«نظریه بازیها» یکی از نظریات کاربردی در همه حوزهها، بویژه علوم سیاسی و روابط بینالملل محسوب میشود. این نظریه به طور کلی تلاش میکند رفتار ریاضی حاکم بر یک موقعیت استراتژیک را مدلسازی کند. وضعکنندگان این نظریه معتقدند هدف نهایی این دانش، یافتن راهبرد بهینه برای بازیگران است. نکته اساسی و قابل تامل اینکه در ابتدا نظریه بازیها، مترادف با «بازی با حاصل جمع صفر» بود. در این بازی، سود یا زیان بازیگران دقیقا در تعادل با سود یا زیان دیگر بازیگران تعریف میشود. بر این اساس دستهای از بازیگران دقیقا چیزی را به دست میآورند که دسته دوم بازیگران آن را از دست میدهند. بدیهی است در قالب یک بازی با حاصل جمع صفر، اساسا نمیتوان سخن از بازی «برد- برد» به میان آورد! به طور کلی، در تفکر استراتژیک، محاسبه دقیق بازی حریف و تصمیمات، کنشها و واکنشهای آن، اصالت و موضوعیت دارد. این «محاسبه» باید به گونهای باشد که ما را در تفسیر بازی حریف و نیت واقعی آن به اشتباه نیندازد.
1- متاسفانه در جریان انعقاد توافق هستهای میان ایران و 1+5، نگاه ایدهآلگرایانه رئیسجمهور محترم و تیم سیاست خارجی کشورمان نسبت به توافق هستهای ـ که «آفتاب تابان» خواندن برجام یکی از نمادها و مصادیق آن بود- مولد هزینههای زیادی برای کشور بود. نگاه
ایدهآلگرایانه نسبت به رئالیستترین بازیگران غربی، منجر به آن شد تا تفسیر واقعی بازی حریف در هیاهوی عتاب به منتقدان داخلی دلسوز برجام و در میان هیجانات کاذب سیاسی ـ تبلیغاتی ناشی از ملاقاتهای مکرر در ژنو، وین و لوزان نادیده انگاشته شود.
امروز «رئیسجمهور روحانی» صراحتا «دونالد ترامپ» رئیسجمهور ایالات متحده را مورد عتاب قرار داده و از ایستادگی و استقامت مقابل واشنگتن سخن میگوید. برخی، سخنان اخیر آقای دکتر روحانی را به مثابه «شیفت استراتژیک و تاکتیکی دولت» تفسیر کرده و برخی دیگر، با نگاهی محتاطانه در مقابل آن موضعگیری میکنند.
2- تفکیک «روحانی قبل سال 56 تا 81»، «روحانی بین سالهای 82 تا 96» و «روحانی سال 97» و مرور خصایص و ویژگیهای رفتاری و سیاسی او در هر یک از این بازهها و مقاطع زمانی صرفا میتواند تا اندازهای (آن هم اندک) در نیتخوانی و رمزگشایی از مواضع اخیر رئیسجمهور موثر باشد. از یک سو نمیتوان امکان تغییر رفتار و رویکرد یک سیاستمدار را در نظام بینالملل امروزی نادیده انگاشت و از سوی دیگر، هضم تغییر پرسرعت رویکرد و رفتار یک سیاستمدار نیز براحتی امکانپذیر نیست. از این رو باید به بسیاری از مخاطبان حق داد درباره نیت واقعی رئیسجمهور و میزان پایبندی عملی وی نسبت به سخنان قاطع، انقلابی و تحسینبرانگیزش دچار ابهام و تردید شوند. بدون شک در این برهه زمانی باید به جای «گمانهزنی» درباره میزان اعتبار عملی سخنان رئیسجمهور، به سنجش اعتبار این سخنان پرداخت. به عبارت بهتر، باید هر چه سریعتر از مرحله «نیتخوانی» عبور کرد و وارد مرحله «اعتبارسنجی» سخنان رئیس قوه مجریه شد. این اعتبارسنجی، بر خلاف آنچه تصور میشود، چندان دشوار به نظر نمیرسد! در این باره معیارها و مولفههایی وجود دارد که هر یک از آنها میتواند میزان اعتبار عملی سخنان رئیسجمهور را نزد افکار عمومی مشخص کند. این گزارهها به صورت فهرستوار عبارتند از:
الف- انعکاس «تغییر رویکرد رئیسجمهور» در مواضع رسمی و رفتارهای عینی دستگاههای اجرایی و وزارتخانهها
ب- میزان سرعت عمل رئیسجمهور در بازچینش تیم سیاسی و اقتصادی دولت مطابق رویکرد «مقاومتی» و «درونزا»
پ- سیگنالها و نشانههایی که رئیسجمهور و تیم سیاسی و اقتصادی دولت به آن سوی مرزها ارسال میکنند (سیگنالهای مقتدرانه یا بازدارنده)
ت- سرعت عمل دولت در هدایت تواناییها و امکانات موجود در مجرای «اقتصاد مقاومتی».
