داریوش بشارت فعالیتش در حوزه دوبلاژ را با شبکه GEM آغاز کرد و در سال ۱۳۹۱ توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. پس از این دستگیری به صورت مستمر فعالیتهایش را در عرصه شبکه نمایش خانگی در داخل ایران ادامه میدهد. او دوبلور بسیار توانایی است که اولین بار نامش در مصاحبه امیر هوشنگ زند با خبرگزاری تسنیم رسانهای شد.
مستقل از هر قضاوتی تصمیم گرفتیم با توجه به اینکه بشارت، فعالیتهایش را در عرصه داخلی ادامه میدهد آنچه بر او گذشته است را مرور کنیم. این نخستین گفتوگوی داریوش بشارت با رسانههاست. در ادامه با مرور خاطرات بشارت درخواهیم یافت که مسیر مواجه رسانهای با استعدادهای دوبلاژ کشور سوء گیری اشتباهی داشته است. کما اینکه اگر این جهتگیری به دلیل قضاوتهای اشتباه یک روزنامهنگار معارض ریاست انجمن گویندگان جوان وجود نداشت، مهرداد رئیسی هم اکنون در ایران امکان فعالیت در کنار سایرین را داشت. این امکان برای مهرداد رئیسی و افرادی با توانایی او وجود دارد تا با بازگشت دوباره به ایران فعالیتهایش را از سر بگیرد و انیمیشنهای با طراواتی را دوباره دوبله کند. گفتگو با داریوش بشارت موید ایجاد حسن ظن و هرس هر گونه سوء ظن به استعدادهای دوبله پارسی است.
آقای بشارت خیلی ممنون از اینکه حاضر شدید با ما مصاحبه کنید.
در ابتدا میخواستم یک تشکری بکنم از خبرگزاری تسنیم، به خاطر صداقتی که در این موضوع دوبلاژ داشته و مصاحبههایی که پیشتر از شما، من خودم در رسانهها خواندم و توانستم برای اولین بار اعتماد بکنم و یک سری بحثهایی که در رابطه با چه دوبلاژ، چه درباره شخص بنده و چه درباره سایر همکاران وجود داشت را مطرح کنم. همکارانی که کار دوبلاژ را به شکل جدی خارج از مجموعه انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم خانهی سینما انجام میدهند.
*این مصاحبه به معنی به رسمیت شناختن فعالیتهای شماست.
بله، بدون شک این اتفاقی که میافتد به معنی این است که ما را به رسمیت شناختند و همینطور مجموعه شما که من الان در خدمت شما هستم.
* میخواهم روند فعالیتهای خودت را برای ما تشریح کنی؟ علاقه تو به دوبله از کجا و کی آغاز شد و چه زمانی توانستید وارد فاز کاری دوبله بشوید؟
خیلی کوتاه به این موضوع بپردازم که بحث علاقهمند شدن من به دوبله برمیگردد به دوران کودکی و نوجوانی. یادم میآید، دوست داشتم که در این زمینه فعالیت بکنم. از ۶ الی ۷ سالگی فهمیدم دوبله یعنی چه و با پخش دوم سریال اوشین این اتفاق افتاد. از پدر پرسیدم که اینها چرا فارسی صحبت میکنند؟ به من گفت: دوبلورها آن را فارسی کردهاند و علاقه من کلید خورد و ادامه پیدا کرد.
هنرستان صدا و سیما گرافیک خواندم. آنجا یک دوره کارآموزی باید میگذراندم. سال سوم، طرح کادی من در امور دوبلاژ شبکه ۲ گذراندم، گرچه با رشته خودم مغایرت داشت. من گرافیک میخواندم، چون علاقه به دوبله داشتم، پیگیری کردم. آن زمان آقای ملکی معاون امور دوبلاژ سیما بود. من در این ۳ ماه تابستان توانستم در امور دوبلاژ دورهای را بگذرانم. البته فقط نشستن و تماشا کردن بود، چون ۱۵ الی ۱۶ سالم بیشتر نبود. صرفا یک موفقیت فرمالیته بود که من فقط ۳ ماه بیام آنجا. من استودیوهای حرفهای را دیدم، دوبلورهای حرفهای را دیدم، یادم میاد اوایل دوبله سریال پزشک دهکده بود. دورانی که آخرین سریالهای که مخاطب عام جامعه دنبالش بود.
با تحصیلاتی که در دانشگاه داشتم کار دوبله را هم شروع کردم. سال ۸۳ همزمان با اینکه دیپلم گرفته بودم و وارد دانشگاه شدم در سن ۱۸ سالگی به جد دنبالش افتادم که فعالیتم در دوبله را آغازکنم. همان موقع یادم هست که به امور دوبلاژ سیما مراجعه کردم، فکر کنم آقای حسینی رئیس واحد دوبلاژ تلویزیون بودند که گفتند الان سن شما خیلی پایین است و باید حتما مدرک کارشناسی داشته باشید. دیگر از مراجعه به آنجا منع شدم و قیدش را زدم تا وارد بازار آزاد دوبله شدم.
انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم که پذیرش نداشت، تنها جایی که میشد دوبلاژ رسمی را پیگیری کرد، امور دوبلاژ بود که آن هم بسیار محدود بود و شاید آن موقع هم سن من پایین بود و تحصیلات دانشگاهیم تکمیل نشده بود.
این ماجرا ادامه پیدا کرد تا سال ۸۳، ۸۴ که با یک گروهی، آشنا شدم که یکی، دو تا کار دوبله کردند که همزمان میشد با اوج کارهای گلوری و انجمن گویندگان جوان. با آقایی به نام شهرام عمادی آشنا شدیم. آن موقع او توانسته بود (سال ۸۴ الی ۸۵) برای آموزشگاه دوبلاژ مجوز بگیرد. همکاری ما ادامه داشت، من گاهی اوقات هم با ویدیو رسانهها، از جمله ویدیو رسانه پارسیان مشهد کار میکردم که منجر به دوبله چند تا انیمیشن شد، آن موقع ۲۰ ساله بودم.
