دنی سیورسن در مطلبی برای پایگاه خبری هیل نوشت، گزارشهایی مبنی بر آمادگی ارتش آمریکا برای استقرار حدود هزار نیروی ذخیره در افغانستان و پیوستن آنها به حدود ۱۴ هزار نیروی آمریکایی دیگر که در آنجا مامور اجرای عملیاتی غیر قابل دستیابی شدند، وجود دارد.
همزمان این اخبار تحت تاثیر بمبگذاری مهیب در یک منطقه "امن" کابل قرار گرفت که ژنرال ووتل، رئیس فرماندهی مرکزی آمریکا هم در نزدیکی آنجا بود و بیش از ۱۰۰ کشته بر جای گذاشت. تداوم چنین خشونتی آن هم پس از ۱۶ سال مداخله آمریکا سوالاتی جدی درباره لزوم و توانایی رسیدگی ارتش ایالات متحده به ریشه اصلی مشکل امنیت داخلی افغانستان ایجاد میکند که به صورت فزایندهای از منافع اصلی امنیت آمریکا منفصل شده است.
گزارشهایی درباره تقویت، تشدید و افزایش حجم نیروهای آمریکایی در افغانستان مساله جدیدی نیست. تاریخ در حال تکرار است. ۱۰۰۰ سرباز آتی در پنجمین سری از افزایش نیروها توسط ارتش و استراتژیستهای نظامی که هیچ ذهنیتی ندارند، وارد گردباد افغانستان میشوند (شاید به این دلیل که هیچ راهحل نظامی برای یک مشکل اساسا سیاسی وجود ندارد).
اولین سری افزایش نیرو سال ۲۰۰۸ در دوران ریاست جمهوری جورج بوش انجام شد و اندکی پس از آن باراک اوباما در سال ۲۰۰۹ تعداد ۲۱ هزار نیرو را به آن افزود. اوباما بعدا به دنبال دستکم سه بازنگری استقرار ۳۰ هزار نیروی مازاد را تایید کرد و با این حساب، بیش از ۱۰۰ هزار نیروی آمریکایی در آنجا درگیر جنگ شدند. این رئیسجمهوری وقت آمریکا پس از چند مرحله کاهش، با تعداد حدودا ۱۰ هزار نیرو کاخ سفید را ترک کرد.
پس از آن دونالد ترامپ ریاست جمهوری را به دست گرفت و از ژنرالها خواست تا یک استراتژی جدید برای افزایش ۴۰۰۰ یا ۵۰۰۰ نیروی دیگر را ارائه کنند. همین امر منجر شد تا ما اکنون با پتانسیل افزایش ۱۰۰۰ نیروی دیگر روبرو باشیم.
براساس گزارش جدیدی از واشنگتن پست، ۱۰۰۰ نیروی دیگر در استراتژی کنونی آمریکا برای تقویت نیروهای افغان دخیل میشوند تا بتوانند طالبان را در فصل نبردهای بهاری در هم بکوبند. حال سوال احتمالی ناظران منطقی این است که وقتی بیش از ۱۰۰۰ نیروی آمریکایی در ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ نتوانستند طالبان را شکست دهند، چگونه ۱۵ هزار نیروی آمریکایی قرار است چنین کاری انجام دهد؟
جدای از لفاظی جنگطلبانه شماری از حقایق دشوار و ناراحتکننده را مورد بررسی قرار میدهیم که در گزارش سرویس تحقیقات کنگرهای منتشر شده است. اول اینکه، شمار بیسابقهای از ولایات و ولسوالیهای افغانستان در کنترل طالبان یا محل مناقشه با دولت است و این با وجود بیش از ۱۶ سال تلاش آمریکاست. از سوی دیگر تلفات نیروهای امنیت ملی افغانستان در ۲۰۱۶ به ۶۷۰۰ تن رسید که به گفته فرماندهان آمریکایی قابل کنترل نیست. علاوه بر این، طالبان همواره میتواند روی پناهگاههای امن در پاکستان حساب کند.
طبق گزارش سرویس تحقیقات کنگره آمریکا، اقتصاد افغانستان هنوز قادر نیست روی پای خود بایستد. میزان کمکهای نظامی و امدادی دریافتی افغانستان حدود ۹۵ درصد تولید ناخالص ملی آن است و نشان میدهد نیروهای امنیتی افغان قادر نیستند بدون کمک هنگفت مالیاتدهندگان آمریکا پایدار باشند، اما این روند باید تا چه زمانی ادامه داشته باشد؟ همچنین تولید مواد مخدر افغانستان در ۲۰۱۷ به رغم تلاشهای متوالی به رقمی بیسابقه رسید.
این گزارش همچنین تاکید دارد انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴ افغانستان هر دو کاملا فاسد و آلوده بود. در بهترین حالت، مشروعیت ابتدایی شرکایمان در دولت افغانستان زیر سوال است. همچنین آمریکا برای تحمیل یک ریاست جمهوری و یک دولت مرکزی قدرتمند به جامعه افغانستان که به صورت سنتی حول قدرت روستایی و تفویضی متمرکز بود، تلاش ناموفقی کرد.
شاید روزی ایالات متحده آمریکا به این نتیجه برسد که دلیل اینکه افغانستان برای چندین قرن غیر قابل حکمرانی بوده این است که این کشور اساسا غیر قابل حکمرانی است و علت آن هم کاهش حضور آمریکا نیست. علاوه بر این، پایه حقوقی این درگیری محل سوال است. سربازان آمریکایی در حال مبارزه در جنگهای اعلان نشدهای هستند که تحت اختیارات مبهم و پسا ۱۱ سپتامبر برای استفاده از نیروهای نظامی انجام میشود.