1- اردوگاه دروغ پس از آشکار شدن خسارتهای اعتماد یکطرفه به غرب، به هر دستاویزی چنگ میاندازد تا واقعیت ملموس در زندگی مردم را پنهان سازد. عکس مذاکرات گروه هفت را که سران 6 کشور روبه روی ترامپ ایستادهاند، بزرگنمایی میکنند و میگویند «دیدید! بین آمریکا و اروپا شکاف افتاد؛ این هم عایدی برجام»! و توضیح نمیدهند که مگر آنها قبل از برجام اختلاف نداشتهاند یا اختلاف و دعوای آنها بر سر برجام است؟ اختلاف سیاسی و تجاری دیرپای آنها چه دخلی به ایران دارد؟ یعنی با این شکاف، تحریمها لغو میشود؟ شرکتهای اروپایی برمی گردند؟ یا لااقل، قطعنامهای علیه آمریکا به شورای امنیت میبرند؟!
2- همینها، با برجسته کردن مذاکرات کره شمالی و آمریکا که نتایج عملی و سرانجام آن در هالهای از ابهام است، میکوشند به منطق مرده اعتماد به آمریکا تنفس مصنوعی بدهند. کره شمالی و آمریکا تا به حال چند بار توافق کرده و هر بار زیرش زدهاند. اما غربگرایان باید پاسخ دهند آیا ادعای آمریکا درباره دادن تضمین امنیتی به کره، مفیدتر از «معاهده نظامی» است که تونی بلر نخستوزیر انگلیس با قذافی امضا کرد تا در صورت وقوع هر نوع حملهای از لیبی دفاع کند اما انگلیس، پیشگام حمله به لیبی بود؟! البته سخنگوی دولت به درستی گفت «کره شمالی با چه کسی میخواهد مذاکره کند؟ آیا این فردی که در هواپیما با یک توییت، نشست سران گروه هفت را دچار اخلال میکند، قابل اعتماد است؟ ارزش وقت بیشتر از صحبت کردن با شخصی مانند ترامپ است».
3- استخوان گیر کرده در گلوی آمریکا، ایران است نه کره شمالی. طبق گزارشهای متعدد محافل غربی، ایران هجدهمین قدرت اقتصادی، هشتمین قدرت نظامی، سیزدهمین قدرت سیاسی دنیا و سرجمع، قدرتی است که توانسته ترمز آمریکا و اعوانش را در عراق و سوریه و لبنان و یمن بکشد و حتی روسیه منفعل در چند سال قبل را در سوریه پای کار آورد. نشریه آمریکن اینترست یک سال قبل از قول استراتژیستها نوشت «ایران در سال 2017 در کنار آمریکا، چین، ژاپن، روسیه ، آلمان و هند، هفتمین قدرت بزرگ دنیاست». طی دهه اخیر، بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول، اقتصاد ایران را هفدهمین یا هجدهمین اقتصاد بزرگ دنیا ارزیابی کردهاند. همچنین در نظرسنجی از 21 هزار نفر از سیاستمداران، مدیران و نخبگان آمریکایی که هرسال توسط US News انجام میشود، جمهوری اسلامی ایران در رتبه 13 قدرتمندترین کشورها قرار گرفت. مراکز معتبر بینالمللی، سرعت رشد علمی ایران را 13 برابر متوسط جهانی اعلام کردهاند و مقامات رژیم صهیونیستی میگویند ایران پس از انقلاب 1979، بیست برابر سرعت اسرائیل، رشد فنی و علمی داشته است.
4- چالش و مشکل واقعی از آنجا آغاز شد که طیفهایی در اثر وسوسه و تهدید دشمن و برخی ریزشهای روحی و اعتقادی، دشمن را قویتر از آنچه هست دیدند و توانمندیهای جبهه خودی را یا ندیدند و یا به خاطر عملیات روانی دشمن، تهدید و زحمت و دردسر پنداشتند. در این فرآیند، دولت با عدم اعتماد به نفس لازم و منفصل فکری از اقتدار جمهوری اسلامی پای مذاکره رفت. وسوسه خناسان هم -مبنی بر وقوع معجزه در صورت بستن با غرب- در این روند معیوب موثر بود. اکنون بعد از 5 سال فرصتسوزی و آرزو اندیشی، نسبت آرزو با واقعیت، همان مثال آیه 39 سوره نور است. «کَسَرَابٍ بِقِیعَهًْ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاءً حَتَّى إِذَا جَاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا... مانند سرابی در بیابان بیآب که شخص تشنه، آن را آب پندارد؛ تا زمانی که به آن رسید، هیچ نیابد».