من قبل از اینکه بخواهم فعالیتم را با بعضی از شبکههای ماهوارهای آغاز بکنم کارهای رسمی هم دوبله کرده بودم، ولی دیدم که از نظر مالی خیلی درآمدش کم است و درآمدی که انتظار داشتیم به دست نمیآمد. این روند ادامه داشت به هر حال ما کار کردیم تا اینکه اوایل ۸۶ با یکی از شبکههای ماهوارهای به نام GEM فعالیتمان آغاز شد.
* در انجمن گویندگان جوان با آقای مهرداد رئیسی هم فعالیت کردید؟
بله، سال ۸۵، خانم قالیچی (آنیتا) همکاری کردم و من به واسطه او به آنجا رفتم و یک برههی خیلی کوتاهی حضور داشتم، ولی خیلی کمرنگ.
*نحوه آشنایی شما با این شبکه و علی الخصوص سعید کریمیان چگونه بود؟
شبکه زیرنویس میکرد که همکار برای دوبله نیاز دارند و خود مدیریت شبکه مستقیما شماره موبایلش را زیرنویس میکرد. تا اینکه یکی از دوستانم به من اطلاع داد، گفت که داریوش این شبکه میخواهد کار دوبله انجام بدهد، بیا و انجام بده. من تماس گرفتم و خیلی ساده برای من یک DVD فرستادند که چند قسمت سریال کرهای بود. سریالی به نام «روزگار شاهزاده» که از طرف یکی از استودیوهای بسیار معتبر و با مجوز از وزارت ارشاد برای من ارسال شد. ظاهرا قرار بود توسط اعضای انجمن کار را دوبله بکنند، چون متعلق به شبکه GEM بود، دوبلورهایی که در آن مقطع به آن استودیو رفت و آمد داشتند، قبول نکرده بودند که کار کنند، این بود که ما شروع کردیم.
زمانی که این تماس با GEM از جانب من برقرار شد، من ۲۱ ساله بودم. یکی از دلایلی که تماس گرفتم، این بود که دنبال کار پرمخاطب بودم.
* خودتان مستقیم با سعید کریمیان تماس گرفتید؟
بله، من خودم مستقیم با شماره موبایلی که زیرنویس شده بود، مستقیم با سعید کریمان صحبت کردم، یعنی هیچ واسطهای در میان نبود.
زمانی که این تماس با GEM از جانب من برقرار شد، من ۲۱ ساله بودم. یکی از دلایلی که تماس گرفتم، این بود که دنبال کار پرمخاطب بودم. به هر حال فضا خیلی فضای بازتری بود، چون کار دوبله در داخل خیلی شلوغ بود. بخش عمدهای از انیمیشنها توسط انجمن گویندگان جوان دوبله میشد که آن انجمن هم آن موقع نیروهای بسیار خوبی داشتند، من دیدم که الان بخواهم با برخی ویدئو رسانههایی که خیلی فعال هستند و دارند با انجمن پیشکسوتان کار میکنند خب یک مقدار گره در کارم میافتد.
دیدم که این فضا خیلی باز است و کسی دنبالش نرفته و خیلی کار هست و میشود کار کرد و کار خوبی ارائه داد، البته قبل از من بودند گروههایی با همین GEM کار کرده بودند. از شبکههایی مثل pmc کارهایی دوبله و پخش شده بود، یعنی اطلاع هم داشتم و فکر میکردم که کار انجام شده و خطری هم نباید باشد. ضمن اینکه میدیدم که خیلی از تبلیغاتی که در این شبکهها انجام میشود تماما شمارههای ایران است و گفتم پس حتما یک گارانتی برای کار کردن با این شبکهها هست.
*تصورش را میکردید که کارهایی که دوبله میکنید پربیننده شود؟
اوایل فکر نمیکردم بینندهای داشته باشد. زمانی بود که شبکههای مثل فارسیوان آمده بود و شروع کرده بود به پخش سریالهای زیاد با دوبلههای سخیف. GEM یکی دو تا کار دوبله کرده بود که البته خیلی هم مخاطب نداشت، سریال نبود، من دوبله سریال را با این شبکه شروع کردم. چون سریالها خیلی گرفت با اینکه هفتهای یک شب پخش میشد. در هر حال فکر نمیکردم مخاطب آنچنانی داشته باشم، ولی خب این اتفاق رفته رفته افتاد.
* چقدر سعید کریمیان بابت دوبله هر سریال به شما پرداخت میکرد؟
آن چیزی که با مدیریت شبکه توافق کردیم دقیقهای ۵ دلار بود، این رقم مال زمانی بود که دلار ۱۰۰۰ تومان بود.
* مبالغ دریافتی را از کجا میگرفتید؟
او دفتری در تهران داشت به نام «گلدن گلوب» که به شکل قانونی کار مهاجرت انجام میدادند و من از آنجا گاها پرداختها را به شکل چک میگرفتم.
*GEM در تهران دفتر داشت، یعنی همان اوایل ماجرا من دیدم اینها دفتر دارند، شمارههای داخل ایران را به مخاطبان میدهند، از ایران هم تماس میگرفتند،
* فکر نمیکردید که این کار غیرقانونی باشد؟
واقعیت امر این است که من تجربه خیلی کمی داشتم، از هر نظری؛ چه سیاسی، چه هنری. آن موقع من فکر میکردم خطوط قرمز، شبکههای سیاسی هستند، هیچ وقت فکر نمیکردم که این شبکهها مشکلساز شود، به خاطر اینکه خیلی از خوانندههایی که در ایران فعالیت میکنند حالا به هر شکلی (که میگویند زیرزمینی)؛ تصاویرشان دارد از شبکههای ماهوارهای پخش میشود، خب وقتی من میدیدم که کسی تصویر و صداش دارد پخش میشود، معروف دارد میشود و هیچ برخوردی با او نشده، طبیعتا منی که دارم سریال دوبله میکنم، نمیتوانم مشکلساز باشد.
