به گزارش افکارنیوز ، علی علیزاده در اینستاگرام خود نوشت:
سه شنبه صبح، پسر پانزده ساله وارد کلاس درس شده، رگبار تفنگ را باز کرده، یک دختر پانزده ساله و یک پسر پانزده ساله دیگر کشته شدهاند و هفده نفر جراحتهای جدی برداشتهاند که به نقص عضو جدی و دایمی منجر خواهد شد.
عددها باور کردنی نیستند. این سومین تیراندازی مدرسهای فقط در هفته گذشته است. این تیراندازی یازدهمین مورد در ماه ژانویه است که هنوز یک هفته تا پایانش مانده.
سال گذشته شصت و پنج مورد تیراندازی مدرسه ای رخ داده. و در چهار سال گذشته سیصد مورد. سال گذشته شصت و یک هزار حادثه مسلحانه رخ داده و پانزده هزار نفر کشته شدهاند. در چند سال گذشته به طور متوسط سالی چهار هزار کودک و نوجوان زیر هفده سال با اسلحه کشته و مجروح شدهاند. تعداد کشتارهای فلهای در مدرسه و سینما و کنسرت بیشتر از همیشه شده.
مهرماه گذشته استیون پدوک وارد سالن کنسرت شد و پنجاه و هشت نفر را کشت و پانصد نفر را زخمی کرد. و مسلمانان هم در کار نیستند تا سرزنش شوند و بهانه حمله به خاورمیانه را فراهم کنند. چند روزی کشور به عزا مینشیند و قصههای تراژیک از آخرین گفتگوی تلفنی مقتولان که زیر نیمکت و یا در اتاقی در انتظار پیدا شدن وکشته شدن مخفی شدهاند با پدران و مادران و عزیزانشان رسانههای آمریکا را پر میکند. قاتلان هم دیوانه اعلام میشوند. و باز کسی زورش به لابی اسلحه با انجمن ملی اسلحه نمیرسد. و باز روز از نو روزی از نو.
مادر بیچاره آمریکایی وقتی بچهاش صبح به صبح میرود مدرسه دلش طوری شور میزند انگار رفته میدان جنگ. مردم آمریکا توان دفاع از خود را ندارند چون لابی قدرتمند «انجمن ملی اسلحه» همه راههای حقوقی و اعتراضی را یا بستهاند یا خنثی و بیاثر کرده.
در این میان اما اعتراض دولت ایران کجاست؟ اگر برعکس بود آیا آمریکا ایران را به شورای امنیت سازمان ملل نبردهبود؟ آیا میتوان بیتفاوت و منفعل از کنار این شکاف عظیم که بخش عمدهای از جامعه آمریکا را عصبانی و خشمگین و ناراضی میکند گذشت؟ آیا نباید به معترضان آمریکایی کمک رسانهای و مالی برسانیم؟ نفوذ ما در میان جامعه مدنی آمریکا چقدر است؟ قدرت و برد رسانهای ما در آن کشور چقدرست؟ تا کی نگاهمان دفاعی و واکنشی است؟ آیا صدای کمک خواهی مظلومان آن جامعه را نمیشنویم و شکافهای فزاینده اجتماعیشان را نمیبینیم؟ آیا زمان آن نرسیده که در عرصه جنگ نرم تهاجمی شویم؟