احساس نوکری شاه در مقابل آمریکا

یکی از معضلات جدی رژیم پهلوی بی ارادگی مطلق آنها در برابر آمریکا و توان آمریکا در تحمیل خواسته های خود بر ایران بوده است. این امر تا حدی بالا گرفته بوده است که وزیر دربار پهلوی از این امر خبر می دهد که شاه در برابر خواستها و لحن دستورات سفیر آمریکا حس نوکری پیدا می کند و از آمریکا می خواهد لحن دستورات خود را عوض کند:

سفیر آمریکا در باب مذاکرات خود با وزیر دربار شاه یعنی اسدالله علم در این باره به دولت خود گزارش می دهد:

«زمانی که سفیر روز ۵ ژوئیه پیام دریافت شده از علم نخست وزیر سابق را ملاحظه کرد در این مسئله گشایش خاصی حاصل شد. در پیام آمده بود که اگر قیمتهای آمریکا اصلاح شوند، شاه مایل است ”بعضی اقلام ازلیست مربوط به شوروی را به لیست آمریکا انتقال دهد“.

دریافت این پیام علی‌رغم این بود که سه روز پیش مضامین امنیتی را مورد تأکید قرار داده بود (به عنوان نمونه اگر شورویها اداره کننده موشکهای زمین به هوا در کشور باشند ما نمی توانیم هواپیماهای بسیار پیشرفته اف ۴ سی خود را دراختیار ایران بگذاریم ( تهران ۰۳۱ ) علم طبق معمول سخت تحت تأثیر قرار گرفته بود ولی معلوم بود که تمام نکات پیام را به امیر خود نمی رساند. علم اظهار داشت که شاه احساس می کند آمریکا با او مانند یک ”نوکر“ رفتار می کند.

سفیراظهارداشت که اطمینان ندارد که شاه مقاصد ما را اشتباه نفهمد و به نظر می رسید که نمی خواهد گوش فرا دهد، و برای حمله کردن شتاب زدگی به خرج می داد (تهران ۰۸۰). به زبان دیگر عوامل روانی بیش از پیش اهمیت پیدا کردند. ما از علم شنیدیم که شاه از یک شایعه (بی پایه) آزرده شده بود، شایعه این بود که ایالات متحده سیاستمداران شایسته را تشویق به این فکر می کرد که ما ممکن است برای برهم زدن اوضاع ٬ آنها را به قدرت برسانیم. از علم این زمزمه را شنیدیم که به نظر می رسید ایالات متحده بعضی از اشخاص را برای عملیات احتمالی ” رزرو“ نگه داشته است، که اشاره ای به دانشجویان ناراضی ایرانی در ایالات متحده بود.»[۱]

 

از سوی دیگر شاهد آن هستیم که خود شاه نیز برای آن که آزادانه عمل کند و استقلال به دست آورد نیاز به توضیح و توجیه برای سفیر آمریکا می بیند و به عبارت بهتر به سفیر آمریکا توضیح می دهد که اگر اجازه دهید من مستقل تصمیم بگیرم بهتر است. در گزارش های لانه ی جاسوسی در باب مذاکره با شاه آمده است:

«سفیر درباره گرفتاریهای اجتناب ناپذیری که متعاقب خواهند بود هشدار داد. در اینجا شاه شروع به توجیه و تغییر نظرها کرد و گفت که او باید ” آزادی عمل“ داشته باشد و آمریکا باید به ایران که در قضیه ویتنام با آمریکا بوده است، اعتماد کند و ما باید بفهمیم که او با اتخاذ یک موضوع ” مستقل“ واقعاً فعالیتهایی را که موجب بی ثباتی منطقه می شود بی اثر خواهد کرد.» [۲]

و در نهایت بالاترین میزان استقلالی که آمریکا به شاه می دهد این است که شاه نظراتش را مطرح کند و در نهایت تصمیم گیری با آمریکا باشد. از این رو اعلی حضرت همایونی! با مسرت تمام استقلال چشم گیری به دست می آورد و آن این که آمریکا نظراتش را بررسی کند. در گزارش های سفارت آمریکا در باب این استقلال! زاید الوصف آمده است: «ثبات سیاسی افزایش پیدا کرده و ارتش توسعه یافته و درآمد نفتی دو برابر و سه برابر شده و تعادل ما بین دو کشورتغییر کرده ایران به طور چشمگیری رو به استقلال رفته و به طور مسرت بخشی خواستار این است که آمریکا نظراتش را بررسی کند.» [۳]

[۱] اسناد لانه ی جاسوسی، کتاب اول، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، صفحه ۳۴۲.

[۲] اسناد لانه ی جاسوسی، کتاب اول، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، صفحه ۳۴۷.

[۳] اسناد لانه ی جاسوسی، کتاب اول، موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، صفحات ۴۲۹-۴۳۰.