کتابفروشی ها، کافه کتابها ، پاتوق های فرهنگی که خوراک اصلی شان کتاب و کلمات است در چشم اهل فرهنگ به سان نقطه ای روشن می مانند. مامنی انرژی بخش که فرهنگدوستان در هر شهر و مملکتی که زندگی کنند، با آدمهای دیگر، دنیاهای تازه و جهان پیرامون پیوندی شیرین و نا گسستنی برایشان برقرار میکند. نکته اینجاست که در شرایط اقتصادی فعلی ما که هر روز خبر تلخ و ناگوار بسته شدن یک کتابفروشی تازه و یک پاتوق فرهنگی دیگر خاطر را مکدر میکند، خیال تاسیس و ایجاد یک کتابفروشی و محفل فرهنگی اندکی دور از ذهن می نماید! این روزها اما سروش صحت، بازیگر و هنرمند اصفهانی ساکن تهران، به همراه همسرش، سارا سالار که از داستاننویسان و اهل ادبیات است، در تدارک راه اندازی شعبه اصلی شهر کتاب و فعال کردن یک پاتوق فرهنگی تازه و چند جانبه با کمک و حمایت شورای شهر اصفهان، در خانه ای حیاط دار و دلپذیر در خیابان اردیبهشت اصفهان هستند. قرار گرفتن در این چالش و تلاش برای ایجاد این فضا بهانه خوبی برای گپ زدن با آنهاست. سارا سالار که مدتی است با رفت و آمد مداوم به اصفهان، زمان و انرژی زیادی را صرف راه اندازی این ایده فرهنگی می کند، به پرسش های ما پاسخ می دهد.
اصفهان چند شعبه شهر کتاب دارد و خیلیها فکر می کنند این شعبه ها، نماینده شهر کتاب در اصفهان هستند. شعبه شما چه موقعیت و چه تفاوتهایی با شهر کتاب های قبلی دارد؟
شهر کتابی که در اصفهان مشغول راه اندازیاش هستیم، اولین شعبه اصلی شهر کتاب است. یعنی ما مجوز این شهر کتاب را از شهر کتاب مرکزی تهران که حدود 64شعبه است، گرفته ایم. چهل و چند تا از این شعبه ها در تهران هستند و بقیه در شهرستان ها. بنابراین تابلوی ما تابلوی شهر کتاب مرکزی در تهران است. در حال حاضر چند فروشگاه به اسم شهر کتاب در اصفهان هست، اما اگر به لوگوشان نگاه کنید میبیند که با لوگوی شهر کتاب اصلی فرق دارد. موضِع ما نسبت به این شهر کتاب ها کاملا مثبت است. یعنی در واقع موضع ما دربرابر هر کسی که در حوزه فرهنگ و هنر، بهخصوص کتاب، کار کند مثبت است. هر چقدر فرهنگ کتاب خوانی در شرایط فعلی ما پیشرفت کند به نفع همه ما خواهد بود.
ظاهرا قرار است بخش عمده فعالیت در مرکز شما به امور فرهنگی و فعالیت های جنبی اختصاص یابد تا صرفا فروش کتاب. بر طبق چه نیاز سنجی به این روند رسیدید؟
ما در کارمان دو هدف داریم: یک، بخش بیزنس کار که در واقع بخش فروش است که حتما باید به خاطر سر پا ماندن این مجموعه روی آن برنامه ریزی های کارشناسی شود و گرنه مجبوریم ببندیم و برویم پی کارمان. دو، بخش فرهنگ کار که در واقع بخش قابل توجهی از کار را تشکیل می دهد. ما به امید خدا قرار است کارهای فرهنگی زیادی اینجا انجام بدهیم از جمله کارگاههای مختلف، جلسات نقد و بررسی و رونمایی کتاب، جلسات فیلم بینی، جلسات مشاوره برای دوستانی که تازه میخواهند کتاب خواندن را شروع کنند و نمی دانند از کجا شروع کنند و خیلی برنامه های دیگر.
چه تقسیم بندی برای کار دارید؟
وقتی وارد شهر کتاب می شویم در حیاط خانه( چقدر هم خوشحال کننده است که اینجا خانه است نه فروشگاه) کافه کتاب داریم. در واقع معرفی کتاب و کتاب خوانی از همین کافه کتاب شروع می شود تا می رسیم به سالن اصلی کتاب در طبقه اول که 20 هزار جلد کتاب دارد، از ادبیات کلاسیک و معاصر بگیرید تا فلسفه و جامعهشناسی و تاریخ و روانشناسی و هنر و زبان و .... در همین طبقه روبه روی بخش کتاب، بخش گیف و صنایعدستی و سی دی و فیلم را داریم و در طبقه بالا بخش کتاب و بازی های فکری کودکان و نوجوانان و بخش لوازم التحریر را داریم. برای کودکان و نوجوانان هم در حد خودمان برنامه های فرهنگی داریم. بخش جذاب دیگر این مجموعه زیرزمین است که تبدیل به سالن فیلم و کارگاه های آموزشی شده است. برای برگزاری نقد و بررسی ها و رونمایی و نمایش فیلم ها و کارگاه های آموزشی میخواهیم هم از دوستان هنرمند ساکن تهران دعوت کنیم به اصفهان بیایند و هم از دوستان هنرمند اصفهانی استفاده کنیم. این بهترین شکل برای ایجاد ارتباط و تعامل فرهنگی و هنری بین دو شهر بزرگ ایران است. البته در صورت امکان از دوستان هنرمند شهرستان های دیگر هم دعوت خواهیم کرد. ما تلاش میکنیم این دامنه را روز به روز وسیع تر و پر بارتر کنیم.
