انسان در زندگی همواره در عسر و حرج و سختی و بلا و مصیبت گرفتار است؛ اما برخی از امور در زندگی است که میتوان گفت بدترینهای زندگی است به طوری که کم آن نیز بسیار است و انسان آرزو میکند که خود و دیگران هرگز به آن مبتلا نشوند. نویسنده در این مطلب نگرش امام صادق(ع) را به بدترینهایی که کم آن هم زیاد است،اشاره کرده است.
طبیعت سخت زندگی دنیوی
انسان به طور طبیعی باید در یک مرحله از زندگی خود، زندگی دنیوی را نیز تجربه کند؛ بلکه از یک نظر مهمترین بخش از زندگی انسان در همین دنیا اتفاق میافتد؛ چرا که آخرت سازهای از همین زندگی دنیوی است که هر کسی برای خودش میسازد؛ هر چند که خداوند از فضل خویش بر آن میافزاید و بر کم و کیفیت آن اضافه میکند؛ ولی پایه آن را خود انسان یا با حسن فعلی و حسن فاعلی خویش میسازد که همان نیت نیک و کار نیک است؛ و یا با نیت بد و کار بد آن را میسازد که نتیجه اولی بهشت و نتیجه دومی دوزخ است.
از این رو خداوند در آیات قرآن پس از اینکه میفرماید ما پاداش را وفق عمل میدهیم(نباء، آیه 29) و یا میفرماید همانچه را کردید میبینید(نمل، آیه 90؛ صافات، آیه 39؛ جاثیه، آیه 28؛ طور، آیه 16؛ تحریم، آیه 7) میفرماید البته در بخش پاداش بهشتیها نه مجازات دوزخیها خداوند چیزیهایی را از فضل خود میافزاید که به هیچ ذهنی خطور نمیکند.(ق، آیه 35؛ سجده ، آیه 17 و نیز بحارالانوار، ج 8، ص 548؛ بحارالانوار، ج 8، ص 92، باب 23؛ کنزالاعمال، ج 15، ص 778، حدیث 43069)
پیامبر(ص) نیز درباره اینکه بهشت و دوزخ سازه خود انسان است، میفرماید: الجنه قیعان و ان غراسها لااله الاالله؛ بهشت زمین بایر است و نهالهایی که در آن کاشته میشود لا اله الا الله است» (بحارالانوار، ج3، ص90)
در حدیثی دیگر نیز آمده است: «انالجنه قیعان، و ان غراسها سبحانالله، و الحمدلله، و لااله الاالله، و الله اکبر، و لاحول و لا قوه الا بالله؛ بهشت فعلا صحرایی خالی است بیکشت و زراعت که اذکار سبحانالله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر و لاحول و لاقوه الا بالله درختهایی هستند که در آنجا کاشته میشوند.»(نگاه کنید: منهج الصادقین، ج 1 ، ص 337)
در روایاتی از پیامبر(ص) نقل شده که دنیا مزرعه آخرت است. بنابراین، هر کسی اینجا میکارد در آخرت درو میکند. پس انسان باید هشیار و بیدار باشد که چه میکارد و همواره آمادهباشد که مرگ در خانهاش در کمین و فرصت عمر کوتاه است.
این زندگی کوتاه آدمی در دنیا است که همه آینده او را برای ابدیت میسازد. از این رو به یک معنا انسان در زندگی دنیوی در احاطه دوزخ است و باید از دوزخی بگذرد که هیچ کس از آن نمیتواند بدون اعمال خداپسندانه بگذرد.(مریم، آیه 71) از همین رو خداوند در آیات 4 و 5 سوره تین و همچنین آیات سوره عصر بیان میکند که اصولا انسان در زندگی دنیوی در پستترین حالت خویش و در مقام خسران و زیان قرار دارد، مگر آنکه بتواند خود را از این دوزخ با نیت خوب و اعمال صالح برهاند.
