عد از انعقاد قرارداد 1919میان ایران و انگلیس، مخالفت نمایندگان مجلس شورای ملی با این قرارداد استعماری، انحطاط کامل حکومت احمد شاه قاجار و بیم استیلای بلشویکها بر ایران، سیاستمداران انگلیسی را متقاعد کرد که بایستی نسبت به تغییر رژیم ایران اقدام کنند. در همین ارتباط، در اواسط ژانویه 1921 ژنرال آیرون ساید انگلیسی به این نتیجه رسید که برای غلبه بر مشکلات حکومت انگلستان در ایران تنها یک راه حل وجود دارد و آن هم برقراری یک "دیکتاتوری نظامی" در ایران است. از این رو رضاخان میرپنج توسط انگلستان انتخاب شد تا با استفاده از او بندهای قرارداد 1919 را اجرایی کنند. از این رو میتوان گفت اقدامات رضاخان در طول مدت 16 سال سلطنتش، مثل استقرار مستشاران خارجی، حفظ تمامیت ارضی، تشکیل ارتش و توسعه راهها و خط آهن، همه برنامه مورد نظر انگلیسیها بود که 6 سال قبل از به سلطنت رسیدن رضاخان در قالب قرارداد 1919 به ایران تحمیل شده بود.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی- شاداب عسگری؛ جدا از چگونگی به قدرت رسیدن رضاخان و خلع وی از سلطنت و نقشی که نیروهای بیگانه در این خصوص ایفا کردند، موافقین با عملکرد او در طول 16 ساله سلطنت وی، به مواردی همانند برقراری خدمت نظام وظیفه برای ایجاد ارتشی به مراتب بزرگتر از گروه قلیل قزاق و امنیه، استقرار امنیت و قلع و قمع متجاسرین، تأسیس وزارتخانههای جدید، ایجاد راهها و گذرگاهها و به خصوص ایجاد خط راه آهن سراسری، توسعه خطوط هوایی و تلگراف، احداث بانک و چند مورد دیگر، اشاره میکنند. بدیهی است که مخالفین بسیاری نیز وجود دارند که با طرح مسائل و مباحث مختلف، سعی در مشخص کردن اهداف غائی از مجموعه اقدامات انجام شده در این حوزه هستند.
شاید کمتر کسی اطلاع داشته باشد که شخص محمدرضا پهلوی، از زمره اولین افرادی بوده که در ارتباط با بیان اقدامات منتسب به رضاشاه اعتراض داشته و جزء اولین مدعیان در این خصوص بوده است. حسین خطیبی رئیس جمعیت شیر و خورشید در خاطراتش مینویسد: «در این اواخر اگر کسی درباره پدرش [رضا شاه] و لیاقت و کاردانی او سخنی میگفت مورد پسند او واقع نمیشد».
در این نوشتار قسمتی از تحولات و اقداماتی که منتسب به رضاخان بوده یا وی مجری آنها بوده است را مورد مداقه و بازخوانی قرار میدهیم تا از زاویهای جدید، این اقدامات مورد بازنگری مجدد قرار گیرد.
تأسیس حکومت پهلوی
تا اواخر قرن نوزدهم روسها سودای تصرف کامل ایران و رسیدن به آبهای گرم خلیج فارس را در سر داشته و به هیچ قیمتی حاضر نبودند انگلستان، یا هر دولت دیگر اروپائی را در تملک نهایی این کشور، سهیم سازند. اما از اوایل قرن 20 به بعد به علت توسعه قدرت نظامی و صنعتی آلمان و ضعف نسبی روسیه در آسیا و خاور دور، روسها ناچار شدند که با رقیب خود(بریتانیای کبیر)کنار بیایند و اختلافات دیرین خود را در آسیا با عقد قرارداد 1907م. برطرف سازند. به موجب این قرارداد، سرتاسر خاک ایران به سه منطقه متمایز نفوذ اقتصادی روس، نفوذ اقتصادی انگلیس و منطقه بیطرف، تقسیم شد. اما هنوز یک سال از آغاز جنگ بین الملل اول، نگذشته بود که خاک ایران برای دومین بار و طی قرارداد 1915 میان روسیه و انگلستان تقسیم شد.
در پایان جنگ بینالملل، آلمان مغلوب به عنوان یک قدرت بزرگ نظامی از عرصه سیاستهای شرق نزدیک، بیرون رفته بود. روسیه دچار انقلاب کمونیستی شده و انگلستان را از قید پیمانهایی که سابقاً با دولت تزاری داشت، به کلی آزاد کرده بود. بنابراین انگلیسیها، این شرایط تاریخی را غنیمتی برای خود دانستند که با یکسره کردن تکلیف کشور ایران به نفع خویش، خیالشان را از بابت این کشور و هندوستان، برای همیشه راحت سازند.