ولی خب این یک گارانتی بود، ضمن اینکه GEM در تهران دفتر داشت یعنی همان اوایل ماجرا من دیدم اینها دفتر دارند، شمارههای داخل ایران را به مخاطبان میدهند، از ایران هم تماس میگرفتند. اطمینانم جلب شد، اعتماد کردم که طبیعتا مشکلی برای من ایجاد نخواهد شد در ادامه توضیح میدهم که یکسری اتفاقات میافتد که این اطمینان ۶۰، ۷۰ درصدی ۱۰۰ درصد میشود که فعالیت من بیشتر میشود.
*اولین سریالی که کار کردید نامش چه بود؟
اولین سریالی که کار کردم، سریال روزگار شاهزاده بود، یک سریال کرهای که اولین پروژهای بود که من با این شبکه شروع کردم که ادامه پیدا کرد.
* دو جین گوینده درجه یک در این سریالها بود، میخواستم بدانم این گویندهها را از کجا آوردی؟
آشنایی کمی با گویندگان بیرون داشتم، خیلی هم ناشناخته بودم، شاید کسی هم مرا نمیشناخت. شروع کردم تماس گرفتن با یک سری صداهایی که شنیده بودم. خیلیها نیامدند، خیلیها هم آمدند. خیلیها که در بازار رسمی فعالیت زیادی هم داشتند آمدند و با من کار کردند. بعضیها میگفتند که با بشارت کار نکنید. یک دلیل این بود که میگفتند جوان است، بعضیها هم میگفتند کار ماهواره نباید کار بشود.
* در یک مقطعی کانال show Time راهاندازی شد، انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم دوبلهای را انجام داد که فراتر از خط قرمزهای مرسوم بود. به نام اسکری مووی، این فیلم را دیده بودید؟
بله بله، اتفاقا شروع فعالیتم با جمتیوی بود که یک حاشیه خیلی زیادی هم برای انجمن گویندگان به وجود آورد. آنطور که من میدانم فیلمهای دیگری هم توسط انجمن گویندگان دوبله میشود که خارج از عرف بود. از آن فیلمهایی که به قول خودمان در میرود و میسوزد. فیلم اسکری مووی بود که مرحوم امیر هوشنگ قطعهای دوبله کرد و گویندگان بسیار خوبی هم در این فیلم صحبت کردند، امیر هوشنگ زند، مریم شیرزاد، آقای مهرزادیان و...
من آن دوبله را دیدم و جالب است که در تمام دوبلههایی که من خودم کار میکردم همیشه یک خطوط قرمزی را در کلام، در روابط اجتماعی آن کاراکترها میپذیرفتم و انجام میدادم. خطوط قرمزی داشتیم، ولی در آن فیلم جالب بود که این صداهایی که سالها در یک چارچوبی دارند کار میکنند، خطوط قرمز را نادیده گرفتند. دوبله این فیلم مشکلاتی را به وجود آورد که انجمن یک جوری، موضوع را جمع و جورش کرد.
* کار شما از کجا گرفت و با چه سریالهایی شناخته شدید؟
ماجرای ما با GEM ادامه داشت، تا اینکه رسیدیم به یک سریال خیلی ویژهای به نام «عشق ممنوع». مدیر دوبلاژ سریال یکی از دوستان من بود که ایشان هم به موازات من همکاریش را با شبکه GEM شروع کرد. چون او هم یکسری مشکلات در بازار رسمی داشتند. او این کار را گرفت، البته ما یک اختلافی داشتیم که قرار نبود من در آن سریال حرف بزنم. سعید کریمیان و مشاورانی که در آن زمان داشتند، مایل بوند که من کاراکتر اصلی سریال «عشق ممنوع» را بگویم. مخاطب به قدری استقبال کرد که هر جای تهران و یا هر جای ایران که میرفتی که اثرات این استقبال را میتوانستی، ببینی. حتی من خودم گاهی رفت و آمدی در بعضی از استودیوهای دوبلاژ داشتم و میشنیدم که راجع به سریال و دوبلورها صحبت میکنند. اگر اسم بیاورم بگویند ما چنین صحبتی نکردیم، ولی حافظه من اینها را ثبت کرده و قشنگ یادم هست که حتی تعدادی از بزرگان در استودیو بودند که راجع به این کار حرف میزدند.
* مثبت میگفتند؟
بله، مثبت میگفتند، حتی خیلی دوست داشتند که ضبط کارشان زودتر تمام بشود و بروند ساعت ۹ شب برسند منزل و این سریال را تماشا بکنند. حتی پیشکسوتهای خانم دوبله. حتی میگفتند خیلی خوب بود که ما این کارها را دوبله کنیم.
*بعد از این فیلم کدام فیلم را مدیر دوبلاژی کردی؟
بعد از عشق ممنوع، سریال ایزل را دوبله کردم. یک سریال ترکی بود که آن هم خیلی گرفت.
* سعید کریمیان به یک جوان ۲۱ ساله چگونه اعتماد کرد؟ چون با این سابقه و کسوت در این کشور کار میکنیم، هیچ مدیری را ندیدیم که به جوانترها اعتماد کند.
من سه الی چهار سالی با GEM همکاری کرده بودم. الان داریم راجع به سال ۹۰ صحبت میکنیم. به آنها ثابت شده بود. با آن استانداردهایی که خودشان قائل بودند، اوج کار من را در سریال عشق ممنوع دیده بودند. در آن مقطع کریمیان میدانست که استاندارد دوبله چیست. من سریال ایزل را گرفتم و دوبله کردم، چند ماهی هم این سریال دوبله شد و خیلی هم وسواس به خرج دادم. سعی کردم گویندههایی که استفاده میکنم به جا باشند. خیلیها آمدند در آن سریال، گویندگی کردند و آن سریال هم گرفت و معروف شد. اما قبل از اینکه دوبله تمام بشود، اتفاقاتی افتاد.