پس طبیعت زندگی انسانی در دنیا همراه با رنج و بلا و مصیبت و مانند آنها است و خداوند در آیه 4 سوره بلد میفرماید که انسان را در رنج آفریده ایم و در آیه 2 سوره عنکبوت میفرماید که ما انسان را در دنیا بارها به فتنه به معنی امتحان میگیریم و او را هرگز رها نمیکنیم. فتنه کوره آتشی است که برای جدا کردن آهن یا دیگر فلزات از سنگ به کار میرود. آتش باید آن اندازه داغ و سوزان باشد که بتواند سنگ را آب کرده و فلزات را از سنگ جدا نموده و سره را از ناسره جدا کند.
پس انسان در زندگی دنیوی خودش را باید در فتنه و کوره ذوب فلزات ببیند و گرمایی در این حد را تحمل کند تا ناخالصیها از وی جدا شده و خالص برای خداوند شود تا بتواند در بهشت درآید و گرنه باید ادامه زندگی خود را در آخرت در کوره فروزان دوزخ بگذراند.
خداوند در آیات بسیاری از اینکه انسان باید در زندگی دنیوی خود انواع ابتلائات و آزمونها را در قالب نعمت و نقمت بگذراند، سخن به میان آورده است. از جمله این آیات میتوان به آیه 14 سوره آل عمراناشاره کرد که در آن از اموری یاد میکند که برای آدمی زینت داده شده ولی همین زینتها و آرایهها ابزار آزمونی الهی است.
خداوند در آیات 20 و 22 و 23 سوره حدید نیز تبیین میکند که این ابزارها در طول زندگی انسان اتفاق میافتد و خداوند برای هر دوره از زندگی از یک ابزار بخصوص به شکل ویژه برای آزمونهای بشر استفاده میکند. دیگر اینکه هر مصیبتی که انسان در خود یا محیط زندگی خود با آن مواجه میشود در سرنوشت هر انسانی از قبل نوشته شده و باید اتفاق بیفتد. پس هیچ کس نباید گمان کند تنها خودش گرفتار است و یا بلا و ابتلاء و مصیبت تنهاگریبانگیر او میشود ، بلکه همگان به شکلی گرفتار مشیت و حکمت و مصلحت الهی میشوند تا سیه رو شود هر که در او غش باشد.
البلاء للولاء
اصولاً انسان نباید گمان کند که فقدان بلا و ابتلاء و مصیبت به معنای اکرام الهی است؛ زیرا اگر خداوند کسی را دوست داشته باشد او را به انواع بلایا گرفتار میکند تا خودش را بسازد و از فرصت بلا و ابتلاء برای رشد و افزایش وجودی خود بهره برد و صفات الهی را در خود بروز و ظهور داده و فعلیت بخشد. بنابراین همان طوری که خداوند در آیات 15 و 16 سوره فجر بیان کرده مال و ثروت هرگز به معنای اکرام الهی نسبت به کسی نیست؛ چنانکه گرفتاری به فقر به معنای اهانت الهی نیست.
بنابراین، انسانها هر چه مقربتر به درگاه الهی هستند باید آمادگی امتحانات سختتر را داشته باشند. اگر برای آغاز اسلام آوری یک سری امتحانات و بلایای ساده است تا ایمان در افراد رسوخ کند، اما پس از آن هر چه شخص در ایمان خویش قویتر میشود بیشتر از گذشته گرفتار ابتلائات و مصیبتها خواهد شد؛ چنانکه حضرت ابراهیم(ع) گرفتار انواع و اقسام بلایا و ابتلائات شد تا مقام امامت را نصیب خود کرد.(بقره، آیه 124)
در روایت است: «البلاء للولاء، بلا برای دوستان است». علی(ع) فرموده است: بلا به شیعیان ما از سرعت آمدن سیل به دره سریعتر میرسد. (بحار الانوار، ج 67، ص 239).
