از کدام متد بازیگری بهره میگیرید؟ استانیسلاوسکی یا بِرِشت؟ این سوالی است که خیلی از علاقهمندان سینما و بخصوص هنرجویان بازیگری هنگام دیدن بازیگران مورد علاقه خود میپرسند. فارغ از اینکه این تقسیمبندیها درست باشد یا خیر. اینها ناشی از نگاه کلاسیک و حرفهای به بازیگری است؛ مسالهای که در سینمای ایران چندان به آن توجهی نمیشود. ورود بیحد و مرز بازیگرانی که هیچگونه آموزشی به خود ندیدهاند و فقط با چهره خوب یا سفارش دستاندرکاران سینما وارد این عرصه شدهاند نیز موید همین ماجراست.
خیلی از بازیگران اصلا از وجود چنین مکاتب و روشهایی بیخبرند و بازیگری را فقط استعدادی ذاتی و امری حسی قلمداد میکنند و عدهای دیگر که در اجرای بازیگری نمیتوانند خیلی بروز داشته باشند خود را به «مکتب بازیگران زیرپوستی» متعلق میدانند. به هر حال ورود بازیگران شاید با عدم آشنایی و علم به مسائل تخصصی بازیگری باشد، اما برای ادامه و امتداد این مسیر حتما نیازمند تکمیل دانش بازیگری هستند. چه بسیارند بازیگرانی که بعد از مدتی بازیگری و حتی استار شدن به یک احساس فقدان میرسند و مسیر و مشی بازیگری خود را تغییر میدهند تا به خاطر هنر بازیشان مورد توجه سینمادوستان قرار گیرند و نه اینکه چهره زیبایشان تنها دلیل کسب شهرت و هوادار باشد.
در این میان اما هستند بازیگرانی که از همان ابتدا با شناختی درست وارد سینما میشوند. کلی خاک صحنه میخورند و بازیگری را به خاطر ماهیت اصلی و متعالیاش انتخاب کردهاند و نه مستمسکی برای اینکه در ویترین دیدگان مردم باشند و مشهور شوند. «بابک حمیدیان» از قشر همین بازیگران است. از آغاز بازیگری هم با کارگردانهای مطرح بسیاری با تفکرات مختلف از «فرمانآرا» گرفته تا «ملاقلیپور» کار کردهاست و بخوبی هم با بازی و بازیگری آشنایی دارد و حواسش به انتخابهایش هست. کلکسیونی از جوایز جشنوارههای داخلی و خارجی نیز نشان میدهد کارش را بخوبی بلد است.
حمیدیان سالهایی پا به عرصه سینما گذاشت که موج ساخت فیلمهای «معناگرا» به ایران رسیده بود و اولین کارش را با یکی از همین فیلمها یعنی «قدمگاه» آغاز کرد و چقدر هم خوب درخشید. همین شروع خوب در ادامه مسیر بازیگریاش بیتاثیر نبود. «خدا نزدیک است»، «یه بوس کوچولو» و «اسب» نیز از همین دست آثار بود که حمیدیان در آنها ایفای نقش کرد؛ گرچه این موج سینما دوامی پیدا نکرد و به قهقرا رفت، اما او جستوجوی معنا را ادامه داد.
عملکرد حمیدیان در این چند ساله نشان میدهد که در حال کشف معنای مشخصی است که جریان فکری مرتبط با آن را تا حدودی یافته است. بازی در فیلمهایی مثل «روز رستاخیز»، «چ»، «بادیگارد»، «سیانور»و «هیهات» از همین جریان فکری و معنایی آب میخورد. به نظر میرسد یک نوع تفکر بر همه این فیلمهای مذکور حاکم است. البته این به آن معنا نیست که هیچ کار دیگری که با این تفکر سنخیتی ندارد انجام ندهد و
بر عکس همچون یک بازیگر حرفهای سعی در ایفای نقشهای متفاوت دارد. این روزها هم سریال «عالیجناب» را بازی میکند و هم کمدی «مصادره» را؛ اما مشخص است که مسیر جدی بازیگریاش را درگونه اشاره شده رقم میزند.
او این روزها در کنار حاتمیکیا و دنیای خیبریاش آرام میگیرد. به نظر میرسد کشف شخصیت شهید «اصغر وصالی» او و مسیرش را در این چند ساله تغییر داده است. «ننگ بر جنازه پاسداری که تو خشاب اسلحهاش فشنگ مونده باشه!» چه نوع جهانبینی بر شخصیت صاحب این جمله میتواند حاکم باشد؟! و بازی خوب او که این شهید را برای ما باور پذیر میکند نشان میدهد، خالق شخصیت توانسته به شهید نزدیک شود، یعنی این دیگر صرفا نقش بازی کردن حمیدیان مبتنی بر فیلمنامه یا دیالوگ حاتمیکیا نیست، این جملهای است که به باور حمیدیان بدل شده است و او از عمق جان آن را ادا میکند. همین جاست که نقش وصالی در «چ» از خود چمران هم پررنگتر میشود و حالا کارگردان است که دیگر دست از سر بازیگر بر نمیدارد. گویا شناخت عمیق دوطرفهای بین حاتمیکیا و حمیدیان صورت گرفته که از آن به بعد با هم یک تیم ثابت را تشکیل دادهاند.
انگار معنای این روزهای حمیدیان از دل خیبریهای حاتمی کیا سر درآورده است. او بعد از ایفای نقش خوبی که در «چ» داشت رسما در فیلم بادیگارد، پستاش را از پرویز پرستویی تحویل گرفت و خیبری تازه نفس حاتمیکیا شد. درخشش حمیدیان در این نقشهای متفاوت باعث میشود تا کارگردانهای شاخص دیگر این جبهه هم سراغش بیایند و راوی شخصیتهای والای داستان خود را در قد و قامت او ببینند. وقتی خط را پیدا کنی حالا بازی در نقش مجاهدی دیگر در «سیانور» و کار با کارگردان خوش فکرش میتواند ادامه همین روند باشد. برای حمیدیان به نظر میرسد این مسیر با جدیت ادامه دارد و حالا همه کسانی که سرو کاری با سینمای ارزشی دارند، مشتاقانه دنبالش میکنند.
حمیدیان در جشنواره فجر امسال با چهار فیلم «به وقت شام»، «سرو زیر آب»، «به وقت دلتنگی» و «مصادره» به عنوان پرکارترین بازیگر حضور دارد. اما دو فیلم «سرو زیر آب» و «به وقت شام» از همین دست آثاری است که گویا دغدغه شخصی او شده است. سومین همکاری حمیدیان و حاتمیکیا فیلمی متفاوت است که به گفته کارن همایونفر، آهنگساز برجسته ایران، «نفسگیرترین» فیلم حاتمیکیا به شمار میرود، شور مضاعفی بر فضای جشنواره سی و ششم به وجود آوردهاست و آن را تحت تاثیر خودش قرار داده است. هرچند در این مسیر کسب جایزه از اولویت بازیگر خارج میشود، اما باید دید حمیدیان میتواند برای بار دیگر بعد از «چ» سیمرغ فجر را تصاحب کند یا خیر؟!