داستان تحول کشاورزی صنعتی در جهان و شناخت پشتپرده جریانهای مؤثر بر این موضوع، بسیار حیرتآور و جذاب است، اما در زمان تدوین گزارشهای حول این موضوع، دست و دلمان میلرزید. آخر، مطالب نوشته شده درباره موضوعاتی همچون نحلههای آخرالزمانی، فراماسونری، یهودیت، صهیونیسم، و مفاهیمی از این قبیل، آنقدر به اسرائیلیات و مطالب خرافی ممزوج شده، که برای مخاطب گارد ایجاد میکند.
از سوی دیگر با یک حقیقت غیرقابل کتمان طرفیم:
بخش اعظم ساختار تأمین صنعتی غذا (کشاورزی صنعتی) و زمینههای مرتبط با این موضوع در جهان طی یک قرن اخیر، توسط چند خانواده قدرتمند آمریکایی معماری شده است؛ به همین دلیل بدون پرداختن به جریانهای جهانی، شناخت دقیق این حوزه بینتیجه میماند؛ پس لاجرم باید در این فضا قلم بزنیم. بعد از کمی مشورت، برای کمک به باورپذیری و دقت مطالب، به این نتیجه رسیدیم که علاوه بر تمهیدات فرمی، مراجع هر یک از فکتها و نقل قولها بهدقت در پاورقی ذکر شود.
با این ملاحظات دعوت میکنیم بدون ذهنیت و با توجه به مستندات ارائه شده، به مطالعه این بخش مهم بپردازید.
تحولات راهبردی جهان در یک سده اخیر
تا قرن نوزدهم میلادی ابزارهای تسلط و بهرهکشی از کشورها، از نظر فرم، پراکندگی جغرافیایی و همچنین ضریب نفوذ محدود بود. در این دوران شاید «اعمال نفوذ بر حکومت مرکزی در مستعمرهها» بدترینِ ابزارهای استثمار ملتها به شمار میرفت؛ اما از ابتدای قرن بیستم با گسترش زیرساختهای ارتباطی (شامل حملونقل و ارتباطات مخابراتی)، راهبردهای استعماری برای استفاده از ظرفیتهای همه انسانهای روی زمین شکل جدیدی به خود گرفت. بروز تحولات زیرساختی سبب شد معادلات جهان، از جهت مفهومی دورانهای گذار زیر را طی کند:
پیش از قرن بیستم برخوردها و گفتمانهای فراملی، عموماً ماهیت ایدئولوژیک یا ملیگرایانه داشته است.
در مرحله بعد، طی چند دهه، معادلات ژئوپولتیک، مهمترین بازیگر صحنه سیاسی جهان بود؛ جنگ سرد نماد بارز این دوران است.
در سالهای انتهایی جنگ سرد، با تحول در زیرساختها، معادلات اساسی، از ژئوپولتیک به ژئواکونومیکتغییر پیدا کرد، که تغییری بسیار مهم به شمار میرفت.
و نهایتاً در سالهای اخیر معادلات، ماهیت فرابخشی (استراتژیک) پیدا کردهاند. در این پارادایم، دو ابزار مهم «تکنولوژی» و «ارتباطات» دو موضوع مؤثر و مهم در کسب قدرت بهشمار میرود.
نمایه | دورانهای گذار معادلات اساسی جهان
در تطور این ساختارها، روشها و ابزارهای تأثیرگذاری ابرکمپانیها و کنشگران اصلی جهان نیز دستخوش تغییر شده است. این روشها، از روشهای بسیطِ یک شبکه متمرکز و اقتدارگرا و با مرکزیت مشخص، بهتدریج به «شبکهی کانونهای فراملی پیچیده و لایهبندی شده» تغییر کرده است. با پیگیری مسیر این پرونده - به عنوان یک نمونه و مصداق مشخص - متودولوژی این کانونهای قدرت بر مخاطبان روشن خواهد شد.