کریمیان با من تماس گرفت و گفت که ما یک شبکهای زدیم که این شبکه از وزارت ارشاد مجوز دارد
ما داشتیم سریال ایزل را دوبله میکردیم و همیشه ۶ الی ۷ قسمت از پخش شبکه جلوتر بودیم. آقای کریمیان خیلی سریع وارد عمل میشد، تا ۲ قسمت دوبله شده را به او میدادی سریع میخواست سریال را پخش بکند. این اتفاق هم راجع به این سریال افتاد تا اینکه پلیس امنیت نیروی انتظامی وارد عمل شد. استودیویی که من کار میکردم، استودیوهای به ظاهر مجوز داری نبود. ساختمان برای یک دوستی بود که من کارهای دوبله رو میبردم پیشش، جای خیلی خاصی نبودم.
با آقایی به نام «ع. خ»، یک شبکهای با ایشان زدیم به نام شبکه ایرانیان مجوز داریم و یکسری کارهایمان هست که برای آن شبکه است و میخواهیم آنها را دوبله کنیم
*استودیو مال چه کسی بود؟ این همان چیزی است که دوست دارم امروز از تو بشنوم.
قبل از دستگیری اول، یک روزی آقای کریمیان با من تماس گرفت و گفت که ما یک شبکهای زدیم که این شبکه از وزارت ارشاد مجوز دارد. گفتم قبلا که مجوز نداشتید مگه اتفاقی افتاد؟ ما که داریم کار میکنیم و ایشان همیشه به من ضمانتهایی میداد که شما کارتان منع قانونی ندارد. به من میگفت: من دوستانی دارم که خودشان این سریالها را دوست دارند، گاها هم یک اسمهایی میبرد.
خیلی خیالم راحت شد به خاطر اینکه میدانستم پدرشان یک سابقه سیاسی دارند و در نظام و حکومت هستند و خودشان هم که کار خاصی نکردند
یک شب با من تماس گرفتند، گفتند این شماره یکی از دوستانم من است. با آقایی به نام «ع. خ»، یک شبکهای با او زدیم به نام شبکه ایرانیان مجوز داریم و یکسری کارهایمان که برای آن شبکه است را دوبله کنیم. میتوانی؟ گفتم: بله، من با آقای «ع. خ» تماس گرفتم و دفتر او قراری گذاشته شد.
شبکه ایرانیان مجوز هم داشت و بعضی از سریالهای قدیمی که من با GEM کار کرده بودم را پخش کرد.
رفتیم با او آشنا شدم و دیگه خیلی خیالم راحت شد به خاطر اینکه میدانستم پدرشان یک سابقه سیاسی دارند و در نظام هستند و خودشان هم که کار خاصی نکردند. او همیشه مورد عنایت پدر بود، چند تا کار هم برای او دوبله کردم. شبکه ایرانیان مجوز هم داشت و بعضی از سریالهای قدیمی که من با GEM کار کرده بودم را پخش کرد. فعالیتمان تا ورود پلیس امنیت ادامه شد.
*ماجرای دستگیری اول را برایمان بگو.
یک شب دوستان من از استودیو زنگ زدند، گفتند داریوش بیا پشت در پلیس آمده؛ گفتم برای چی؟ گفتند ما در را باز نکردیم، گفتم حتما استودیو مجوز ندارد. تا زمانیکه من بروم استودیو، متوجه شدم که صدابردار من و دوبلوری که آن شب مشغول کار بوده، دستگیر شدند. اواخر دوبله سریال ایزل بود، دیدم که بچهها را گرفتند و نمیدانستم که کدام ارگان گرفته تا اینکه همان شب که این اتفاق افتاد من با مدیریت شبکه تماس گرفتم. به آقای کریمیان و «ع. خ» زنگ زدم. کریمیان گفت: داریم پیگیری میکنیم، آقای «ع. خ» ضمانت داده که مشکلی نیست. فردا از نیروی انتظامی با من تماس گرفتند و گفتند که بیایید برای چند تا سوال. ما رفتیم پلیس امنیت، آنجا گفتند که شما آقای بشارت هستید، ما گوینده و صدابردارت را گرفتیم، شما کار ماهواره میکردید. گفتم: شما بعد از ۵ سال کجا بودید؟ من دارم ۵ ساله کار میکنم و تمام بستههایی که برای من ارسال میشود از گمرک کشور میگذرد. گفتند که ما الان خبردار شدیم. بازجویی شدم و به سوالاتی جواب دادم، به موازات این کار با ۲ تا استودیوهای دیگر هم برخورد کردند، مثل استودیو آقای عمادی. یادم هست بعد از اینکه بازجوییها تمام شد ظهر پنجشنبه بود، به من گفتند که خب بریم پیش قاضی کشیک، برویم همین توضیحاتی که دادی آنجا بده. ما سوار شدیم و از پارکینگ آن مرکز خارج شدیم، وسط راه به ما گفتند آقای بشارت ما دارم میرویم پیش آقای رئیسی، شما با ما باید همکاری بکنید، میروید استودیوی ایشان زنگ میزنید، میگویید بشارت هستم و آمدم و میخواهم با شما صحبت کنم. گفتم ببینید از نظر حرفهای خیلی خندهدار است بدون اینکه من با او هماهنگ کرده باشم، اصلا محال است که در را باز کند. گفتند ما میدانیم تو را میشناسد.