5- امروز کمتر کسی در سراب بودن معامله با شیطان بزرگ تردید دارد. اکنون حباب "رونق اقتصاد از مسیر بیعملی و بستن با شیطان بزرگ” ترکیده است. واگذاری 95 درصد دستاوردهای برنامه هستهای به کنار؛ دلار 3300 تومانی سال 92، ظرف چند ماه به 7 هزار تومان در اسفند 96 رسید؛ سکه طلا که تابستان پارسال 2/1 میلیون تومان بود، به دو میلیون و چهار صد هزار تومان صعود کرد و قیمت مسکن ظرف یک سال، از صدقه سر برجام 35 درصد افزایش یافت. مدیران ذیربط میگویند تورم بازار مسکن و ارز و سکه و طلا و خودرو، حباب است. بله قطعا حباب است اما این اعتیاد روانی را چه کسانی زیر پوست جامعه تزریق کردند؟ و چرا امروز به جای عمل به مسئولیت ، فقط تماشاچی شدهاند و همه چیز را به حباب نسبت میدهند؟ به یاد بیاوریم نیش و کنایههای رئیسدولت را که در سفرهای تبلیغاتی انتخابات 96 میگفت «صبح نمیدانستیم ساعت 11 یا 12 ظهر قیمت دلار چقدر میشود (کف و سوت حضار:... دوسِت داریم). نمیدانستیم قیمت سکه چند میشود». او پیش از انتخابات 92هم درباره افزایش قیمت ارز گفته بود «مشکل کجاست؟ مشکل، عدم مشورت، خودشیفتگی وعدم استفاده از ابزار علمی برای مدیریت است».
6- اکنون نه تنها از 150 میلیارد دلار پولی که باید به کشور باز میگشت، خبری نیست بلکه به واسطه اتکا به دیوار دشمن و تشجیع او به خباثتهای جدید ، اقتصاد ملی با وجود ظرفیتهای فراوان، آسیب پذیر شده است. سراب یعنی اینکه برخی مقامات دولتی تصور یا وعده میکردند با برجام 200 میلیارد دلار سرمایه خارجی به کشور میآید اما طبق گزارش اخیر روزنامه دولت (ایران) «سال گذشته 30 میلیارد دلار سرمایه از کشور خارج شد. طبق محاسبه صندوق بینالمللی پول، رکورد خروج سرمایه سال 89، در سال 96 شکسته شد»! حباب یعنی 7 هزار تومان شدن دلار به جای رویای دلار 1000 تومانی، دو برابر شدن قیمت سکه، افزایش 35 درصدی قیمت مسکن و بیسر و سامانی بازار خودرو در تاخت و تاز دلالان و محتکران غیردولتی و دولتی! آیا با تعلیق دولت و تکالیف و مسئولیتهای آن روبرو هستیم؟ یا بدخواهان مایلند با سرگرم کردن مدیران اجرایی به حاشیهها و رسیدگی نکردن به مشکلات، ضرورت ادامه روند واگذاری امتیازهای یکطرفه و جدید به دشمن را ثابت کنند؟!
7- زمانی بحث بر سر این بود که آیا برجام، عایدی برای کشور دارد یا نه؟ اما امروز باید بررسی کرد خسارتهای آن به کشور چه قدر بوده است؟ دم دستیترین پاسخ، تصاعد انفجاری قیمتها در یک سالی است که قرار بود باغ برجام به ثمر بنشیند و مردم شیرینی میوه آن را بچشند. اما عمق فاجعه آنجا بود که مدیران و فعالان اقتصادی و تولید کنندگان و صاحبان سرمایه، به خاطر هیجان تبلیغات برجامی، گرفتار بیعملی و تعلیق و انتظار شدند و قدرت اقتصاد ملی به اعتبار کاهش تدبیر و تولید و تجارت، دچار ضعف شد. تصور کنید اگر از قهرمان دوی صد متر بخواهند هیچ حرکتی نکند و منتظر بماند -یا بترسانند و مجبورش کنند هیچ حرکتی نکند- آیا بعد از پنج سال میتواند از جایش تکان بخورد؛ دویدن و مسابقه پیشکش؟! رخوتی که ظرف پنج سال اخیر تزریق شد، چرخ کُند اقتصاد و تولید را از حرکت انداخت و روحیه و رمق تدبیر و طراحی و تولید را تضعیف کرد. گشودن دروازه واردات برای طمطراق بخشیدن به بازار و پر کردن چشم مردم، ضربه بعدی را به اقتصاد ملی زد و میلیونها شغل را از بین برد.
8- در همین حیص و بیص که مردم انتظار تلاش شبانهروز برای گشودن گرههای قابل حل اقتصاد و کسب و کار را دارند، خبر میرسد هیئت دولت وقت گذاشته و محلهای مناسب تجمعات را مشخص کرده است! آیا منطقا باید برای تبدیل مخالف و معترض به موافق تلاش کرد یا با بدعملی و کم توجهی به مطالبات تودههای موافق نظام، آنها را ناراضی و معترض نمود؟! واقعا برای مسائل اولویتدار چارهاندیشی کردهاند که تعیین مکان برگزاری تجمعات را اولویت میدهند؟ در شرایطی که تقریبا به حال خود رها شده و دلالان حرف اول را میزنند، آیا دولت، مشکلات کارمندان و کارگران و معلمان و کشاورزان و... را نمیداند و میخواهد با تمهید تجمعات مطلع شود؛ تجمعات که همواره بیمزاحمت دایر بوده است؟!