در بخش فروش کتاب ویژگی خاص کار شما برای جذب مخاطب به خصوص مخاطب گسترده، چیست؟
ما در بخش کتاب سعی کردیم از دوستانی استفاده کنیم که خودشان بسیار کتاب خوان هستند. اینها فقط فروشنده نیستند بلکه می توانند به کسانی که میخواهند کتاب بخرند مشورت هایی بدهند. علاوه بر این ما روزهای خاصی در هفته جلسه مشاوره می گذاریم در بخش کتاب. یعنی از دوستان کتاب خوان دعوت می کنیم به کتاب فروشی بیایند و چند ساعتی باشند تا کسانی که احتیاج به مشورت دارند دور هم جمع شوند و با هم گفتوگویی داشته باشند.
به نوعی بر مخاطب گسترده تاکید دارید. یعنی پیوستن مخاطب عام به جرگه کتاب خوان ها. کار سختی است؛ به خصوص در شرایط فعلی اقتصادی مردم. چه برنامه ای برای رسیدن به آن دارید؟
مخاطب، عام یا خاص به دنیا نمی آید. این ما هستیم که مخاطب را عام و خاص می کنیم. ما پذیرای همه جور مخاطبی هستیم و امیدواریم کارهای فرهنگی را به گونه ای انجام بدهیم که در عین داشتن عمق و بعد، تازگی و سادگی و جذابیت کافی هم برای ارتباط با مخاطب داشته باشند. ما نمی خواهیم یک چیز ساده را بیخود پیچیده کنیم که کسی آن را نفهمد. ما می خواهیم یک مسئله پیچیده را طوری ساده کنیم که خیلی ها آن را بفهمند. این شعار من در نوشتن هم هست.
اصلا چرا سروش صحت بعد از 34 سال که در اصفهان زندگی نمی کند به همراه همسرش که داستان نویس است،میخواهد فضایی برای کار فرهنگی و کتاب، آن هم در اصفهان فراهم کند؟
راستش سروش در تمام این سال ها آرزوی این کار را داشت اما نیروی اجرایی کار را نداشت، چون در تهران به شدت درگیر کار و بار خودش است. وقتی برادر سروش، حمید، تصمیم گرفت نیروی اجرایی کار شود، نیرویی که واقعا خوش کار و خوش فکر است و من شخصا خودم بهش ایمان دارم، این آرزوی سروش هم محقق شد. البته فقط زور آرزوی سروش نبود. من هم همچنین آرزویی داشتم. فکر کنم زور دو تا آرزو بود.
چرا یک خانه را انتخاب کردید نه یک مغازه و فروشگاه؟
خانه یک حس گرما و صمیمیتی دارد که شاید مغازه یا فروشگاه نداشته باشد. وقتی با هم در یک خانه باشیم، در یک خانه کار کنیم، در یک خانه چای و قهوه بخوریم، در یک خانه کتاب بخوانیم و کارهای فرهنگی انجام بدهیم آن وقت دیگر یک خانواده خواهیم بود و این خیلی حس خوبی است. ما دوست داریم اصفهانیها به خانه مان بیایند. مهم نیست چیزی بخرند یا نخرند. مهم این است که در خانه ما بهشان خوش بگذرد و وقتی میروند دلشان بخواهد باز هم به خانه ای که دیگر خانه خودشان هم هست برگردند.
تجربه برنامه «کتاب باز» سروش صحت هم می تواند به این جریان کمک کند.
تناقضی که زندگی را قشنگ می کند این است که همه چیز همان قدر که جدی است، شوخی هم است و این چیزی است که سروش میداند. برای همین می رود برنامه کتاب باز و برنامهای جدی و خشکی را که تصور میشد فقط برای عدهای خاص هست، طوری با شوخطبعی اجرا میکند که نسبت به قبل، مخاطبان بیشتری پیدا میکند. مخاطبهایی که به سروش پیغام می دادند و میگفتند واقعا دلشان میخواهد دیگر کتاب بخوانند. ما همه دنبال فرهیختگی می گردیم، اما نباید فراموش کنیم که فرهیختگی در وجود همه آدم ها هست فقط ممکن است این فرهیختگی به خاطر مسائل اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و... گم بشود. فقط کافی است شرایطی به وجود بیاید که این فرهیختگی از عمق وجود آدم بتواند خودش را بالا بکشد، دیده شود و بیرون بیاید. همین.