یادم هست دورهای که من پیش آقای رئیسی بودم، همیشه در سایتشان لیست گوینده داشتند، در لیستشان اسم من هم بود. خیلی برای من سخت بود و گفتم من چگونه با شما همکاری بکنم. گفتند که تو پیشنهاد میدهی به آقای رئیسی، گفتم باباجان اصلا آقای رئیسی مرا نمیشناسد که در را باز نمیکند. زنگ زدیم، آقای رئیسی خودش آمد پشت آیفون گفت:" بهبه داریوشجان! چطوری، بیا بالا، ما رفتیم بالا و یک سناریویی که در همان لحظه دوستان چیده بودند، اجرا شد. حالا من هم خیلی از حس و حالم مشخص بود که برای کار دوبله نیامدم، ولی آقای رئیسی متوجه نشدند. به هر حال اتفاقی که نباید میافتاد برای ایشان هم افتاد، او و گروهش هم بازداشت شدند و من هم آنجا بودم.
خود کریمیان با من تماس گرفت، گفته بشارت ادامه ایزل چی شد؟ گفتم نمیتوانم دوبله کنم، الان این اتفاق افتاده و پلیس برخورد کرده، چون به من گفتند که این کار غیرقانونی است
با یک سند آزاد شدم. ولی مثل اینکه آقای رئیسی و چند تا از دوستانشان ۴۸ ساعتی را آنجا بودند. آمدم بیرون، ولی پروندهام باز بود. دو سه روز بعد تماسهایی از شبکه GEM با من گرفته شد و خود کریمیان با من تماس گرفت، گفته بشارت ادامه ایزل چی شد؟ گفتم نمیتوانم دوبله کنم، الان این اتفاق افتاده و پلیس برخورد کرده، چون به من گفتند که این کار غیرقانونی هست. ایشان میخندید و میگفت: غیرقانونی چیه؟ من باور نمیکردم، مخالفت داشتم و میگفتم که شما همین الان هم به ما بدهکار هستید، من مخالفت کردم و او پیگیری.
پشت سرش عکس رهبری و امام (ره) بود و روی میزش استندی بود از خانوادهی پهلوی
تا اینکه شماره یکی از دوستانشان را به من داد و گفت: او مدیر عامل یک شرکت خیلی معروف در ایران است. من با آن آقا تماس نگرفتم، خود این شخص با من تماس گرفت و گفت: من بهزاد هستم، بیایید دفتر من جردن تا راجع به این سریال و ادامه همکاری با هم صحبت کنیم. ما هم رفتیم و دیدیم که چه شرکتی معروفی. ظاهرا او مدیرعامل بود و یکی از کارآفرینان برتر در سالهای متوالی، رفتیم و دیدیم که پست سرش روی دیوار چند لوح تقدیر است به عنوان کارآفرین برتر. جالب بود که پشت سرش، روی دیوار عکس رهبری و امام (ره) بود و روی میزش استندی بود از خانوادهی پهلوی. گفت: داریوش من این سریال ایزل را خیلی دوست دارم و باید تا آخرش دوبله شود، خواهش میکنم این سریال را دوبله کن. گفتم:" برای ما مشکلات امنیتی به وجود آمده، این مسئله را چه کسی میخواهد حل بکند؟ گفت، من ضمانت میکنم، شما به این شرط دوبله کن که من هم پولت را بدهم. با دوستان جلسهای داشتیم که راجع به شما صحبت کردیم. گفت: اگر پروندهات حل نشد دوبله نکن. قبول کردم. بالاخره نفری ۱۵۰ هزار تومان جریمه شدیم و تعهد دادیم که فعالیت غیرمجاز سمعی بصری نکنیم، از قاضی پرسیدم که اگر تکرار شود چی؟ گفت: در صورت تکرار جریمه شما ۳۰۰ هزار تومان میشود. بعد تماسی با من گرفتند و گفتند که دیدی مشکل حل شد. ما هم اوکی را دادیم و این اتفاق افتاد و مشکل من حل شد.
سریال حریم سلطان را کریمیان به من زنگ زد و گفت: این سریال را دوبله کن، گفتم با این پولی که دارید میدهید اصلا صرف ندارد.
به من گفتند:" بشارت آرام کارت را انجام بده، ما هم حواسما به تو هست، گفتم: ما که هیچ وقت شلوغ نمیکنیم. پس از آن من شخصا سریال ترکی نگرفتم، به خاطر اینکه خیلی طولانی بودو فقط انیمیشن و سریالهای پلیسی دوبله میکردم.
حتی یادم هست، سریال حریم سلطان را کریمیان به من زنگ زد و گفت: این سریال را دوبله کن، گفتم با این پولی که دارید میدهید اصلا صرف ندارد. زمانی بود که من در امور دوبلاژ سیما هم تستی هم داده بودم، سالهای ۸۸، ۸۹ و پذیرفته شده بودم. جزو قبول شدگان بودم، ولی اوج پخش سریالهای GEM بود و من در «عشق ممنوع» حرف زدم. مسئولان واحد دوبلاژ سیما به من گفتند:" بشارت، چون صدای تو در این شبکه GEM هست و هر شب داره پخش میشود، انجمن روی صدای تو حساسیت دارد. " یکسری از دوستانی که تو را میشناسند، گفت: برو ما یک چند ماه دیگر تو را میآوریم. خلاصه حریم سلطان پیشنهاد شد، رد کردم. یکی از اعضای انجمن گویندگان آن سریال را دوبله کرد. او از من دعوت کرد که بیا در این سریال حرف بزن. من گفتم فعلا ترجیح میدهم سریال ترکی حرف نزنم. منتظرم بروم امور دوبلاژ و کارم را ادامه بدهم. گفت:" نه بابا! اگر اینجوری بود که من بیرون نمیآمدم. به هر حال ایشان سالهای سال با آن صدای ویژه در دوبله، آن جایگاهی که مناسبش بود را به او نداده بودند. نه تنها ایشان بلکه دوستان دیگر هم همینطور. او هم آمده بود اینطرف و به قول دوستان انجمن گویندگان جوان شده بود ماهوارهگو.
