سؤال این است که این شرکتها چگونه توانستند با یک اقدام خبری و اعلام در رسانههای خارجی قراردادهای خود با ایران را به شکل یکطرفه فسخ کنند؟
آیا آنها برطبق قرارداد این امکان را داشتهاند که هر زمان که تشخیص دادند آن را به شکل یکطرفه فسخ کنند؟
پاسخ به این سؤال برای مخاطبینی که هر کدام در طول زندگی خود قراردادهایی با مقیاس متفاوت منعقد کردهاند و در آن با موضوع حق فسخ طرفین و پرداخت خسارت توسط فسخکننده کاملاً آشنا هستند. چه بسا قراردادهای بسیاری که به دلیل تعیین خسارت سنگین و حق فسخ برای طرفین پابرجام مانده و تداوم پیدا کرده است.
سؤال این است که آیا در قرارداد با شرکتهایی که نامشان در صدر ذکر شد چنین شرایطی وجود داشته است؟
دو احتمال در این مورد وجود دارد؛ احتمال اول؛ در این قراردادها چنین شرایطی به عنوان فسخ یکطرفه قرارداد پیشبینی نشده است (یعنی حق فسخ و حق خسارت پیشبینی نشده است).
با کمال تأسف اگر این فرض درست باشد مسئولان مربوطه باید به افکار عمومی پاسخ دهند که چرا چنین احتمالات عقلایی و ذاتی در قراردادها نادیده گرفته شده است؟ آن را باید ناشی از ذوقزدگی مسئولان بدانیم یا بیتجربگی آنها؟
احتمال دوم اینکه مسئولین بگویند ما پیشبینی همه چیز را کرده بودیم. از تجربیات گذشته درس آموخته و ضمن اینکه تمام راههای خروج یکطرفه را مسدود کرده بودیم اما برای فسخکننده نیز خسارات سنگینی تعیین شده بود که حالا که قرارداد را رها کردهاند ملزماند به ایران بپردازند. اگر چنین است خوب است مسئولین جزئیات ماجرا را به اطلاع مردم برسانند و بگویند اگر خسارتی در بین نیست آیا قصد دارند از این شرکتها به دادگاههای بینالمللی شکایت کنند یا نه؟
هرچند هیچکدام از این شرکتهایی که قراردادهایشان با ایران را فسخ کردهاند اعلام نمیکنند که ما حاضر هستیم خسارت این فسخ را بپردازیم. به همین دلیل احتمال اول در ذهنها تقویت میشود.
با اقدام توتال و شاید دیگران معلوم شد که ضمانت پیشبینی شده به هیچ وجه بازدارنده نبوده عملاً سرمایهگذاری آنها را به خطر نینداخته است و به همین دلیل خیلی سبکبال بار خود را برداشتند و رفتند.