فرمانروایان آخرالزمانی
گذشته از سیر تحولات پارادایم نظام حکمرانی جهان، در سدههای بیستم و بیستویکم، ادبیات جدیدی در این نظام باب شد. در این دو قرن واژگانی چون حکومت واحد جهانی، جهانیسازی، نظم نوین جهانی، حکومت جهانی نخبگان و بانکداران، آرمگدون و این قبیل، مواردی هستند که در فرهنگ واژگان داعیهداران سرپرستی و فتح جهان، همواره تکرار شده و میشود. اینک نگاه آخرالزمانی به اتفاقات جهان، نهتنها در میان خانوادههای متمول و نحلههای خاص آمریکایی، بلکه در میان بسیاری از اعضای شبکه متنفذان و رجال سیاسی آمریکا و حتی در میان رؤسای جمهور آمریکا باب شده است. از جمله معروفترین افراد آمریکایی که تفکرات آخرالزمانی دارند، میتوان به رونالد ریگان، و جورج بوش پسراشاره کرد. نیویورک تایمز در تاریخ 20 اکتبر 1984 میلادی تصریح میکند:
«رونالد ریگان، رئیسجمهور وقت امریکا، حداقل 11 نوبت از پایان جهان صحبت کرده است.»
جرج بوش پسر در مراسم عبادی یکی از فرقههای یهودی
ریگان در اظهارنظر دیگری میگوید:
«من فکر میکنم - فارغ از زمان یا نسلی که مقارن آن آرمگدون فرا میرسد - وقتی فرارسید، هر نسلی که در آن زمان حاضر است باید آنچه در باورش درست است انجام دهد.»
این نوع تفکرات در میان بسیاری از قدرتمندان سیاسی و اقتصادی آمریکا رواج دارد و بسیاری از کنشها و واکنشهای جهان از این موضوع متأثر است. بنابراین باید دقت کرد که علاوه بر تحول زیرساختها و آرایش جدید سیاسی و تجاری جهان، اغراض ایدئولوژیک گروههای خاص نیز در شکلگیری ساختارهای جدید قدرت تأثیرات جدی داشته است؛ بهگونهایکه کشورها، نهادها و معاهدههای بینالمللی و چندملیتی گوناگونی، مانند تشکیل رژیم اشغالگر قدس، سازمان ملل، شورای امنیت، بانک جهانی، سازمان جهانی بهداشت، فائو، یونسکو، صندوق بینالمللی پول، دادگاه لاهه، ناتو، آسهآن، بریکس، و حتی معاهدههایی چون جنبش عدمتعهد، و همچنین تعاملات منطقهای و دو جانبه عمیقاً تحتتأثیر این نگاههای ایدئولوژیک قرار دارد. این ساختار جهانی قهراً بر روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی تکتک جوامع و کشورها تأثیرگذار بوده است.
شکلگیری کولنیهای زرسالار فراملی
مؤلفههای فوقالذکر موجب شد شبکه قدرت که طی سدههای متمادی، در انحصار تعداد انگشتشماری از خانوادههای ثروتمند، مانند مدیچی، مورگان، روچیلد و بعدها دوپونت، ملون، فورد، کارنگی، راکفلر، پولیتزر، بوش و کندی قرار داشت، طی دهههای اخیر به گروهها و کولنیهای نوظهور در قالب کمپانیهای بینالمللی انتقال یابد؛ گو اینکه نظام حقوقی و نظارتی بینالمللی نیز عملاً در اختیار نهادهای بینالمللی است که آنها خود با تصمیم همین ابرکمپانیها تأسیس شده و طی چند دهه اخیر هدایت شدهاند. دیدیم که مهمترین دلیل این تحولات راهبردی، تحول در ابزارهای روابط فراملی بشری – آن هم بهدلیل گسترش زیرساختهای تبادل اطلاعات و نیز حملونقل - است.