آنها، به فکر ایجاد زنجیرهای از کشورهای حایل بودند که روسیه را از هند جدا کند. تحت این شرایط قرارداد 1919م. میان کشورهای ایران و انگلیس امضاء شد که ایرانیان از آن به عنوان «قرارداد وثوق الدوله» یاد میکنند. مخالفت نمایندگان مجلس شورای ملی با این قرارداد استعماری، انحطاط کامل حکومت احمد شاه قاجار و بیم استیلای بلشویکها بر ایران، سیاستمداران انگلیسی را متقاعد کرد که بایستی نسبت به تغییر رژیم ایران اقدام کنند.
در همین ارتباط، در اواسط ژانویه 1921م. «ژنرال آیرون ساید» انگلیسی به این نتیجه رسید که برای غلبه بر مشکلات حکومت انگلستان در ایران و حفظ آرامش جادههایی که قوای تحت فرماندهی وی میبایست از طریق آنها عقب نشینی کند، تنها یک راه حل وجود دارد و آن هم برقراری یک «دیکتاتوری نظامی» در ایران است. بنابراین، رضاخان قزاق را عملاً در رأس لشکر قرار داد و تصمیم گرفت پیش از آنکه قوای بریتانیا خاک ایران را ترک کند، به افسران ضد کمونیست لشکر قزاق اجازه دهد که به سوی پایتخت پیش روند و زمام حکومت را به دست گیرند.
انتخاب رضاخان و شروع سلطنت پهلوی
یکی از موضوعات مهم در خصوص رضاخان که تاکنون کمتر مورد نظر واقع شده است، موضوع ملیت و تابعیت وی نسبت به کشور ایران است. به عبارتی صریحتر، آیا رضاخان یک فرد ایرانی الاصل بوده است؟ در پاسخ به این مهم، میتوان به خاطرات خانم تاجالملوک، مادر محمدرضا پهلوی رجوع و استناد کرد که حاوی نکات بسیار قابل تأملی پیرامون ایرانی نبودن رضاخان و مهاجر بودن خانواده والدین محمدرضا است.
وی در مورد چگونگی آمدنش به ایران میگوید: «پدر مرحومم افسر عالی رتبه دیویزیون قزاق بود ... در آن موقع ایران ارتش منظم نداشت و تزار روسیه یک لشکر از قزاقها را به واسطه درخواست شاه قاجار به ایران فرستاده بود. افرادی که در این لشکر خدمت میکردند عموماً از اتباع قفقازیه بودند، ولی فرماندهی آنها با افسران روس بود».
وی در جائی دیگر از خاطراتش عنوان داشته: «قوای قزاق در آستانه فروپاشی نظام تزاری در روسیه، توسط انگلیسیها در ایران سازماندهی شد و مجدداً آنها را به کشور خودشان گسیل داشتند تا مانع از پیروزی انقلاب بلشویکها شوند». تاجالملوک ادامه میدهد: «پدرم همراه قزاقها و انگلیسیها رفت و چند ماهی در جبهههای متفرقه جنگید و خسته و کوفته به ایران بازگشت. او در مراجعت اطلاع داد که یک سرباز در جبهه جان او را از مرگ حتمی نجات داده است. این سرباز فداکار کسی نبود الا رضاشاه، همسر آینده بنده. پدرم در طول اقامت در جبهه جنگ با انقلابیون روسیه (در اطراف بادکوبه)، از این سرباز خوشش آمده و او را به خدمت شخصی خود گرفته بود. رضا اگرچه در ایران متولد و بزرگ شده بود، اما او هم از یک خانواده مهاجر بادکوبهای بود».
محمدقلی مجد درباره انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی و نقش اساسی انگلستان در به تخت نشاندن رضاشاه و تثبیت موقعیت او مینویسد: در ژوئیه 1918، بریتانیای کبیر کابینه حسن وثوقالدوله را به قدرت رساند و در فاصله اوت تا دسامبر 1918 چندین بار تلاشها برای ساقط کردن آن را ناکام گذاشت. تا ژانویه 1919، موقعیت کابینه «نامتزلزل» به نظر میرسید. بریتانیا آزاد بود تا با تأسیس یک دیکتاتوری نظامی که با کودتای 21 فوریه 1921 انجام گرفت، کنترل مؤثرتر ایران را به دست آورده، حفظ کند. این کودتا یک افسر گمنام قزاق، کلنل رضا را به قدرت رساند، که «فرمانده کل» شد، و اندکی بعد وزیر جنگ. با کمک انگلیسیها یک ارتش بزرگ پایدار تأسیس شد که کنترل دولت را به نقاط دوردست گسترش داد و به سلاحی مخوف علیه مخالفان وزیر جنگ تبدیل شد.