هر یک از این موارد، حکم شاخص و معیاری هستند که میتوان با استناد به آنها (هم از بعد آماری و هم از بعد تحلیلی) میزان پایبندی رئیسجمهور نسبت به اظهارات خود را مشخص کرد. با این حال، باید این حقیقت را مدنظر قرار داد که تا زمان ایستادگی رئیسجمهور در برابر دولتمردان آمریکایی و تکیه وی بر مواجهه مقتدرانه با کاخ سفید، ملت ایران نیز از آقای روحانی حمایت خواهد کرد.
3- بازی واشنگتن در قبال جمهوری اسلامی ایران، هرگز از قاعده «برد - برد» تبعیت نکرده و نخواهد کرد. کبوترها و بازهای آمریکایی که هر دو سودای تقابل با نظام و ملت ایران را در سر دارند، از سال 57 تاکنون بارها درصدد براندازی حکومت ایران با استناد به بازی با حاصل جمع صفر بر آمدهاند. در این معادله، «لبخند دموکراتها» و «اخم جمهوریخواهان» هر دو لبه تیز یک قیچی محسوب میشود؛ موضوعی که متاسفانه طی سالهای اخیر از سوی برخی دولتمردان ما نادیده گرفته شد. ایالات متحده به صورت سنتی و در قالب یک «استراتژی تعریفشده»، درصدد دوقطبیسازی در کشور است. این دوقطبیسازی با هدف قرار دادن ملت ایران در دوراهی کاذب «تحریم- معیشت» یا «جنگ ـ صلح» است. این در حالی است که اکثر واژگان ایجابی خلق شده از سوی طرف آمریکایی، از جمله «صلح»، «تعامل» و «آشتی»، صرفا ماهیت انتزاعی و غیرواقعی دارد. در حوزه سیاست خارجی نیز آمریکا درصدد است ضمن دفرمه کردن استراتژیها و ثوابتمان، استراتژیهای جدیدی را جایگزین آنها کند. یکی از اهداف خطرناک واشنگتن درباره تلاش برای «معاملهپذیر کردن» توان موشکی و منطقهای ایران اسلامی، حذف و متعاقبا جایگزینی همین استراتژیها و راهبردهای کلان است. تلاش مشترک 2 حزب سنتی آمریکا برای تحمیل برجامهای 2 و 3 و... به ایران، در همین راستاست.
حتی در حوزه اقتصادی نیز ایالات متحده قائل به بازی «برد- برد» در برابر ایران نبوده، نیست و نخواهد بود! در دوران پسابرجام، واشنگتن سعی کرد از توافق هستهای به عنوان یک «نقطه ثقل اقتصادی» در ایران استفاده کند که متاسفانه نوع نگاه حاکم بر تیم اقتصادی دولت نیز این روند را تقویت کرد. واشنگتن کاملا آگاه است تکیه بر اقتصاد مقاومتی و درونزا در داخل کشورمان، منتج به تحقق ظرفیتهای بالقوه اقتصادی و هدایت هدفمند تواناییها و امکانات بالفعل اقتصادی به سود ملت ایران خواهد شد. از این رو کاخ سفید در صدد تقویت «نگاه به خارج» در حوزه اقتصادی کشورمان است.
بدیهی است راهکار دولت دوازدهم در مواجهه با چنین بازی پیچیدهای، اصلاح بسیاری از باورهای نادرست در حوزه اقتصاد، سیاست داخلی و سیاست خارجی است. سخنان آقای روحانی در تقابل با دونالد ترامپ، گامی لازم اما ناکافی در این باره محسوب میشود. هنوز اقدامات عملی و علنی زیادی در راستای بیاثر کردن نقشههای ایالات متحده آمریکا در قبال نظام و ملت ایران باید انجام شود؛ گامهایی که افکار عمومی بیصبرانه در انتظار برداشته شدن آنهاست.
علی وطنی