9- اکنون که بدعهدیهای اروپا و اعلام بازگشت برخی شرکتها علنی شده، تکلیف چیست؟ باز هم گردن کج کنیم و بازه زمانی مهم دیگری را از دست بدهیم و به دشمن اجازه بدهیم زمان بخرد؟ یا اینکه بر مبنای ناامیدی از غرب که منطقی واقعنگر دارد، امید حقیقی را بارور سازیم؟ ما اگر در کره جنوبی و ژاپن هم زندگی میکردیم، نسخه بیبدیل، اقتصاد مقاومتی درونزا بود. از دولت سازندگی به این سو هر وقت بحث احیای ظرفیتهای معطل به میان آمده، تکنوکراتهای سهلاندیش گفتهاند کدام ظرفیت بالفعل وجود دارد که بتوانیم به خدمت بگیریم؟ همواره با روحیه آمادهطلبی و حاضریخوری (نگرش فستفودی) که از بیطاقتی و نگرش نوک دماغی بر میخیزد، به جذب محصول و سرمایه خارجی چشم دوختهاند. متاسفانه غالبا رویکرد چشم پرکن که در آن رونق بازار با واردات انبوه و بیزحمت کالا، حرف اول و آخر را میزند، همواره بر درمان آمیخته با زحمت بیماری اقتصاد طفیلی چربیده است.
10- در حالی که 6-7 سال پیش چوب وابستگی خودرویی را در ماجرای بدعهدی شرکتهای پژو و رنو خورده بودیم و بازار با آن کنار آمده بود، بلافاصله پس از برجام سراغ همان شرکتهای فرانسوی رفتیم و بازاری را که میتوانست از وابستگی خود بکاهد ، مجددا معتاد کردیم تا جایی که تحریم دشمن به جای اینکه در صورت درگیر شدن با معیشت مردم، خود را نشان بدهد، از طریق بازار خودرو خودنمایی میکند! بهراستی چرا حتی یک قرارداد که دانش فنی یا فعالیتهای مبتنی بر ارزش افزوده را به ایران بیاورد، منعقد نشد اما آمریکا به فرانسه و دیگران اجازه داد در حوزه صادرات مصرفی به ایران، بیدریغ فعال باشند؟
11- آلمان و ژاپن و کُره و هند برای بازسازی اقتصاد خود تا مدتها درِ واردات را بهویژه آنجا که ارز و سرمایه و فرصت اشتغال را نابود میکرد، بستند. بلکه همچنان پنجره واردات را با سختگیری و به شکل محدود باز میکنند. اما دو سه سال پیش خبرنگار نشریه اسپانیایی پس از سفر به تهران با تعجب نوشت «چه کسی میگوید ایران تحریم است؟ من اثری از تحریم ندیدم. مگر میشود کشوری تحریم و دچار محدودیت منابع باشد اما جزو رکوردداران واردات لوکس مثل پورشه و لوازم آرایشی و انواع گوشیها و ساعتهای گرانقیمت در خاورمیانه قرار گیرد؟!».
12- پروفسور هاجون چَنگ شهروند کره جنوبی که از سال 1990 دانشگاه کمبریج تدریس میکند، درکتاب «نیکوکاران نابهکار» مینویسد «صادرات کره جنوبی در دهه 1950 تنگستن و ماهی بود و شرکت سامسونگ ماهی و سبزیجات و میوه صادر میکرد... در مدارس به ما میآموختند وظیفه میهنی ما حکم میکند کسانی را که سیگار خارجی میکشند، گزارش کنیم. ارز بهراستی خون و عرق جبین سربازان صنعتی ما در جنگ صنعتی بود. کسانی که با خرید بیهوده ارز را هدر میدادند، خائن بهشمار میرفتند.هزینه کردن غیرضروری ارز ممنوع بود، حتی خرید خودروهای کوچک و نوشیدنی و شیرینی. این کار از طریق اعمال ممنوعیتهای وارداتی و عوارض سنگین گمرکی صورت میگرفت. سفر خارجی جز با مجوز معامله تجاری یا تحصیل ممنوع شد... کره دههها از حمایتهای تعرفهای و یارانهای استفاده کرد تا صنایع بتوانند در رقابت بینالمللی دوام بیاورند. دولت روی ارز کمیاب کنترل مطلق اعمال کرد و تخلف از آن میتوانست مجازات مرگ در پی داشته باشد... ژاپن زمانی خودروی بنجل تولید میکرد و با شکست روبهرو شد. بسیاری گفتند تویوتا باید به همان تولید ماشینهای ساده نساجی و ابریشم برگردد و بعد 25 سال ناتوانی، تولید خودرو را رها کند. اما دیگران گفتند هیچ کشوری بدون ایجاد صنایع مهم به جایی نرسیده. حالا تویوتا نه تنها از ورشکستگی درآمده بلکه برند لکسوس در دنیا تولید میکند... سرمایهگذاری خارجی به مثابه معامله با شیطان، بیش از آنکه مزایایی با خود بیاورد، با خطرات همراه است و میتواند توسعه را با مشکل مواجه کند». آیا عبارات یک پروفسور لائیک کره ای، رگ غیرت برخی مدیران غافل ما را میجنباند؟
یادداشت کیهان/ محمد ایمانی