در 18 ژوئیه 1924، معاون کنسول آمریکا در تهران به قتل رسید. این قتل بهانه مناسبی به دست رضاخان داد تا حکومت نظامی اعلام کند و مخالفانش را بازداشت نماید. در نوامبر 1924، رضاخان اردوکشی نظامی علیه شیخ متمرد محمره (شیخ خزعل)، از تحتالحمایگان قدیمی انگلیس را، فرماندهی کرد. در آوریل 1925، شیخ خزعل از بصره برگشت؛ دستگیر و روانه تهران شد. واگذاری شیخ محمره بخشی از سیاست انگلیس برای قربانی کردن «قبیله سالاران کوچک» به نفع دولت مرکزی و به رهبری رضاخان بود. سرانجام رضاخان در سال 1304 شمسی برابر با سال 1925 میلادی، شش سال بعد از عدم توفیق انگلیسیها در انعقاد قرارداد 1919 وثوق الدوله با ایران، به سلطنت رسیده و حکومت پهلوی را بنیاد نهاد.
بررسی خدمات منتسب به رضاخان
قسمت اعظم و مهمی از اقدامات رضا خان که در طول مدت 16 سال سلطنتش انجام شد، برنامه مورد نظر انگلیسیها بود که 6 سال قبل از به سلطنت رسیدنش در قالب قرارداد 1919 به دولت ایران تحمیل شده بود که با هوشیاری آزاد مردان، علمای دینی و نمایندگان مجلس ایران، توطئه آنها خنثی گردید.
تعدادی از تعهدات انگلیسیها در این قرارداد عبارت بودند از:
- دولت انگلستان با قاطعیت هر چه تمامتر تعهداتی را که مکرراً در سابق برای احترام مطلق استقلال و تمامیت ایران کرده است، تکرار میکند.
- دولت انگلستان خدمات هر عده مستشار متخصص را که برای لزوم استخدام آنها در ادارات مختلفه بین دولتین توافق حاصل شود به خرج دولت ایران تهیه خواهد کرد.
- دولت انگلیس به خرج دولت ایران صاحبمنصبان، ذخایر و مهمات جدید را برای تشکیل قوه متحدالشکل که دولت ایران ایجاد آن را برای حفظ نظم در دامنه سرحدات در نظر دارد، تهیه خواهد کرد.
- دولت انگلستان با تصدیق کامل احتیاجات فوری دولت ایران به ترقی وسایل حملونقل که موجب تأمین و توسعه میباشد حاضر است با دولت ایران موافقت کرده و اقدامات مشترکه ایران و انگلیس راجع به تأمین حفظ راهآهن یا اقسام دیگر وسایل نقلیه تشویق کند.
بادقت در این مطالب، عملکرد رضاخان در مسائلی که از دید برخی مثبت تلقی میشود مورد بررسی و ارزیابی قرار میگیرد.
1- تمامیت ارضی ایران: دولت انگلیس بر کشورهای ایران، عراق، عربستان سعودی و هند، تسلط مطلق داشت، ضمن آنکه تعدادی از این کشورها، مستعمره انگلستان محسوب میشدند. پر واضح است که تأمین منافع انگلیسیها ایجاب میکرد که در ایران و سایر کشورها، هرگونه رفتار تجزیه طلبانه که میتوانست باعث تغییر این وضعیت شود، با شدیدترین وجه سرکوب شود. این اقدام، با ساقط شدن امپراطوری عثمانی و ایجاد زمینه برای بوجود آمدن چندین کشور جدید در منطقه غرب آسیا و شمال آفریقا، روند جدیتری نیز به خود گرفت. به عبارتی، دوره ملوک الطوایفی گذشته بود و کشورهای بزرگ استعماری، همانند انگلستان و فرانسه، ترجیح میدادند تا با یک دولت مرکزی رو در رو باشند.
