در اربعین چه گذشت؟

سرویس مذهبی افکار- كاروان اسيران پس از رساندن پيام انسانساز شهادت پيشواى شهيدان و ياران فداكارش به عصرها و نسلها، و پس از انگيزش مردم استبدادزده و خمود، سرانجام شام را به قصد مدينه ترك كرد و در سر راه خويش در كربلا فرود آمد!

هنگامى که کاروانیان در شهادتگاه حسین علیه السّلام پیاده شدند، خاندان و فرزندان او با جابر بن عبد الله و گروهى از بنى هاشم روبرو شدند که درست در همان روز به زیارت پیشواى آزادى آمده بودند؛ و بدینسان این دو گروه و این دو کاروان کوى حسین، با موجى از غم و اندوه و آه و ناله جانسوز در آن سرزمین گرد آمدند و بر این سوگ سهمگین و مصیبت بزرگى که جگر همه دوستداران حق و عدالت را سوزاند و همه دلها را داغدار ساخت، به سوگوارى و عزادارى پرداختند و با دیدار یک دیگر داغشان تازه شد.

و نیز آورده‏ اند که: جابر انصارى که از یاران پیامبر و از دوستداران راستین خاندان آن حضرت و از دانشوران با اخلاص و فداکار شیعه است، در همان روز ورود کاروان خاندان حسین علیه السّلام به کربلا، او نیز به زیارت حسین علیه السّلام رفته بود. او به کمک برخى از دوستان و یارانش خود را به قبر منوّر رساند و از پرده دل سه بار فریاد جانسوز بر آورد که: یا حسین! یا حسین! یا حسین! آن گاه گفت: «أ حبیب لا یجیب حبیبه؟» سالار من! آیا دوست باوفا و گرانقدرى چون شما، پاسخ دوست خود را نمى‏ دهد؟! درست در این هنگام بود که کاروان خاندان حسین علیه السّلام رسید و «جابر» با آگاهى از این موضوع، با سر و پاى برهنه به استقبال آنان شتافت.

هنگامى که این دو گروه از زائران کوى آگاهى و عشق، با هم روبرو شدند، داغها تازه گردید و توفانى از غم و اندوه و ناله و فریاد، شهادتگاه حسین علیه السّلام را فرا گرفت.
امام سجاد علیه السّلام، یادگار ارجمند سالار شایستگان، رو به «جابر» و همراهان او کرد و فرمود:
«یا جابر! هاهنا و الله قتلت رجالنا، و ذبحت اطفالنا، و سبیت نسائنا، و حرّقت خیامنا …»

هان اى جابر! به خداى سوگند، در همین سرزمین بود که دلیر مردان فداکار ما را به خاک و خون کشیدند! در همین سرزمین بود که کودکان و نوجوانان ما را سر بریدند! در اینجا بود که بانوان حرم پیامبر را به بند اسارت کشیدند!
و همین جا بود که سرا پرده ما را آتش زدند …

در سوگ امير آزادى - گوياترين تاريخ كربلا، ص: ۳۶۱