«حریم سلطان» را ایشان گرفتند و دوبله کردند، ولی من با آنها همکاری نکردم، تا اینکه یک روزی پیش آمد و یک خواهشی کردند و گفتند که یک نقشی هست خوراک توست. من هم رول را دیدم و گفتم چه رول خوبی. یک چند قسمتی کار دوبله در سریال حریم سلطان ادامه داشت تا اینکه یک برخورد شدیدتری شد. قبل از آن ماجرا یک اتفاق جالبی افتاد و من میآمدم کیوسکهای روزنامهفروشی را نگاه میکردم، میدیدم که اتفاقات جالبی دارد میافتد. عکس قهرمانان سریالهای ترکی را روی جلد مجلات رسمی میدیدم و به خودم میگفتم ظاهرا دیگه مشکلی نیست، چون مجلات همه مجوز دارند و در چارچوب خاصی دارند فعالیت میکنند. ترجمه مصاحبههای هنرپیشههای ترک به وفور منتشر شد. هیچ وقت نمیگفتند که این سریالها بد است یا دوبلهها بد است، اصلا اینطور نبود.
آقای «ع. خ» هم با GEM و سعید کریمیان دوست است، ظاهرا شریک هستند. آقای رشیدپور هم مجری شبکه ایرانیان شده بود و فعالیت میکرد و برنامه میساخت
* داستان برخوردهای امنیتی چی بود؟ قبلا اشاره کردی و گفتی من همیشه فکر میکردم نهادهای قدرتمندی از این شبکهها به صورت غیرمستقیم حمایت میکنند.
همیشه ما در عوام جامعه و قشر هنری میشنیدم که میگفتن این شبکه pmc برای یکی از مقامات ارشد در حکومت است، این را من نمیگفتم، خیلی از مردم اعتقادشان بر این بود یا حتی خیلی از کسانی که کار هنری میکردند، میگفتند pmc برای آقای «ا. ه. ر» است یا میگفتند شبکه GEM توسط فلان نهاد حمایت میشود، اینها را ما میشنیدیم، یکسری فکتهای دیگری هم بود.
اینکه من ۵ الی ۶ ساله کار میکردم کسی نگفت که بشارت چه کار میکنی به جز آن برخوردی که نیروی انتظامی کرد و حل شد. ما اطمینان داشتیم که یک جریانی پشت این ماجرا هست. ما هم خیلی پیگیر نبودیم و میگفتیم که کارمان را انجام میدهیم. ضمن اینکه میدیدم آقای «ع. خ» هم با GEM و سعید کریمیان دوست است، ظاهرا شریک هستند. آقای رشیدپور هم مجری شبکه ایرانیان شده بود و فعالیت میکرد و برنامه میساخت. حتی یادم هست جلسهای که با آقای «ع. خ» داشتیم که درصدد این بودند که استودیو دوبله را به مکان شبکه ببرند. به من گفت: بشارت میخواهیم استودیو بزنیم که دیگه کارهایمان ایران دوبله بشود. من دیدم که این یک ضمانت هست، ایشان خودشان به هر حال دوستانی در نظام دارند، همه چیز اوکی هست، ولی ظاهرا انگار اوکی نبود.
اعضای مهم انجمن گویندگان در همان زمان به شبکه GEM دعوت شده بودند که بروند همکاری کنند. یکی از پیشکسوتان رفته مالزی، ۲ هفته هم ماندند و نشد که کار بکنند
* خودت به این نتیجه رسیدی که این حرفا شایعه است؟
نه، واقعا به این اعتقاد دست پیدا نکردم که نمیتواند شایعه باشد. میدیدم روز به روز تبلیغاتشان بیشتر داده میشود، برندهای معروفی از ایران دارند تبلیغ میکنند، این برندها زیرنویس میشود، دفاتر آقای «ع. خ» همچنان در تهران است. حتی خاطرم هست اعضای مهم انجمن گویندگان در همان زمان به شبکه GEM دعوت شده بودند که بروند همکاری کنند. یکی از پیشکسوتان رفته مالزی، ۲ هفته هم ماندند و نشد که کار بکنند، دیگر دوستان هم بودند که GEM میخواست موافقت شان را بگیرد که بیایند کاربکنند. ولی آنها نرفتند، چون اطمینان نداشتند، به این دلیل که GEM هیچ قراردادی با کسی امضا نمیکرد.
آنها در سن ۶۰ الی ۷۰ سالگی برایشان ریسک بود که به یکباره همه چیز را اینجا ول کنند و بروند، بالاخره اینها هم شک داشتند. چون یک فعالیتی است خارج از عرف و چارچوبی که وزارت ارشاد تعیین کرده است.
* ماجرای دستگیری ات را بگو.
یک روز آمدیم استودیو به اتفاق بعضی از دوستانم دستگیر شدیم. رفتیم و تمام ماجرا را برای دوستان در آن مجموعه امنیتی گفتیم به هر حال از فعالیت با این شبکه و هر شبکه ماهوارهای دیگری منع شدیم. از آن موقع به سمت و سوی بازار رسمی، بازار ویدیورسانهها، چرخیدیم.
نیروهای امنیتی و حتی وزارت ارشاد به ما این ضمانت را دادند که شما تحت همین چارچوب میتوانید فعالیت بکنید و هیچ منعی برای شما نیست
*با تغییر دولت همه گروههایی که شما تشکیل داده بودید، گروه سورن، گروه مهرداد رئیسی، گلوری، گروه آواژه، همه این گروهها از مجوز فعالیت رسمی گرفتند.
مقامات امنیتی که با ما صحبت میکردند و جویای این بودند که علت همکاریتان با شبکههای ماهوارهای به چه دلیل بود، میگفتیم ما صرفا عاشق دوبله هستیم، ما این کار را دوست داریم، بحث مالی هم مطرح نبود، فقط میخواستیم ثابت کنیم که دلیل پیوستن ما به این شبکه صرفا به خاطر عشق به دوبلاژ بود.
علیرغم اینکه انجمن گویندگان و سرپرستان گویندگان خانه سینما به شدت مقابل این ماجرا بود، نیروهای امنیتی و حتی وزارت ارشاد به ما این ضمانت را دادند که شما تحت همین چارچوب میتوانید فعالیت بکنید و هیچ منعی برای شما نیست.
