"این" به دیدار "اون" رفت. این جمله نباید آنقدر هم مهم باشد که سه روزِ تمام، رسانههای دنیا کار و بارشان را تعطیل کنند و لحظه لحظه این سفر را به تصویر بکشند. اما اگر "این" از یک "کُره" به "کُره" دیگر رفته باشد، ماجرا کمی فرق میکند و اگر "این" همان "مون جائه این" رئیس جمهور کرهجنوبی باشد که در یک سفر بیسابقه به دیدار "کیم جونگ اون" رهبر کره شمالی رفته، دیگر ماجرا به کلی فرق میکند و خبر آنقدر مهم میشود که ابعاد مختلف آن زیر ذره بین قرار گیرد.
رئیس جمهور کره جنوبی در راس یک هیات صد نفره در سفری سه روزه که بیسابقه خوانده شده است، از کره شمالی بازدید کرد. درباره بیسابقه بودن این سفر همین بس که در خلال آن یکی از آرزوهای دست نیافتنی رئیس جمهور کره جنوبی برآورده شد و آن هم بازدید از "کوه افسانهای پکتو" در مرز کره شمالی و چین بود.
کوه پکتو با ارتفاعی ۲۷۵۰ متر بالاتر از سطح دریا، برای مردم کره یک کوه اسطورهای است که هم در سرود ملی کرۀ جنوبی و هم در بسیاری از برنامههای تبلیغاتی کره شمالی از آن یاد شده است. رهبران کرهشمالی تبار خود را از جنگویان کوه پکتو میدانند و در تبلیغات شهری نیز پدر و پدر بزرگ کیمجونگ اون در بلندای کوه پکتو ایستادهاند و خلق را نظاره میکنند.
با این حال این کوه مقدس نیم قرن به روی اهالی کره جنوبی بسته شده است و آنها تنها میتوانند کوه مقدس پکتو را در تصاویری که از بازدیدهای کیمجونگاون از این کوه مقدس منتشر میشود، ببینند.
مون جائه-این و همسرش درحالی که خانوادۀ کیم آنها را همراهی میکردند، با تلهکابین به کنار دریاچۀ «بهشت» رفتند؛ دریاچهای که در قلۀ کوه آتشفشانی پکتو قرار دارد. "مون جائه این" ظرفی آب از دریاچه بهشت را به یادگار برداشت. تصاویری بینظیر از دو رهبر در بلندترین نقطه شبه جزیره کره ثبت شد.
مون جائه این با یک پرواز بیست دقیقهای از سال ۲۰۱۸ به ۱۰۷ رسید (کره شمالی به جای تقویم میلادی از تقویم موسوم به «جوچه» (Juche) استفاده میشود. این تقویم که در سال ۱۹۹۷ معرفی شد هر سال با روز تولد کیم ایل سونگ در ۱۵ آوریل آغاز میشود. بدین ترتیب اگر چه امسال سال ۲۰۱۸ است، اما تاریخ در کره شمالی سال ۱۰۷ را نشان میدهد)، جایی که رهبر جوان شمال با جشنوارهای خیابانی انتظارش را میکشید.
در طول این سفر برنامههای مختلفی برای پذیرایی از "مون جائه این" و کاروان همراهش فراهم شده بود، از بازدید از موزهها تا برپایی جشن بزرگ در استادیوم معروف پیونگ یانگ.
در این سفر همچنین توافقی نظامی میان دو کشور امضا شد و رهبر کره شمالی وعده داد که به زودی به سئول سفر کند. دو طرف تصمیم گرفتند از ابتدای نوامبر پیش رو رزمایش نظامی در نزدیکی خط مرز نظامی دو کشور را متوقف کنند. در سندی که در پیونگ یانگ امضا شده است دو کشور بر توقف رزمایشهای توپخانهای گسترده و پروازهای نظامی در نزدیکی مناطق خلع سلاح شده توافق کردند.