2- استقرار مستشاران خارجی در ادارات: بعد از روی کار آمدن حکومت پهلوی، استفاده از مستشاران کشورهای مختلف امری الزامی و متداول بود. به گونهای که برای صنعت چایکاری از چینیها، راهاندازی و تشکیل ژاندارمری با کمک سوئدیها، اخذ فنون روغن زیتونگیری از طریق یونانیها، ساخت هواپیما توسط آلمانیها، ساخت توپخانه توسط فرانسویان و اتریشیها و برای ساخت ذوب آهن از مستشاران و کارشناسان روسی کمک گرفته شده است. در دوره رضاخان در مقطع آموزش و پرورش و همچنین، آموزش عالی نیز از مستشاران فرانسوی بهره جستند.
در جلسه 10 تیر 1310 هیأت وزیران به ریاست "مهدی قلیخان هدایت" تصویب کرد که یک کمپانی بلژیکی کارخانه برق را در تهران دایر کند. سهم این شرکت 50 درصد و سهم دولت نیز 50 درصد در نظر گرفته شد. در سال 1318 لایحه انعقاد قراردادهای اکتشاف و استخراج برخی معادن ایران با یک شرکت هلندی به منظور گسترش صنایع و معادن به مجلس تقدیم شد. در این قانون آمده است که شرکت و کارمندانش از حمایت قانونی بهرمند هستند.
در تاریخ 3 تیر 1307 لایحهای از طرف دولت در مورد استخدام یک نفر متخصص کاغذسازی از ایتالیا جهت تأسیس کارخانه کاغذسازی در ایران مطرح شد. در قانون مذکور ذکر شد که حقوق ماهیانه متخصص مزبور و هزینه رفت و آمد او جمعأ 600 تومان باشد. [10] علاوه بر این، در سال 1319هیأت وزیران به ریاست «احمد متین دفتری» به پیشنهاد وزارت پیشه و هنر استخدام ده نفر متخصص خارجی در زمینه راهاندازی و توسعه کارخانههای قندسازی را تصویب کرد.
در سال 1929 یکی دیگر از اتباع آلمان به مقام ریاست کل دیوان محاسبات و دیگری نیز به سمت مدیر امور مالی با اختیارات تام منصوب شد. به این ترتیب بانک ملی ایران توسط آلمانها قبضه شد و به تدریج کلیه معاملات داخلی و خارجی کشور زیر نظارت آنها قرار گرفت. علاوه بر این مناصب و مقامهایی چون مدیریت صنایع نظامی و سرپرستی مدرسه فنی تهران نیز به متخصصین آلمانی واگذار شده بود. [11] اولین مستشار ورزشی ایران نیز یک انگلیسی به نام «جان هاکر» [12] بود.
علاوه بر این، دولت ایران، از ایالات متحده آمریکا هم برای بازسازی نیروی پلیس (شهربانی) درخواست مستشار کرد و دولت آمریکا یک غیرنظامی به نام «استفن تیمرمن» [13] را به ایران اعزام کرد. مدت قرارداد تیمرمن دو سال بود. همراه تیمرمن، یک آمریکایی دیگر به نام «جیمز شریدن» [14] نیز در سپتامبر 1942 به عنوان مشاور خوراک و تدارکات به ایران اعزام شد.
3- تشکیل ارتش: قبل از رضاشاه هم تلاشهای زیادی برای تشکیل نیروهای مسلح مدرن در ایران شده بود. از زمان شاهعباس صفوی شاهد این هستیم که به فکر ایجاد یک نیروی مسلح منظم که دولتی و در اختیار شاه باشد افتاده بودند. به همین دلیل نیروی شاهسونها در زمان شاه عباس تشکیل شد و بعدها نادرشاه افشار نیز نیروی نظامی قوی ایجاد کرد. در زمان عباسمیرزا ولیعهد قرار شد نظام جدید اروپایی وارد ایران شود. او یک نیروی مسلح ایجاد کرد با سبک و لباس متحد الشکل و در واقع نحوه آموزش و سلاح اروپاییها و فرانسویها که به اقتباس از ارتش ناپلئون بود و در دوره ناصرالدینشاه مدارس نظامی متعددی در ایران درست شد.
این فکر و جریان از قبل وجود داشت و رضاشاه روی این موج سوار شد. رضاخان در برههای به سلطنت در ایران رسید که جنگ جهانی اول به پایان رسیده بود و تقریباً در تمامی کشورهای جهان موضوع ضرورت داشتن یک قوای مسلح منسجم و سازماندهی شده که بتوان آن را ارتش نامید، کاملاً پذیرفته شده بود. اما بعد از به سلطنت رسیدن رضاشاه، کار ویژه ارتش دچار تغییر میشود و این ارتش به ابزاری برای سرکوب مردم تبدیل شد در حالی که همین ارتش در شهریور سال 1320، اقدام خاص و مهمی در برخورد با قوای بیگانه انجام نداد. از این روست که به تدریج ارتش ایران در زمان رضا شاه، جنبه ملیاش را از دست میدهد.
