چهار سال قبل، در پایان بازی، زمانی که «سلسائو» در بلوهریزنته مقابل «ژرمن ها» له شد، کارگردان تلویزیونی در لانگ شاتی جاودانه اشک های پیرمردی را شکار کرد که آخرین جام جهانی اش را روی زمین می دید. جمعه شب اما کلاویز آکوستا فرناندز(همان که اشک هایش را همگان به یاد دارند)، دیگر جایی روی زمین نداشت، دوربینی در کار نبود، او این بار از آسمان ها برای حذف پسران سرزمینش، اشک ریخت. بلی، این بار برزیل در رزمگاه مستطیل سبز مقابل تیمی نبرد را باخت که به سرزمینشان لقب رزمگاهِ اروپا را داده بودند.
بلژیک فرمانروای ضد حمله ها
آنچه که نبرد این دو تیم را جذاب و جذاب تر می کرد، حضور ستاره های پرزرق و برق در هر دو تیم بود اما سرنوشت بازی از روی نیمکت تعیین می شد، در رینگ مربیان، در نبرد بین مارتینز و تیته.
روبرتو مارتینز با توجه به بازگشت باشکوه تیمش مقابل ژاپن، با دو تغییر نسبت به بازی قبل تیمش را روانه میدان کرد. فلینی و چادلی که در بازی با ژاپن گره را برای بلژیک باز کردند این بار از ابتدا قدم در زمین گذاشتند. اما آنچه که بیشتر از پیش به غنای اندیشه مارتینز می افزود تغییر سیستم در تیمش بود. او می دانست که با توجه به قدرت تهاجمی مهاجمان برزیلی به ویژه در کناره ها، سیستم سه دفاعه می تواند خطرناک باشد بنابراین از ۴ دفاع برای این بازی استفاده کرد. تغییری که موجب صعودشان از مرحله یک هشتم نیز می شد.
« زمانیکه به شما گفته می شود که مسیر تازه ای را باید بازی کنید، به عنوان یک بازیکن باید شجاع باشید تا آن را بپذیرید. در واقع این هیچ ارتباطی با مسائل تاکتیکی ندارد. اما همه نسبت به آن علاقه نشان داده بودند. همه در تیم می خواستند که این اتفاق بیافتد و من نمی توانم به عنوان یک مربی به بازیکنانم بیشتر از این افتخار کنم. این بازیکنان خودشان را به کمال رساندند.» این را سرمربی اسپانیاییِ با درایت بلژیک گفت.
او از نقاط ضعف برزیل آگاهی داشت و توانست به خوبی از آن استفاده کند. تیم او از انعطاف پذیری تاکتیکی بسیار خوبی بهره مند بود. آنها به خوبی از دفاع به حمله و از حمله به دفاع اضافه می شدند و خیلی هوشمندانه توانستند از تعداد موقعیت های گلشان که یک سوم فرصت های گلزنی حریف هم نمی شد، استفاده کنند. عدم هماهنگی بین پائولینیو و فرناندینیو - که برای اولین بار در این جام زوج خط میانی برزیل شدند - و نمایش قابل قبول ویستل و فلینی، نبرد خط میانی را به نفع شاگردان مارتینز تمام کرد. اما آنچه که بیشتر از پیش تیم او را چشم نوازتر می کرد مثلث خط حمله شان بود؛ سه گانه ی هازارد، لوکاکو و دی بروینه.
«ما در مورد تغییرات تاکتیکی صحبت کردیم، آنها سعی می کردند فرصت های زیادی را از سمت مارسلو ایجاد کنند. در نیمه اول ما خیلی خوب بازی کردیم، فرصت های زیادی را خلق کردیم و آنها نمی دانستند که چه کاری باید انجام دهند.» این را بهترین بازیکن میدان، کوین دی بروینه گفت.
و بالاخره شیاطین سرخ(لقب تیم بلژیک) به ظرافت و به زیبایی گل دومشان را تنها با سه ضرب وارد دروازه آلیسون بکر کردند. در ضربه کرنر نیمار فلینی توپ را دور می کند، لوکا یک تنه با گام های بلندش خط هافبک و دفاع برزیل را به هم می ریزد و پاسش را به سمت راست به جایی می فرستد که دی بروینه برای مدتی نقش مهاجم کاذب را بازی می کرد واو هم با شوتی فوق العاده توپ را به تور دروازه آنها می چسباند. ضدحمله هنرمندانه شان بار دیگر جمله ناب کارلو آنجلوتی را در ذهن تداعی می کند که گفته بود: «من ترجیح می دهم به جایی اینکه با پاسکاری های فراوان به گل برسیم، تنها با سه ضرب به گل برسیم.» بلی گویی مارتینز می دانست که دارد چه می کند، او راه بزرگان را در پیش گرفته بود. بلژیک او، توانست پس از ۳۲ سال به جمع ۴ تیم برتر جهان بپیوندد.
