زلزله تمام شده است اما ولوله ای که تحلیل ها و پیش بینی های عجیب و غریب برخی کاربران در پیام رسان ها و کانال ها درباره احتمال بروز زلزله مطرح می کنند تازه پس از فرونشستن هیجان زلزله، شروع می شود. جالب این جاست که هرکاربری در شبکه های اجتماعی به خود اجازه می دهد وارد حوزه تخصصی زلزله شناسی شده و به بررسی تنش گسل ها بپردازد و مهم تر و عجیب تر این که درباره تنش آینده فلان گسل پیش گویی کند. فارغ از این که همه این ها موضوعات تخصصی است و اظهارنظر درباره آن ها دست کم به پاس کردن چند ده واحد درسی در دانشگاه نیاز دارد نه صرفا مقایسه عوامانه زلزله شهرهای قبلی با فعلی! بگذریم از این که برخی همین زمین لرزه ها را به پروژه هارپ یا آزمایش بمب اتمی و امثالهم نسبت می دهند. این البته فقط خاص زلزله هم نیست. به عنوان نمونه در ماجرایی مانند «بیوتروریسم» که یک تهدید جدی امنیتی است، آن قدر اظهارنظرهای عوامانه مطرح شد و چهره های مختلف به عنوان اهداف بیوتروریسم معرفی شدند که مخاطب دیگر حتی درباره اصل آن نیز دچار شک و شبهه شد. مثال ها دراین باره فراوان است اما چه اتفاقی افتاده است که چنین شرایطی را می بینیم؟
1- بخشی از این اتفاق به این دلیل است که شبکه های اجتماعی تبدیل به رسانه هایی شده اند که هرکس در آن می تواند منبع تولید خبر و تحلیل باشد. فارغ از این که منبع مورد وثوق این خبرها کجاست. اساسا پیام رسان ها باعث شده اند که «اعتبار منبع» (Source credibility) به خصوص درحوزه انتشار خبرها به شدت زیر سوال برود. بنابراین در همین شبکه ها و پیام رسان ها باید منابع خبری موثق و معتبر را که توسط تیم های رسانه ای قوی مدیریت می شوند شناخت و از این منابع و کانال ها خبر را دریافت کرد. با این حال در مواقعی که بحران ها رخ می دهد و مخاطب تشنه اطلاعات جدید است، حتی اگر به سواد رسانه ای مواجه شدن با خبر در پیام رسان ها و شبکه های اجتماعی مسلط باشد، بازهم در آن شرایط خاص نمی تواند در لابه لای حجم انبوهی از اطلاعاتی که روی گوشی همراه خود دریافت می کند، سره را از ناسره تشخیص دهد. این جاست که نقش روزنامه نگاران و خبرنگاران حرفه ای و مراجع کارشناسی رسمی که اطلاعات، اظهارنظرها و تحلیل های معتبر را از موارد نامعتبر تمیز می دهند برجسته می شود، خواه در فضای مجازی و خواه در رسانه های صوتی و تصویری و مکتوب.
2- البته همه تقصیرها به گردن این شبکه ها و کاربرانشان نیست. علت این اعوجاج ها را باید جای دیگری هم پیدا کرد. جایی که اعتماد به نهادها و سازمان های تخصصی مرتبط با موضوع که در حقیقت باید حرف آخر را در بحران ها و اتفاقات بزنند، کاهش می یابد یا دچار خدشه می شود بنابراین افکار عمومی برای آن که اطلاعات مورد وثوق پیدا کند ممکن است به هر مطلبی که به دست اش می رسد، اعتماد کند و در نتیجه در نقش اجتماعی خود نیز مسئولیت پذیری کمتری خواهد داشت. بدون شک «اعتماد به نهادها» با «افزایش ارائه اطلاعات به افکار عمومی» و «شفافیت بیشتر» نسبت مستقیم دارد. اعتمادی که البته به نوع عملکرد دستگاه ها بستگی دارد و حتی به جرئت می توان تا حد زیادی این سازمان ها و نهاد ها را در به وجود آمدن این شرایط مقصر دانست . به عنوان نمونه در ماجرای کمک های مردمی به زلزله زدگان برخی چهره ها و سلبریتی ها توانستند مبالغ قابل توجهی حتی تا 10 میلیارد تومان جمع آوری کنند. درحالی که اگر در اتفاقات مشابه دستگاه های خدمات رسان اولا سابقه بسیار خوبی در ارائه خدمت می داشتند و ثانیا اطلاعات دقیق و شفاف از چگونگی هزینه کرد کمک ها در حوادث قبلی ارائه می کردند و هرکس می توانست به جزئیات این هزینه ها دسترسی داشته باشد، طبعا مردم در دیگر بحران ها به همین نهادها اعتماد و اتکای 100 درصدی می کرد. یا مثلا هر از گاهی کسی پیدا می شود که اعلام کند فلان ماده خوراکی وارد کشور شده و برای سلامتی مضر است و دریک بازه زمانی آن قدر مصاحبه و اظهارنظر درباره آن منتشر می شود که مخاطب دیگر نمی داند چه کند. مثال های مشابه هم الی ماشاء ا... زیاد است؛ از ماجرای پالم تا برنج های آلوده و شکلات ها و ... . مثلا در همین ماجرای پالم چه اتفاقی افتاد؟ ابتدا وزیر بهداشت اعلام کرد که این مواد مضر است و نباید استفاده شود اما بعدا این دیدگاه ها یا تعدیل شد یا تغییر کرد و مجوزهای متعدد برای واردات پالم صادر شد. یا در موضوع استاندارد بودن خودروها، هر از گاهی نام چند خودروی غیر استاندارد اعلام می شود که به گفته مسئولان دیگر یا تولید نمی شوند یا پلاک اما چندی بعد هم تولید می شوند هم پلاک! و قص علی هذا.
سوال این است که در این شرایط مردم باید به کدام نهاد و دستگاه اعتماد کنند و مطمئن باشند که حرف آخر را می زند؟ بسیاری از این موضوعات به زندگی و سلامت مردم و بسیاری دیگر به سلامت و امنیت کشور و سرمایه های اجتماعی نظام مربوط است. در این شرایط چه کسی باید پاسخ گوی اعتبارزدایی از نهادهایی باشد که عملا با عملکرد غیر شفاف خود به بی اعتمادی دامن می زنند و باعث می شوند مجاری غیررسمی و مجازی جایگزین اطلاع رسانی رسمی و مستدل شوند؟ اگر ستادهایی چون مدیریت بحران یک تیم رسانه ای قوی و مبتنی بر فناوری روز داشته باشند و فارغ از زد و بندهای سیاسی و منافع شخصی و سازمانی، در اطلاع رسانی حرفه ای عمل و رسانه های رسمی را با اطلاعات شفاف و دقیق به روز کنند، دیگر مردم به سراغ مجاری غیر رسمی نمی روند و پس از هر زلزله یا مثلا مشاهده اشیای نورانی یا صداهای عجیب و غریب و... ولوله ای روح و روان مردم را آزار نمی دهد.
امیرحسین یزدان پناه