برخلاف دیدار کیم جونگ اون و ترامپ که با یک روز تاخیر در کره شمالی بازتاب یافت. تصاویر این دیدار بیسابقه از تلویزیونهای بزرگ در مرکز پیونگ یانگ پخش میشد. تصاویر منتشر شده، مردم عادی را نشان میداد که به تلویزیونهای بزرگ زل زدهاند و دست دادن رهبر کشورشان با "نوکر امپریالیسم *" را مشاهده میکنند.
این هیولا حالا از هر زمان به آنها نزدیکتر بود، اون نه در سئول، که در یک قدمی رهبر جوانشان ایستاده بود و روبه دوربین لبخند میزد.
نقش کودکان در مراسم استقبال از رئیس جمهور کره جنوبی پررنگ بود. کودکانی از طبقه مرفه کره شمالی که با لباسهای سنتی به رهبر جنوب خوش آمد میگفتند.
در تصاویر منتشر شده از این سفر، کودکان به رییسجمهور کره جنوبی گل میدهند، برایش آواز میخوانند و برای بازدید از مکانهای مختلف او و همسرش را همراهی میکنند.
اما مردم کره شمالی از جنوبیها چه میداند؟
در مدارس کرهشمالی فارغ از تحرف گسترده تاریخ جهان و شبه جزیره کره، همسایه جنوبی، نوکر امپریالیسم معرفی میشود. دستگاه تبلیغات کره شمالی بیش از هر چیز، نسبت به تخریب چهره همسایه جنوبی میکوشد. به آنها میآموزند که اهالی سئول مردمی فقیر و پابرهنه هستند، آنها از خودشان چیزی ندارند و هر چه دارند از راه نوکری برای آمریکا به دست آمده است. تمام زنان کره جنوبی فاحشه هستند. مفهموم مادری در این کشور، معنا ندارد. پدر تمام کودکان کره جنوبی، سربازان آمریکایی هستند.
در تبلیغاتی که از تنها شبکه تلویزیونی این کشور پخش میشود، کودکانی گرسنه که از شدت ضعف پوست صورتشان مثل چرم به استخوانهایشان چسبیده شده را نشان میدهند؛ "اینجا سئول است، پایتخت گرسنگی و نتیجه اعتماد به آمریکا!"
حکومت کره شمالی در تبلیغات وسیعی که گاها در معابر نصب میکنند، علاوه بر تحریک روحیه مبارزه طلبی مردمانش، آمریکا و کره جنوبی را نیز تخریب میکند. در یکی از این تصاویر که بعدها توسط یک فراری از کره شمالی یادآوری میشود درباره یکی از معتبرترین دانشگاههای کرهجنوبی و جهان چنین آمده است: "دانشگاه زنانه اهوا (Ehwa)** دست کمی از فاحشه خانه ندارد، دانشجویان این دانشگاه تنها برای همبستر شدن با سربازان آمریکایی تربیت میشوند."
یک قرن فاصله از پیونگیانگ تا سئول؛ تمام زنهای جنوب فاحشه هستند!
در بسیاری از خاطرات پناهندگان کره شمالی به کره جنوبی از بدرفتاری اهالی سئول با آنها روایت شده است. آنها تنها ملتی هستند که به یک زبان صحبت میکنند، اما حرف یکدیگر را نمیفهمند. بسیاری از پناهنده پس از طی کردن مسافتی زیاد و گذراندن سختیهای فراروان، وقتی به سئول میرسند، تازه میفهمند به این سادگیها در این طرف مرز پذیرفته نخواهند شد.
کانگ چول هوان دوسال پس آزادی از اردوگاههای کار اجباری تصمیم گرفت از کره شمالی فرار کند، زیرا به اتهام گوش دادن به رادیوهای غیرمجاز و شنیدن اخبار کره جنوبی، در آستانه دستگیری و اعزام دوباره به اردوگاه کار اجباری بود. او طی یک سفر جانکاه از طریق چین به کره جنوبی گریخت.
او وقتی برای اولین بار سئول را دید از رفتار عادی مردم در یک کشور آزاد متعجب شد: " هرکس آزاد بود که هر طور دلش میخواهد زندگی کند، هیچ سیستمی فعالیتها و رفت و آمدهای مردم را سازماندهی نمیکرد، باید اذعان کنم، وقتی برای اولین بار چنین جامعهای را دیدم، احساس نگرانی کردم، به خودم گفتم این سیستم نمیتواند دوام پیدا کند؛ و در صورتی که با یک بحران روبه رو شود، بلافاصله متلاشی خواهد شد."