برزیل، قربانی بزرگ
در سه دوره پیش، سلسائو به هر تیمی که می باخت، آن تیم راهی فینال می شد (فرانسه، هلند و آلمان). گویا تقدیر در آغاز قرن ۲۱، سرنوشت آن ها را به گونه ای رقم زده که همواره باید قربانی یکی از فینالیست های جام جهانی باشند. حال آیا بلژیک نیز به صف آن سه تای دیگر خواهد پیوست؟ شاید این از بداقبالی آنها باشد، از قرعه های ترسناک، از گل به خودی که بعد از هشت سال بار دیگر سبب حذف آن ها می شد، آن هم در یک مرحله مشابه(یک چهارم نهایی) و توسط هافبک های دفاعی و باکس تو باکسی که بزرگترین پاشنه آشیلشان در این سال های اخیر شده بودند. گویی بار دیگر برایشان همه چیز اینگونه پیش می رفت.
برای تیمی که از زمان حضور تیته به عنوان سرمربی شان تا پیش از بازی دیشب هیچ بازی رسمی را واگذار نکرده، غیبت مرد کلیدی خط میانی رئال مادرید و برزیل(کاسیمیرو) به دلیل محرومیت، از همان ابتدا نگران کننده به نظر می رسید. زوج متزلزل پائولینیو و فرناندینیو _علی رغم عملکرد خوب هر یک در باشگاه هایشان_ تنها یک بار آن هم در بازی دوستانه مقابل اتریش در کنار هم شکل گرفته بود. اما این برای تقابل با خط هافبک قدرتمند بلژیک کافی به نظر نمی رسید. اما مشکلات آنها به اینجا ختم نمی شد. مصدومیت مارسلو و بازی نکردن ۱۸۰ دقیقه ای او پیش از بازی دیشب، در کنار کلافگی میراندا به واسطه نمایش درخشان لوکاکو، سمت چپ برزیل را آشفته کرده بود.از طرفی هازارد با دریبل ها و با پابه توپ های انفجاری اش، فاگنر دفاع راست سلسائو را _که گزینه ی سوم برای این پست بود_ نابود کرده بود.
در نیمه اول، مردان زرد پوش در خط حمله نیز با صلابت نبودند. با توجه به اینکه کویتینو در سمت چپ بازی می کرد، جایی که اکثر حملات برزیل از آن سمت و توسط او، مارسلو و نیمار صورت می گرفت، خلاء یک هافبک خلاق در میانه زمین حس می شد. تیم تیته بیش از حد باز بازی می کرد و این همان چیزی بود که کویتینو طبق گفته خویش از آن ناراضی بود؛ او مجبور بود که به عقب زمین هم بیاید که برایش خسته کننده بود. گرچه تعویض رنه آگوستو به جای پائولینو و آمدن داگلاس کاستا در سمت راست توازن را هم در میانه زمین و هم در سمت راست برزیل ایجاد کرد. پس از آن قدرت تهاجمی آن ها بیشتر شده بود، هوادران پرشور تر از نیمه اول تیم را تشویق می کردند تا اینکه کوتینیو توانست با یگانه پاس خوبش در بازی، رنه آگوستو را صاحب موقعیت کند تا او یکی از دو گل خورده را جبران کند.
بازی اما هرچه به لحظات پایانی اش که نزدیک تر می شد سلسائو بیشتر از پیش حسرت موقعیت های فراوان از دست رفته اش را می خورد. تا اینکه آخرین فرصت برای نیمار که می توانست سرنوشت بازی را تغییر دهد نیز از دست رفت. برای نیماری که عملکرد مطلوبی را در بازی نداشت، برای نیماری که پیش از بازی دیشب، ۱۴ دقیقه از حضورش در جام را، افتاده بر زمین صرف فریادهای مبالغه آمیزش کرده بود، تا سوژه عکاسان و رسانه های خبری و موجب خشم خوآن کارلوس ازوریو(سرمربی مکزیک) گردد، برای او که شماره نمادین ۱۰ را بر تن داشت و می توانست مانند تمامی شماره ۱۰ های افسانه ای تاریخ ناجی تیمش باشد، او تبدیل به یک بازنده شد. دست های جادویی تیبو کوآرتو مانع بزرگی برای نیمار و هم تیمی هایش شد تا اختلاف دو تیم را در همین واکنش آشکار کند. «کورتوآ خوش شانس بود؟ نه. او فوق العاده بود. وقتی که این اتفاق می افتد شما چه کاری می توانید انجام دهید؟ بلژیک تیم شایسته و کارآمدی بود.»
حال که تیته تیمش را زندانی بداقبالی ها وتصادفات می دید جملات پایانی را اینگونه بیان کرد: « با تمام دردی که در وجودم حس می کنم، با تمام تلخی، الان صحبت کردن کار بسیار دشواریست. اما کسانی که فوتبال را دوست دارند از تماشای این بازی لذت بردند. عجب بازی ای بود.» اما آنچه که آیندگان در موردش صحبت خواهند کرد نتیجه بازی و کسب عناوین است، با این تفاصیل شاید دیگر زمان آن رسیده که سلسائو بیش از اجرای جوگوبونیتو(بازی زیبا)، به دنبال کسب نتیجه دلخواه باشد؛ هم برای موفقیت خویش و هم برای آرامش روح کلاویز آکوستا فرناندزی که چهار سال دیگر باید صبر کند تا از آسمان ها شاهد قهرمانی برزیلش باشد.