اصولا اهل ولاء و محبت الهی و یـاران خـدا در اقلیت هستند و بخش اعظم مردم به دنبال دیگران میروند و یا کارهای خلاف دین انجام میدهند. بنابراین، گمان نباید داشت که بیشتر مردم به بلاء علاقهای داشته باشند و آن را آزمون الهی بدانند، بلکه بسیاری از مردم دچار کمترین بلایا بوده و نسبت به آن نیز آزرده خاطر هستند و به جای صبر جمیل، غرولند میکنند. امـام صـادق (ع) در این باره فرمـوده است: اِنَّ أَولِیاءَ اللّهُ لَم یَزالُوا مُستَضعَفینَ قَلیلینَ مُنـذُ خـَلَقَ اللّهُ آدَمَ؛ اولیاء خدا، از زمانى که خداوند آدم را آفرید، همواره در ضعف و اقلیت بودهاند. (بحار الأنوار، ج 68 ص 154)
بنابراین، اگر مومن ببیند که روزی و روزگاری دچار بلا و ابتلا نیست در امر دین خود تردید کند و بداند که در مسئله دینداریاش خلل و نقصانی راه یافته است که گرفتار مصیبتی نیست و دنیا به کام اوست. امـام صـادق بر اساس این نظریه و نگرش قرآنی فرمـوده است: اِذا صَلُحَ اَمْرُ دُنْیاکَ فَاتَّهِمْ دینَکَ؛ هر گاه کار دنیایت به سامان شد، دینت را متهـم سـاز (در دین خود شک کن) و مواظب باش دینت آسیب ندیده باشد. (تحف العقول، 377)
البته برخی از بلایا و مصیبتها کفّـاره گنـاهان مـؤمن در دنیا است و باید از این زاویه نیز بدان نگریست و برای رهایی از آن نیز استغفار کرد. امـام صـادق (ع) فرمـوده است: اِنَّ العَبْدَ إذا کَثُرَتْ ذُنُوبُهُ وَ لَمْ یکُنْ عِندَهُ مایُکَفِّرُها إبتـَلاهُ اللّهُ تَعالى بِالحُزْنِ فَیُکَفِّرُ عَنهُ ذُنُوبَهُ؛ چون گناه بنده (مؤمنى) فراوان شود و عمل صالحى نداشته باشد که جبران آن گناهان کند، خـداوند او را به غـم و انـدوه گرفتار مى سازد تا گناهانش را پاک کند.(امالى مفید، مجلس سوم ح 7 ص 36 )
همچنین باید توجه داشت که بسیاری از مشکلات حتی مرگهای زودرس آدمی به سبب گناهان است. امـام صـادق(ع) میفرماید: یَعیشُ الناسُ بِاِحسانِهِم أَکثَرَمِمّا یَعیشُونَ بِأَعْمارِهِمْ وَ یَمُوتُونَ بِذُنُوبِهِم أَکثَرَ مِمّا یَمُوتُونَ بِآجالِهِم؛ مردم بیش از آنکه با عمر خود زندگى کنند، بـااحسـان و نیـکو کارى خـویش مى زینـد، وبیش از آنکه به سبب فرارسیدن اجل خود بمیرند، براثر گنـاهان خـود مى مـیرند. (بحارالأنوار، ج 5 ص 140 ح7)
انسان مومن زمانی از خسران و زیان در امان خواهد ماند که هم خودش درست باشد و هم کاری کند تا دیگران به درستی و راستی درآیند. (سوره عصر) بنابراین مهمترین مسئولیت یک مومن آن است که مسئولیتهای اجتماعی خود را در ابعاد مختلف بشناسد و بدان عمل کند و مسئولیتگریز نباشد بلکه مسئولیت پذیر باشد تا این گونه از خسران رها شده و آخرت خویش را بسازد.
