که خدا و پیغمبرش می‌دادند وعده سرخرمن است و مدینه دیگر جای ماندن نیست و این کارها -حفر خندق- هم فایده‌ای ندارد. منافقین بشدت روحیه‌ها را تضعیف می‌کردند و عده‌ای نیز فقط برای خودنمایی در میدان بودند و عملاً کار چندانی نمی‌کردند. چشم‌ها از شدت ترس خیره مانده بود و جانها به گلو رسیده بود تا جایی که بسیاری درباره وعده خدا و رسول دچار بدگمانی شدند!

یکی از عجیب و جالب‌ترین صحنه‌های ماجرا آنجاست که مسلمانان به سنگی بزرگ برمی‌خورند. پیامبر(ص) کلنگ را از سلمان یا حضرت علی(ع) گرفته و با ضربه‌ای آن را سه تکه می‌کنند و سپس می‌فرمایند؛ «خداوند، با این ضربه من، گنج‌هاى کسرا و قیصر را برایم گشود.» و به این ترتیب وعده فتح ایران و روم را می‌دهند. یکى از منافقان با طعنه و تمسخر به فرد همراهش می‌گوید: وعده گنج‌هاى کسرا و قیصر را به ما می‌دهد، در حالی‌که ما [از بیم دشمن‌] نمی‌توانیم براى قضاى حاجت، از جای خود تکان بخوریم!

مسلمانان در حال حفر خندق به دور خود هستند و به زودی سپاه پرشمار دشمن از راه می‌رسد و آنان را محاصره می‌کند. آذوقه چندانی نیست و با شکم گرسنه کلنگ می‌زنند و در چنین وضعیتی پیامبر(ص) از فتح ایران و روم می‌گوید. حتی خیانت یهودیان بنی‌قریظه که در جنوب شرقی مدینه ساکن بودند و با دشمن طرح توطئه ریختند، نتوانست در سرنوشت محتوم جنگ تغییری ایجاد کند. ابوسفیان سرافکنده و شکست خورده مجبور به ترک محاصره و بازگشت شد.

وضعیت امروز ما و مسلمانان در قرن پنجم هجری قمری به طرز عجیبی دارای شباهت‌های بسیاری است. از جمله اینکه؛

1- همه دشمنان جمهوری اسلامی دست به دست هم داده و هم‌پیمان شده‌اند و جنگی همه‌جانبه به راه ‌انداخته‌اند تا به‌قول خودشان نظام را براندازند.

2- جنگ امروز و آن روز در حالی آغاز شد که جبهه حق در حال گسترش و قدرت گرفتن بود و حرکت دشمن برخلاف ظاهر آن، از روی ترس -توأم با خشم- از این بالندگی و قدرت گرفتن است.

3- منافقین و نفوذی‌ها در هر دو مقطع نقشی قابل توجه دارند. تضعیف جبهه خودی، ایجاد ترس و واهمه در جامعه و افکندن تخم یاس و ناامیدی و در یک کلام ایفای نقش بازوی عملیات روانی دشمن، مهم‌ترین کارکرد این گروه است. حجم محتوای-عمدتاً تمسخرآمیز- درباره کمبود پوشک و زیر سؤال بردن قدرت موشکی کشور را به یاد بیاورید و با سخن آن منافقی که درباره مشکل قضای حاجت به وعده پیامبر(ص) طعنه زد مقایسه کنید. انگار تاریخ تکرار می‌شود!

4- برخی خودی‌های جبهه حق نیز به دلایل مختلف آنطور که باید، به وظیفه خود عمل نمی‌کنند. تاثیرپذیری از عملیات روانی منافقین و نفوذی‌ها، دلبستگی به چرب و شیرین دنیا، ترس و سستی و کاهلی از جمله عوامل این مسئله است.

5- همانطور که جبهه اسلام نیز از سوی گروهی که ظاهراً هم‌پیمان بودند مورد خیانت واقع شد، ما نیز در این جنگ با خائنان روبروئیم. آن مسئولی که وظیفه حراست از بیت‌المال را دارد و دستش در جیب بیت‌المال است و می‌برد، آن مدیری که در شرایط جنگ اقتصادی حقوق نجومی می‌گیرد، آن رسانه‌ای که با شایعه‌پراکنی ایرانی را علیه عراقی می‌شوراند -‌عراقی که یکی از مهم‌ترین متحدان ماست- خائن است.

6- مسلمانان صدر اسلام با وجود همه مشکلات، سختی‌ها و کمبودها ایستادند و براساس وعده و سنت الهی پیروز شدند. تکلیف جنگ امروز ما نیز به دست خودمان روشن می‌شود. اگر مردانه و پا به رکاب فرمانده این میدان ایستادیم، هیچ شک و تردیدی در پیروزی نیست. چه زیبا فرمود امام سجاد(ع) در دعای پنجم صحیفه سجادیه؛ «خدایا جز این نیست که بی‌نیازان، به‌فضل یاری تو بی‌نیاز می‌شوند...هر کس که تو او را یاری کنی خواری خوار کنندگان به او ضرر نمی‌رساند، و هر کس که تو عطایش‌دهی منعِ منع کنندگان از او نمی‌کاهد.»

آمریکایی‌ها به صراحت می‌گویند راهبرد ریگان در برابر شوروی سابق را برای شکست دادن جمهوری اسلامی ایران اتخاذ کرده‌اند. راهبرد ما باید اتکال به منبع لایزال الهی همراه با آمادگی و جهد و کوشش باشد. آنان که دچار تردید و شبهه هستند، یک بار با فکر و تعمق سوره احزاب را بخوانند. خدایی که پوزه ابوسفیان را به خاک مالید، پوزه ترامپ را هم به خاک خواهد مالید، البته به شرط آنکه ما نیز مردانه بر سر عهد و پیمان خود ایستاده باشیم.

محمد صرفی