شما به یک نقاش میتوانی بگویی نقاشی نکن، چون کارت غیرقانونی است. از آن پس هم با بازار رسمی کار کردیم. حتی حمایت هم شدیم که برای ادامه کار مجوز هم خواهید داشت.
در طی این سالها مصاحبههای اعضای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم، همچنان ضد بنده و همکاران خارج از انجمن ادامه دارد و هیچ وقت تمام بشو نیست
اجازه داریم در کارهایی که زیر نظر وزارت ارشاد انجام میشود و در استودیوهایی که از ارشاد مجوز دارد. تمام کارهای فعلی ما قانونی است و در استودیوهای مجوز دار انجام میشود. علی رغم اینکه همچنان هم در طی این سالها مصاحبههای اعضای انجمن گویندگان و سرپرستان گفتار فیلم، همچنان ضد بنده و همکاران خارج از انجمن ادامه دارد و هیچ وقت تمام بشو نیست.
سیاست رسمی صدا و سیما دوبله و پخش آثارخارجی نیست. به همین دلیل مخاطبان تلویزیون دائما در حال ریزش است
علیرغم اینکه تماسهایی بوده و ما گفتیم ما که پدرکشتگی با شما عزیزان نداریم و ما هم دوست دایم کار دوبله بکنیم. علت چیست که ما داریم مستقل کار میکنیم، چون یک سدی هست. سیاست رسمی صدا و سیما دوبله و پخش آثارخارجی نیست، اگر هم هست همان چند تا سریال کرهای است با اندک مخاطبی، به همین دلیل مخاطبان تلویزیون دائما در حال ریزش است.
مخاطب آثار خارجی به تلویزیون مراجعه نمیکند، الان هم با گسترش سایتها، VODها (درگاههای پخش و دانلود) و آی پی تیویها (تلویزیونهای اینترنتی) کار منم زیاد شده و همه دارند کار میکنند و چه بسا بیرون ۷۰ الی ۸۰ درصد بازار دوبله دست بچههایی است که خارج از انجمن دارند فعالیت میکنند.
*این دعوای انجمن با گروههای بیرونی تمامی ندارد؟
واقعیت این است که نه، ظاهرا در این نسلی از دوبله که هستند، اعضای فعال انجمن که حرفشان برو دارد نمیخواهند هیچگونه همکاری و تعاملی با ما داشته باشند که همه بتوانند زیر یک تشکل، زیر یک چتر فعالیت بکنند. این بازار بسیار آشفته است و برخی در خانههایشان دارند کار دوبله انجام میدهند. من تماسهای متعددی با اعضای هیئت مدیره انجمن داشتم، هیچ رغبتی برای تعامل نشان ندادند، گرچه خب حالا یکی، دو تا از دوستان گفتن بیاید صحبتی بکنیم یا طرح و برنامتون را مکتوب به ما بدهید ببینیم چی هست. اما نتیجهای تا این لحظه حاصل نشده، که بنشینیم گفتوگویی بکنیم تا وضعیت را سروسامان بدهیم. گرچه که درصد بالایی از پیشکسوتان موافق جوانهای بیرون از سازمان هستنند، چون ما را رصد میکنند کیفیت کارها را میبینند و اغلب به خود بنده میگویند که کارتان خوب است، حتی خود من افتخار داشتم با بعضی از این پیشکسوتان کار کردم و این مسئله نشان میدهد که ما را قبول دارند. جالب اینجاست که نسل جوانی که در انجمن گویندگان هستند یک مقدار مخل کار ما هستند، نمیدانم چرا؟ شاید به خاطر اینکه احساس خطر میکنند.
*ما میخواهیم از دریچه نگاه تو سعید کریمیان را بیشتر بشناسیم.
سعید کریمیان تاجر موفقی بود و به سمت مدیا آمد تا بیزینس قویتری داشته باشد و تا یک جایی هم خیلی خوب پیش رفت. به من شخصا بدی نکرد، حالا یک مقدار پرداخت هایمان را دیر و زود میکرد، ولی من کارهایی هم که در GEM دوبله کردم باعث شد شناخته شویم. بستری که هیچ کس در داخل ایران برای ما فراهم نکرد. ولی این فرد ناخواسته این کار را برای ما انجام داد. به جد میتوانم بگویم آخرین نقشهایی که الان از مردم بخواهیم بپرسیم در دوبله که به خاطر میآورند مجموعه آثاری بود که ما برای GEM دوبله کردیم. یعنی دیگه بعد از آن فکر نمیکنم اتفاقی در دوبله بیافتد.
چه شد که این اتفاق افتاد؟ سریالهای بیکیفیتتری وارد صدا و سیما شد، سریالهای کرهای بعضا دوبله شد که هیچ مخاطبی ندارد، چون جذابیت ندارد
*چرا این امکان در اختیار صدا و سیمای ما نیست؟
صدا و سیما سیاست هایش در دهه گذشته کاملا عوض شده و به سمت و سوی فیلم و سریالهای ایرانی رفته، اشکالی هم ندارد، سریال ایرانی خیلی جذاب است، اما پیشتر مگر ما سریال خارجی نداشتیم که در کنار سریالهای ایرانی پخش میشد و به همین دلیل بیشتر مشتاق سریالهای ایرانی بودیم. ولی چه شد که این اتفاق افتاد؟ سریالهای بیکیفیتتری وارد صدا و سیما شد، سریالهای کرهای و درجه چندمی بعضا دوبله شد که هیچ مخاطبی ندارد، چون جذابیت ندارد.