تأییدیهای از بیانات رهبر انقلاب
جالب است که رهبر فرزانه انقلاب نیز چندین نوبت به تبیین این مفهوم پرداخته و با وسیعتر کردن دایره اصطلاحات «زرسالاران» و همچنین «شبکه جهانی صهیونیزم» این شبکه را بسیار فراتر از «اسرائیل» معرفی کردهاند. برای مثال ایشان در بیانات 28 بهمن سال 94 فرمودند:
«دشمنان ما دشمنان بیپروایی هستند؛ در رأس آنها شبکه خطرناک و دور از انسانیّت صهیونیستی است که بر دولتها و بر قدرتهای غربی تسلّط دارند؛ بخصوص بر آمریکاییها. شبکه صهیونیستی - نه رژیم صهیونیستی؛ خود رژیم صهیونیستی یک گوشهای از مجموعه استکبار آمریکایی است - که تجّارند، پولدارهای درجه یک دنیایند، تبلیغات دنیا دست اینهاست، بانکهای دنیا دست اینهاست، متأسّفانه بر بسیاری از کشورها مسلّطند، بر دولت آمریکا مسلّطند، بر سیاست آمریکا مسلّطند، بر سیاست بسیاری از کشورهای اروپایی مسلّطند؛ در مقابل اینها باید بیدار بود. آمریکاییها طبق نظر آنها عمل میکنند، برطبقِ میل آنها عمل میکنند.»
همچنین بیانات رهبری در 19 دی 93 نیز جای تأمل دارد:
«دشمن، سرمایهداری آمریکا و استکبار جهانی است که امروز در رأس آن، آمریکا و صهیونیستهایند؛ عناصر صهیونیست، که دولت صهیونیست در فلسطین اشغالی هم یک بخشی از آن مجموعه خطرناک و آن سرطان مهلکی است که صهیونیستها در دنیا بهوجود آوردند.»
ایشان 21 اسفند 93 نیز بر این معنا تأکید میکنند:
«اینکه امروز اسلام را آماج حملات خودشان قرار دادهاند [بهخاطر این است]؛ آن کسانی هم که آماج قرار دادهاند، مشخّص است چه کسانی هستند و چه دستگاههایی و چه جریانهایی هستند؛ مشخّص است؛ اینها وابسته به یک مجموعهی قدرتمندِ زر و زور سیاسی و اقتصادیِ غالباً صهیونیست یهودی، و اگر صهیونیست یهودی هم نیستند صهیونیست غیریهودی - که امروز در دنیا صهیونیستهای غیریهودی داریم - هستند.»
اما بهکاربردن اصطلاح «زرسالار» برای این شبکه به سالها قبل بازمیگردد. رهبر انقلاب در خطبههای نماز جمعه مورخ 26 اسفند 1379 فرمودند:
«امروز تقریباً همه رسانههای تبلیغاتی مهمّ دنیا در انحصار دستگاههای زرسالارِ قدرتمندی است که بر بسیاری از حکومتها تسلّط دارند. بسیاری از آنها صهیونیست و یا از همپیمانهای صهیونیستهایند.»
و در نهایت روشنترین بیانات در خصوص این شبکه را میتوان در بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 24 آبانماه 1379 مشاهده کرد:
«محور سلطه در دنیا، امروز دستگاههای بسیار خطرناک و بسیار بیرحمی هستند که مجموعه کارتلها و تراستها - یعنی شرکتها و کمپانیهای اقتصادی - را در سرتاسر دنیا تشکیل میدهند و بیشترین تسلّط را هم اینها بر دولت امریکا دارند. اینکه ما امریکا را یک دولت مستکبر میدانیم؛ اینکه ما وقتی میگوییم استکبار جهانی، به ذهن همه دولت امریکا خطور میکند؛ این به خاطر آن است که تسلّط دستگاههای استکبارىِ سودجوىِ قدرتطلبِ زرسالارِ عالم بر آن حکومت از همهجا بیشتر است و همه ابزارهای علمی و تسلیحاتی و سیاسی آن دولت در راه استثمار ملتها به کار میرود.»
موضوع تحول و تطور نظام قدرت جهانی طی چند دهه اخیر شایسته پرداخت بیشتر است، اما با توجه به لزوم پیوستگی پرونده، عجالتاً از این بخش عبور میکنیم؛ در بخشهای بعد، به موضوع «زرسالاران جهانی» بازخواهیم گشت، و مصادیقی جذاب از این موضوع را در معرض دید شما قرار خواهیم داد. در بخش بعدی که در روز سهشنبه (26 تیرماه 97) منتشر خواهد شد تغییرات جمعیتی جهان طی دو هزار سال اخیر بررسی خواهد شد.