4- توسعه راهها و خط آهن: یکی از مهمترین لایحههایی که در سال 1305 شمسی به مجلس ارائه شد، لایحه تأسیس راه آهن سراسری بود. طبق این قانون دولت موظف شد که برای تهیه مقدمات لازم این مسأله را به اطلاع ممالک خارجی برساند و در این زمینه با شرکتهای خارجی مکاتبه کند. همچنین برای تهیه مقدمات کار از متخصصین داخلی و مهندسین کشورهای بی طرف استفاده بشود.
تا سالها راهآهن سراسری ایران تنها به عنوان یک خط حمل و نقل داخلی برجای ماند و به علت محدودیت روابط ایران و اتحاد شوروی هرگز به طور عمده و مقرون به صرفه از این خط استفاده نشد. دولت بریتانیا از همان ابتدا اعتقاد داشت که این خط آهن از شمال به جنوب کشیده شود، تا بتواند جهت حمله احتمالی به روسیه و شوروی پس از انقلاب اکتبر 1917 استفاده شود.
حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله ایران نقل میکند که احمدشاه نیز در پاسخ به پیشنهاد انگلیسیها برای مفتوح ساختن باب مذاکره در مورد کشیدن راهآهن گفت: «راهآهنی که به صلاح و صرفه ایران است، راهآهنی است که از دزداب (زاهدان فعلی) شروع میشود و مسیر آن به اصفهان و تهران باشد و از آنجا به اراک و کرمانشاه متصل شود، یعنی از شرق به غرب ایران، چنانکه از زمان داریوش هم راه تجارت هندوستان در آسیا و سواحل مدیترانه همین راه بوده است و این راه برای ملت ایران نهایت صرفه را از لحاظ تجارت خواهد داشت، ولی راهآهن عراق به منجر خزر فقط جنبه نظامی و سوقالجیشی دارد و من نمیتوانم پول ملت را گرفته یا از کشورهای خارج وام گرفته و صرف راهآهنی که فقط جنبه نظامی دارد نمایم.»
با اینکه همگان به سودمندی راهآهن شرق و غرب چه از لحاظ تجاری و چه از لحاظ نظامی، آگاه بوده و اعتقاد داشتند که این مسیر کاربردهای فراوانی دارد، ولی رضاشاه آن را نپذیرفت. دنیس رایت در کتاب انگلیسها در میان ایرانیان مینویسد: «جولیوس دو رویتر از میان جنبههای متعدد امتیاز وسیع و همه جانبهای که در سال 1872 از شاه کسب کرده بود، در وهله نخست به راهآهنی دل بسته بود که امید داشت بین دریای خزر و خلیج فارس بکشد. دولت بریتانیا از خطری که روسیه را متوجه ایران ساخته بود، بیش از پیش نگران شده بود. سخت عقیده داشت که چنانچه راهآهنی بین خلیج فارس و درون ایران موجود نباشد، کمک نظامی بریتانیا به ایران در صورت حمله روسیه از شمال غیرممکن خواهد بود.»
در سال 1303 "کمیسیون راه آهن جمعیت ملیون ایرانی" طی نامهای به هیأت دولت پیشنهاد کرد که برای احداث راهآهن و تأمین هزینههای آن مالیاتی برای قند و شکر وضع شود تا از محل مالیات مذکور مخارج احداث راهآهن تأمین شود. سپس هیأت دولت این پیشنهاد را به شکل لایحهای به مجلس شورای ملی تقدیم کرد که "وزارت مالیه و فواید عامه" مأمور اجرای قانون مزبور شد. به این ترتیب در 20 بهمن 1304 نقشه برداری و ساختمان راه آهن به تصویب مجلس رسید و برای این کار «پولند» مهندس امریکایی با یازده نفر مهندس دیگر استخدام شدند. روز یکشنبه 23 مهرماه 1306 در بیرون دروازه گمرک، کلنگ راه آهن بر زمین زده شد و تکمیل آن 11 سال به طول انجامید و هزینه آن عمدتاً از محل مالیات ویژهای که بر چای و قند و شکر تأمین شد.
با بررسیهایی که صورت گرفت میتوان گفت، اگرچه قرارداد 1919 در تیرماه 1299 لغو شد، اما انگلستان با روی کار آوردن رضاخان تمام بندهای این قرارداد را به نحو دیگری و از طریق رضاخان اجرایی کند.