امـام صـادق (ع) در این باره فرمـوده است: مَنْ تَوَلّى أمْراً مِن اُمُورِالنّاسِ فَعَدَلَ وَ فَتَحَ بابَهُ وَ رَفَعَ شَرَّهُ وَ نَظَرَ فى اُمُورِ النّاسِ کانَ حَقّاً عَلَى اللّهِ عَزَّوَجَلَّ أَن یُؤَمِّنَ رَوْعَتَهُ یَومَ القِیامَةِ وَ یُدْخِلَهُ الجَنَّهًَْ؛ هرکس زمام امرى از امور مردم را به دست گیرد و عدالت پیشه کند و درِ خانه خود را به روى مردم بگشاید و شر نرساند و به امور مردم رسیدگى کند، برخداى عزّوجل است که در روز قیامت او را از ترس وهراس ایمن گرداند و به بهشتش برد. (میزان الحکمه ح 2773 ص 7122 به نقل از بحار ج 75 ص 340)
البته مومن پیش از اینکه مسئولیت اجتماعی عمومی و فراگیر داشته باشد بر اساس آیات قرآن باید در اجتماع کوچک خانواده این مسئولیت را به خوبی انجام داده و بر اساس امر به معروف در خانواده آنان را به سوی حق سوق دهد تا خود را نیز نجات داده باشد؛ زیرا اگر خانواده صالح نباشد و اصلاح نشود، خود او نیز به وسیله زن و فرزندی که مایه آزمون است گرفتار دشمنی میشود که هستی او را بر باد داده و او را دوزخی میکند، چنانکه زبیر به دست فرزندش عبدالله و خیلیها در تاریخ به دست فرزندان خود دوزخی شده و از اسلام زاویه گرفتند و از خداوند و هدف اصلی اسلام دور شدند و علیه آن موضعگیری کردند. در روایت است: امام صادق(ع) در پاسخ به ابوبصیر از آیه «خود و خانواده خود را از آتش... نگه دارید»، پرسید چگونه خانواده را باید از آتش نگه داشت؟ فرمود: آنها رابه انجام آنچه خدا فرمان داده است فرمان دهى و از آنچه خدا منعشان فرموده است، منع کنى. اگر از تو اطاعت کردند آنان را از آتش حفظ کردهاى و اگر نافرمانیات کردند تو وظیفهات را انجام داده اى. (میزان الحکمه ص 3704 ح 12710 به نقل از تحف العقول ص 237)
کمهای زیاد در زندگی انسان
با آنکه انسان در زندگی با رنج و درد آفریده شده و همواره باید انتظار بد و خوب روزگار و تغییر آن را داشته باشد، ولی برخی از حالات برای انسان خیلی سختتر از حالات دیگر است و انسان دوست دارد اگر رنج و مصیبت و دردی است کمتر با این حالات مواجه شود.
امـام صـادق (ع) درباره حالات سخت در زندگی انسان فرمـوده است: اَرْبَعَهًْ اَشْیـاءٍ اَلْقَلیـلُ مِنْها کَثیرٌ: الَنّارُ وَالْعَداوَهًْ وَالْفَقْرُ وَالْمَرَضُ؛ چهار چیز است که اندک آن هم بسیار است: آتـش، دشـمنى، فـقر و بیـمارى. (بحارالانوار، ج 75، ص 205)
1. آتش: از جمله کمهای زندگی انسان که زیاد است، آتش است. به این معنا که انسان گرفتار آتش شود و بدنش به آن مبتلا گردد. سوختگی آتش کم آن هم زیاد است. البته حدیث با توجه به سه مورد دیگر ناظر به زندگی دنیوی است، ولی میتواند آتش اخروی را نیز شامل باشد که کم آتش دوزخ نیز خیلی زیاد است. همچنین باید توجه داشت که این آتش میتواند آتش معنوی نیز باشد که شامل آتش حسادت و کینه و مانند آنها میشود که در درون آدمی شعله میکشد و از آنجا که اصولا آخرت تنها روز بروز و ظهور است نه عمل و ایجاد، میتوان گفت که انسان در همین زندگی دنیوی وقتی دچار گناهی از جمله حسادت باشد در حال گر گرفتن و شعلهور شدن است.