یک قرن فاصله از پیونگیانگ تا سئول؛ تمام زنهای جنوب فاحشه هستند!
یک فراری از کرهشمالی، پس از رسیدن به سئول، در اتاق آپارتمانی که در اختیار او گذاشته اند، خیابان را میبیند: "سئول پر از اتومبیل است، من تا آن زمان این قدر اتومبیل یک جا ندیده بودم. وقتی فهمیدم این اتومبیلها در کره جنوبی تولید میشوند، خیلی تعجب کردم. در شمال هیچ صحبتی در این باره نمیشد و ما فکر میکردیم همه چیزِ جنوب از کشورهای امپریالیستی میآید. ***"
"جائه یونگ" یک فراری دیگر از کره شمالی به نقل از دوستان خود در شمال دربارۀ طرز فکر شهروندان کرۀ شمالی نسبت به همسایگان جنوبیشان میگوید که این موضوع به محل زندگی فرد بستگی دارد. کسانی که در نزدیکی مرز چین زندگی میکنند، اطلاعات زیادی در رابطه با کرۀ جنوبی دارند. در کنار محصولات چینی، ویدیو و رادیو هم به کرۀ شمالی قاچاق میشود و اخبار زیادی از کرۀ جنوبی به مرزنشینان میرسد. بسیاری از برنامههای تلویزیونی کرۀ جنوبی نیز به کرۀ شمالی قاچاق میشود که محتوایشان موجب شگفتی شهروندان شمالی است. با این حال، ساکنین اغلب مناطقی که از مرزها دورند، اطلاعات چندانی راجع به کرۀ جنوبی ندارند.
مثلاً یکی از فراریان از کرۀ شمالی به جائه یونگ گفته است که تنها پس از ورود به چین، راجع به کرۀ جنوبی چیزهایی فهمیده است. اکثر مردم در نواحی مرکزی کرۀ شمالی دسترسی چندانی به وسایل ارتباطی و نقلیه ندارند و تنها اخبار را از طریق تلویزیون دولتی دریافت میکنند و در نتیجه اخبار کرۀ جنوبی اصلاً به گوششان نمیرسد.
شرایط کم کم متفاوت میشود!
"جائه یونگ" میگوید اولین بار هنگامی که در دبیرستان درس میخوانده در معرض اخبار کرۀ جنوبی قرار گرفته است. زمانی که به منزل عمویش رفته و به تماشای یک سریال ساخت کرۀ جنوبی به نام "پلکانی به بهشت" نشسته است. او میگوید که با دیدن سریال از اینکه مردم کرۀ جنوبی وضعیت زندگی بسیار بهتری نسبت خودشان داشتهاند شگفت زده شده است.
هر هفته، دولت کرۀ شمالی کلاسهایی برگزار میکند که به تخریب جنوب میپردازند. برخی از شهروندان کرۀ شمالی ممکن است این پروپاگاندا را عمیقاً باور کنند، اما تازهگیها اوضاع کاملا فرق کرده، حالا برخی از شهروندان کره شمالی جرات میکنند آن را از گوشی میگیرند و از گوش دیگر بیرون میکنند. در حالی که کرۀ جنوبی در این کلاسها شرور و فقیر تصویر میشود، برخی از شهروندان کرۀ شمالی خلاف آن را در غذاها، کودها و داروهایی که از جنوب میآیند مشاهده میکنند. از این رو بسیاری از شمالیها میدانند که کرۀ جنوبی ثروتمند است و احساس حسادت میکنند.
مرز بین دو کره، تنها یک مرز نیست که کشوری را از کشور دیگر جدا میکند، این مرز فاصله پنجاه و شاید صد سالهای میان یک ملت است که دوپاره شدهاند. زندگی در دو دنیای متفاوت، فاصلهای میان آنها انداخته است که با خندههای رئیس کیم و همتای جنوبیاش پر نخواهد شد.