'کالین کلارک' محقق علوم سیاسی در بنیاد 'رند' نوشت: خلافت داعش سقوط کرده است، گرچه ابوبکر البغدادی بیکار ننشسته و این گروه همچنان ادعا می کند ده ها هزار عنصر وفادار در عراق و سوریه دارد. با این حال، اگرچه داعش در سوریه و عراق به عقب رانده شده، اما این گروه در تلاش است در نقاط دیگر از جمله شبه جزیره سینا، لیبی، یمن، افغانستان، نیجریه، عربستان سعودی و روسیه، ماهیت وجودی خود را گسترش دهد. گزارش ها نشان می دهد که داعش حتی به فیلیپین و سرزمین های دورتر نیز رسیده است.
از سوی دیگر، در حالی که آتش نبرد با داعش در عراق و سوریه فروکش کرده است، ایالات متحده و متحدان آن تلاش می کنند تا تهدیدات مربوط به پیشروی داعش را در مناطق دیگر، پیش بینی کنند.
گروه های تروریستی به دلایل مختلف مانند گسترش در مقیاس و دامنه جدید، استفاده و بهره برداری از تخصص محلی؛ تاکتیک ها، تکنیک ها و رویه های نوآورانه و افزایش مشروعیت آنها در جایی که ممکن است به عنوان مهاجم خارجی نگریسته شوند، به دنبال به کارگیری نیروهای جدید و عضوگیری هستند. هرچند عضوگیری های جدید، همیشه پیامدهای مثبت به همراه نداشته و موانع بزرگ و خطرناک به طور معمول از نتایج غیرقابل اجتناب آنها بوده است. از دیگر مشکلات عضوگیری های جدید گروه های تروریستی، می توان به نافرمانی اعضا جدید و سرپیچی از فرامین سازمانی اشاره کرد.
اما از مهم ترین هزینه های عضوگیری و گسترش گروه، مساله مدیریت آوازه و شهرت این گروه می باشد و گروه های وابسته می توانند بدون توجه به راهبرد کلی سازمان، اهداف خود را دنبال کنند. واضح ترین مثال این امر مربوط است به فعالیت القاعده در عراق (AQI)، به گونه ای که 'ابومصعب الزرقاوی' رئیس خونخوار این گروه، کارزاری فرقه گرایانه علیه شیعیان عراق به راه انداخت و هرچند فرماندهان القاعده در موارد متعددی تلاش کردند تا در کار زرقاوی دخالت کنند، اما به نتیجه نرسیدند.
از سوی دیگر، داعش در حال تغییر منابع خود در خارج از عراق و استفاده از روش های انتحاری در افغانستان و 'بزن دررو' در صحرای سیناست. این روند به احتمال زیاد ادامه خواهد یافت تا زمانی که گروه دیگری تحت نام داعش، خواسته های این گروه را برآورده کند. اما این امر تا کجا ممکن است پیش رود و اینکه آیا احتمال دارد که گروه های دیگر در مناطق مختلف، بدون پیوستن به داعش و با استفاده از نام آن، حملات مرگباری اجرا کنند؟
بخشی از پاسخ ممکن است در منطقه ای باشد که فرماندهی باقیمانده داعش ممکن است احساس کند این گروه باید گسترش یابد تا بتواند باقی بماند. چنین وضع مشابهی برای القاعده پس از حمله نظامی ایالات متحده به عراق در سال 2003 به وجود آمد. استراتژیست های القاعده در آن زمان احساس می کردند اگر این گروه موفق به ایجاد گروه بنیادگرای دیگری در یک کشور مسلمان نشود، از جامعه جهادی (تروریست های تکفیری) به حاشیه رانده خواهد شد.
به همین شیوه، بحران روهینگیا در میانمار که اقلیت مسلمان در آن به وسیله اکثریت بودایی تحت ظلم قرار گرفته است، می تواند عامل انگیزشی برای گسترش داعش در سراسر منطقه آسیای جنوب و جنوب شرقی باشد. مقامات مالزی در ماه ژانویه، دو شهروند اندونزیایی مرتبط با داعش را دستگیر کردند که ادعا می کردند قصد دارند برای مقابله با بحران روهینگیا در میانمار، راهبان بودایی را به قتل برسانند. به همین ترتیب، عقاید الله، مهاجر بنگلادشی که در ماه دسامبر، مترو شهر نیویورک را منفجر کرد، گفته بود که پیش از آمدن به ایالات متحده و اقدام به این کار، با یکی از پناهندگان روهینگیایی در اردوگاه ملاقات کرده بود.
همانطور که داعش و القاعده همچنان برای نیروهای جدید و قلمرو رقابت می کنند، جامعه بین الملل باید آگاه باشد که داعش در سرزمین های مورد نظر خود مترصد نشسته است. با این حال، با توجه به این نظریه، سرزمین مناسب برای گسترش چنین گروه بنیادگرایی، می تواند کشوری آسیب پذیر باشد که در معرض جنگ داخلی مداوم و تنش های فرقه ای و جمعیتی و آماده پذیرفتن تبلیغات داعش است. میانمار یکی از این کشورهاست، اگر چه پیش از این نیز اثبات شده است که القاعده در شبه قاره هند با گروه های تکفیری - تروریستی محلی آن منطقه به خوبی فعالیت و همکاری می کند.
هرچند در حال حاضر در میانمار چندین مانع مهم برای تبدیل شدن این کشور به مرکز بعدی تروریسم تکفیری وجود دارد که از میان آنها می توان به فقدان زیرساخت های تدارکاتی شامل سلاح، خانه های امن و شبکه قوی از تسهیلات مسافرتی اشاره کرد. هرچند این موانع می تواند در سال آینده با تلاش و پشتیبانی مداوم تروریست های خارجی و عناصر داعش در منطقه از جمله بنگلادش که سرزمینی مناسب برای اهداف توسعه طلبانه داعش است، برطرف شود.