2. دشمنی و عداوت: از دیگر چیزهای کم دنیا که زیاد است، دشمنی و عداوتی است که انسان به آن گرفتار میشود. اگر شخصی گرفتار دشمنی شود زندگی بر او سخت خواهد شد؛ زیرا اگر دشمنی حتی به ظاهر از نظر کیفیت کم باشد ولی خیلی زیاد است و آرامش و آسایش را از آدمی میگیرد. حالا اگر گرفتار دشمنیهای افراد گوناگون باشد و یا کینه و دشمنیاش شتری باشد که دیگر هیچ؛ زندگی بدتر از زهر مار است و هر روز شخص میمیرد و زنده میشود و آسایش و آرامش از زندگیاش رخت بر میبندد.
البته باید توجه داشت که بر اساس همان اصل اساسی که بلایا برای دوستان الهی است، دوستان خداوند با دشمنان بسیاری مواجه خواهند بود؛ زیرا اکثریت مردم به شکلی با خداوند و دین آن مخالفت میورزند و دوست واقعی خداوند نیستند؛ از این رو، دشمن خدا و دوستان او هستند. این گونه است که دوستان خداوند نیز دشمنان بسیاری دارند که خداوند دوستان خویش را از شر آنان در امان نگه دارد. به هر حال امـام صـادق(ع) به دوستان خدا هشدار میدهد و میفرماید: اِنَّ اللّهَ جَعَلَ وَلِیَّهُ فِى الدُّنیا غَرَضاً لِعَدُوِّهِ؛ خــداوند در دنیا دوست خود را، آماج دشمن خویش قرار داده است. (بحارالانوار، ج 68 ص 221)
3. فقر و نداری: این نیز یکی از سختترین حالات زندگی بشر است که کم آن هم زیاد است. البته انسانها از نظر هویتی و ساختاری از فقر وجود برخوردارند ولی این فقر وجودی فخر و افتخار آدمی است؛ زیرا فقر او به خداوند غنی حمید است(فاطر، آیه 15) ، اما آنچه مراد امام صادق(ع) است همین فقر ظاهری است که آدمی در زندگی دنیوی به آن گرفتار میشود و توانایی خرید غذا و اسباب و اثاثیه آسایش را ندارد و آرامش نیز به این وسیله از زندگیاش رخت برمیبندد.
چنین فقری هرگز فخر و افتخار کسی نیست و انسان از کم آن نیز در رنج است. این فقر اگر امکان آن بود باید گردن زده میشد و از زندگی آدمی رخت برمیبست ولی چه کنیم که بیعدالتی و ظلم عمومی و جهانی بشر نسبت به همگان از جمله همنوع اجازه نمیدهد تا با همه امکانات و ثروت و غنای زمین، این فقر از جامعه انسانی رخت بربندد. انسان باید در زندگیاش کاری کند تا فقر را از زندگی خود دور کند. این کار را میتوان با انفاق و صدقات انجام داد؛ زیرا خداوند با صدقات هر چند اندک روزی و برکت را زیاد میکند و از فقر آدمی میکاهد. پس اگر ثروتی در اختیار است آن را انفاق کند تا بر برکت آن افزوده شود و هم از آثار دیگر آن بهره مند شود؛ چنانکه در روایت است: هنگامى که مردى نزد امام صادق علیه السلام از ثروتمندان بدگویى کرد، امام صادق(ع) فرمود: ساکت باش! ثروتمند اگر همیشه صله رحم و نسبت به برادرانش نیکى کند، خداوند دوبرابر به او پاداش خواهد داد.