صدا و سیما نتوانست از نظر تامین کالای خارجی با شبکههای ماهوارهای رقابت بکند
با این خطوط قرمزی که در صدا و سیما اعمال و با آن سانسورهایی که در سازمان انجام میشود (ما این شدت را در بیرون از سازمان نداریم) باز هم برخی آثار را مردم تماشا میکردند، آخرین سریال جومونگ بود که آقای باشکندی دوبله کرد که خیلی سر وصدا کرد و یادم هست همه به صورت هفتگی سریال را تماشا میکردند. دوبله سریال دیده شد، داستان هم خوب بود، کیفیت خاصی هم نداشت. از یک زمانی به بعد شرایط تغییر کرد. صدا و سیما نتوانست از نظر تامین فیلمهای خارجی با شبکههای ماهوارهای رقابت بکند، رقابت که چه عرض کنم، حتی عقب هم افتاد تا وقتی که سیاست پخش سریالهای خارجی به این شکل است، مخاطبی جذب نخواهد شد و رسانه ملی همواره با ریزش مخاطب مواجه خواهد بود. در صورتیکه اغلب مخاطب شبکههای ماهوارهای، سریالهای خارجی را دنبال میکند و در سازمان هم برای دوبله اتفاق خوبی رقم نخواهد خورد.
* این حجم از سریال فارسی بدون وجود سریال خارجی دیده نمیشود.
سریالهای ایرانی همین الان شاید خیلی کیفیتش از سریالهای خارجی بهتر باشد، ولی مثلا در ماه رمضان ۴ سریال ایرانی را همزمان پخش میکنند. مخاطب نهایتا یکی از این سریالها را دنبال میکند.
چرا GEM مخاطب داشت؟ چون سی و چند سال بود که مخاطب بعد از انقلاب فرهنگی، ندیده بودند که این هنرپیشهها بتوانند فارسی آنهم با سانسور کمی صحبت کنند، اتفاقا ما خیلی از خطوط قرمز را رعایت میکردیم.
سازمان میتواند سریالهای خوبی را با حداقلها دوبله کند، مثل زیر مجموعههای تحت نظارت وزارت ارشاد. اگر سازمان این کار را میکرد مطمئنا مخاطب خودش را داشت، ولی خب مخاطبش ریزش کرده و حتی یک گاردی هم مردم گرفتهاند و میگویند چرا همه سریالها ایرانی است؟
بازیگران ایرانی خیلی قویتر از بازیگرای ترک هستند، خیلی علمیتر بازی میکنند، اما در محتوای سریالهای ایرانی خلاقیت نیست. مگر چند تا از سریالهای ترکیه درباره مثلث عشقی هست؟ واقعا نیست. من سریالهای ترکی را تطهیر نمیکنم، اما کیفیتی که مردم در آن سریالها میبینند در فیلمهای خودمان نمیبینند.
*کریمیان سواد رسانهای داشت؟
کریمیان سواد رسانهای نداشت، ولی جوری خود را معرفی میکرد که انگار تحصیل کرده مقطع دکتری این حرفه است. در بحث مدیریت رسانه میدانم که تخصصی در این زمینه نداشت. من شنیدم تا سال ۸۵ آگهی میداد تا برجهایش را بفروشد که بعدا به پیشنهاد بعضی از دوستانش شبکه GEM را راهاندازی میکند تا آگهیهای خودش را پخش کند. در همین راستا بگویم که کریمیان کنداکتور پخش برنامهها دست خودش بود، با اینکه مشاور داشت. یک هوش خیلی جالبی داشت، حتی زمانی که یک شبکه، ۲ شبکه داشتند، بلد بود که از چه ساعتی تا چه ساعتی چه برنامهای را پخش کند. او با زمانبندی توانسته بود مخاطبهایی که در هر ساعت شبانهروز مینشینند پای تلویزیون را جذب میکرد، تلویزیون ما اینجوری نیست و همین الان هم مشکل پخش در کنداکتور داریم.
*حرف آخر؟
واقعیت امر این است که اگر انجمن گویندگان و چه بازار رسمی دوبلاژ جواب سلام ما را میدادند مسلما من و همکارانم با این شبکههای ماهوارهای همکاری نمیکردیم. ما دوست داشتیم کار بکنیم، کارمان دیده شود. خود من شخصا دوست داشتم کنار پیشکسوتان بشینم، یاد بگیرم و واقعیت امر این است که مثل همان زمانی که دوبله اختراع شد مثل دوبلههای بی کیفیت دهه سی، کارمان را شروع کردیم. این اتفاق برای بنده و بچههای دیگر هم افتاد ما پیش هیچ پیشکسوتی کار را یاد نگرفتیم، خودمان شروع کردیم و الان خدا رو شکر به یک رشدی رسیدیم و دارند بهمون کار قانونی میدهند تا درست کار بکنیم، اما تا وقتی که این دشمنیها هست مسلمانا هیچ وقت بنده و دوستانم نمیتوانیم در انجمن باشیم، علیرغم اینکه ما دوست داریم.
در این ۱۲ سالی که داریم کار میکنیم انتقاداتی وجود دارد که اینها (یعنی ما) علیرغم مجوز ارشاد، غیرقانونی و زیرزمینی هستند. با این وجود چرا این دوستانی که میآیند و به ما خرده به ما میگیرند، اساتید خودشان کلاس تشکیل میدهند و عدهای را آموزش میدهند آگهیهایشان هست دراینستاگرام موجود است. یا میآیند در تلویزیون مسابقه برگزار میکنند، یک تبلیغی میکنند برای خیلی از آدمهایی که این کار علاقه ندارند. افرادی که به من بشارت دارند مراجعه میکنند از آنها میپرسم دوره کجا دیدی؟ میگوید پیش فلان استاد، خب چی یاد گرفتی؟ فقط خاطره. حالا بعضیها از این آموزش دیدههای استاتید دارند با ما کار میکنند بعد از ما خرده میگیرند که چرا دارید کار میکنید. شنیدم یکی از اساتید به صورت نامحسوس با شاگردانش به صورت مخفی کار میکنند. همین افراد آموزش دیده دارند جذب شبکههای ماهوارهای میشوند.