چندین بار خودروی پرایدم را برای تعمیر نزد تعمیرکاری بردم به همین خاطر یک آشنایی نسبی بین ما به وجود آمد تا این که حدود یک ماه و نیم قبل سارق یا سارقان خودروام را از مقابل منزلم ربودند. بدین ترتیب پرونده سرقت خودرو در کلانتری تشکیل شد و مورد بررسی قرار گرفت. هنوز مدت زیادی از ماجرای سرقت نگذشته بود که روزی تعمیرکار خودرو با من تماس گرفت و مدعی شد خودروی پرایدم را در یک گاراژ مشاهده کرده است. او برای جلب اعتماد من تصویری از پلاک و خودرو را از طریق تلگرام برایم ارسال کرد. با دیدن این تصویر از خوشحالی در پوست خودم نمیگنجیدم. ساعتی بعد تعمیرکار مذکور با خودروی پژو سراغم آمد و از من خواست برای شناسایی خودرو او را همراهی کنم. من هم بدون آن که ماجرا را به پلیس اطلاع بدهم به حرفهای تعمیرکار اعتماد کردم و سوار بر خودروی او شدم. هنوز وی مسافت زیادی طی نکرده بود که فهمیدم تغییر مسیر داده است و به سمت حاشیه شهر حرکت میکند. ترس سراسر وجودم را فرا گرفت و با فریاد از مردم کمک خواستم، اما در آن منطقه دور افتاده و خلوت هیچ کس صدایم را نمیشنید. در این لحظه مرد تعمیرکار با تهدید و کتک کاری مرا وادار به سکوت کرد. در یک لحظه خودم را از داخل خودرو بیرون انداختم، اما او دوباره به زور مرا داخل خودرو انداخت. در این هنگام سرم به در خودرو برخورد کرد و خون از آن جاری شد. مرد شیطان صفت درها را قفل کرد و مرا در داخل زمینهای کشاورزی مورد آزار قرار داد. دیگر توان فریاد زدن نداشتم تا این که آن گرگ انسان نما پیکر نیمه جان مرا دوباره داخل خودرو انداخت و به بیمارستان رساند. آنجا بود که بستگانم با پلیس تماس گرفتند و مأموران کلانتری آن مرد شیطان صفت را دستگیر کردند...