زیرا خداوند مى گوید: « هرگز اموال واولادتان چیزى نیست که شما را به درگاه ما نزدیک سازد، مگر آنکه با ایمان و عمل صالح، کسى مقرّب شود وآنانند که پاداش اعمال صالحشان دوچندان است و در غرفه هاى بهشت ایمن و آسوده خاطرند.»(سوره سبأ، آیه 37؛ علل الشرایع، 604 ـ 73)
همچنین امام صادق(ع) میفرماید: مَنْ طَلَبَ ثَلاثَهًْ بِغَیْرِحَقٍّ حَرُمَ ثَلاثَهًْ بِحَقٍّ: مَنْ طَلَبَ الدُّنیا بِغَیْرِحَقٍّ حَرُمَ الاخِرَهًَْ بِحَقٍّ؛ وَمَنْ طَلَبَ الرِّئآسَهًْ بِغَیْرِحَقٍّ حَرُمَ الطّاعَهَ لَهُ بِحَقٍّ؛ وَ مَنْ طَلَبَ المال بِغَیْرِحَقٍّ حَرُمَ بَقاؤُهُ لَهُ بِحَقٍّ؛ هر که سه چیز را بناحقّ بخواهد، از سه چیز دیگر بحقّ محروم مى شود: هر که دنیا را به بناحق بخواهد از آخرت حقیقتاً محروم مىشود؛ و هر که بناحقّ ریاست طلبى کند از اطاعت زیردستان بحقّ محروم مىگردد؛ و هر که بناحقّ مالى را بخواهد، از ماندگار بودن آن مال بحقّ محروم مى شود. (تحف العقول، ص 335)
اگر فقر یکی از آزمونهای سخت الهی است که خواه و ناخواه مومن دچار آن میشود، باید توجه داشت که در هنگام فقر به اظهـار آن نپردازد؛ زیرا کار را بر خود نیز سختتر خواهد کرد؛ چنانکه در روایت است: مفضل بن قیس مشکل مالى خود را براى امام صادق شرح داد. حضرت فرمود: اى کنیز، آن همیان را بیاور. پس فرمود: این چهارصد دینار است که ابوجعفر (منصور دوانیقى) به من پیشکش کرده است، بردار و با آن به زندگى خود گشایشى بده. مفضل مى گوید عرض کردم: فدایت شوم به خدا مقصودم این نبود بلکه دوست داشتم تا به درگاه خداوند برایم دعا کنید.
مفضل مى گوید: حضرت فرمود: این کار را خواهم کرد. اما مبادا مشکلات و گرفتارى هاى خود را به مردم بگویى که نزد آنها بى مقدار مى شوى. (میزان الحکمه ح 8098 ص 233 به نقل از کافى ج 4 ص 21 ح 7)
4. بیماری: شکی نیست که انسان سلامتی را دوست میدارد و کمترین درد و رنج بدنی و روانی او را میآزارد و تاب تحمل او را میگیرد. بیماری حتی اگر کم و اندک مانند درد دندان باشد باز عظیم و سخت و رنج آور است و انسان را اذیت میکند. هرچند اقتضای زندگی دنیوی بیماری و مرض است. اما برخی از مرضها مانند بیماریهای روحی و روانی سختتر از دیگر انواع آن است که دیگر واقعا کم آن زیاد است و خداوند هیچ بنده مسلمانی، بلکه هیچ بنی بشری را مبتلا نگرداند.
انسانهایی که از نظر روحی و روانی بیمار باشند تن آنان نیز رنجور و بیمار میشود ولی اگر از نظر روحی و روانی قوی باشند تن رنجور آنان از بیماری رها شده و قوت مییابد. امام صادق(ع) فرمود: کسانی که اهل ولایت باشند به سبب ایمان قوی هرگز در برابر فشار آزمونهای الهی ضعیف نمیشوند و تن بیمار و رنجور آنان نیز به طبع روح و روان قوی، قوت مییابد: ما ضَعُفَ بَدَنٌ عَمّا قَوِیَتْ عَلَیْهِ النِّیَّهًْ؛ در جایی که نیت و اراده آدمى قوى باشد، بـدن دچـار ضعـف و ناتـوانى نمىشود.(وسائل الشیعه، ج 1، باب استحباب نیهًْ الخیر.)