همین چند روز قبل امیر عابدینی مدیرعامل اسبق پرسپولس فاش کرد علی پروین هاشمینسب را نخواست و توضیح داد چه اتفاقاتی در آن روزها افتاد. حالا مهدی سکوت چند روزهاش را در این زمینه میشکند و حرفهای بسیار مهمی به زبان میآورد.
چیزهایی بود ولی گذشت
من با یکی از نشریات پرسپولیس رابطه خوبی دارم. یادم هست وقتی رفتم استقلال به من زنگ زدند که بیا دفتر ما. هواداران کلی برایت نامه نوشتهاند. خب آن موقع هواداران برای روزنامهها نامه مینوشتند. گفتند جا نداریم و بیا نامهها را بگیر. آقا من رفتم آنجا، همراه با بهروز رهبریفرد. نگو هواداران هم برای مصاحبه آنجا بودند. خب آنجا یک اتفاقاتی افتاد. یکی از هواداران آنجا بود که حتی با من رفتوآمد خانوادگی داشت و الان هم دارد. هنوز در ارتباطیم. متأسفانه در فوتبال ما زود قضاوت میکنند به خاطر همین گاهی وقتها باید سکوت کنی. حرف نزدن بهترین چیز است. هرچه بگویی فایدهای ندارد. به قول معروف از این گوش میگیرند و از آن گوش میدهند بیرون. حالا اینطوری هم نبود که میگفتند ما با هواداران درگیری داشتیم. چیزیهایی بود ولی گذشت. در این مملکت چیزهای خوب را درباره ستارهها فراموش میکنند.
من مقصر جدایی نبودم
راستش من تعدادی از نامههای هواداران را گرفتم. البته آنها را جواب ندادم. حتی بعضی از آنها را باز نکردم و همین الان در خانهمان است. خبرنگاران آن موقع میدانستند دلیل جدایی من چیست و میدانستند حق با من است. در کل داستان هم حق با من بود. میدانستند چه کسانی در جدایی من دخیل بودهاند. هنوز بعضی از هواداران ناراحت هستند و به همین دلیل بعضیها در اینباره حرف میزنند. هنوز در اینباره از من سؤال میشود. چند وقت یکبار هم حرفهایی در اینباره میزنم ولی شک نکنید اگر تکتک هواداران توضیحات من را درباره آن انتقال بشنوند، کاملاً قانع میشوند چون میفهمند من مقصر جدایی نبودم. منتها الان اینقدر گرفتارم و کمبود زمان دارم که نمیخواهم زیاد حرف بزنم. این را هم بگویم که من به هیچکس بدهکار نیستم. گذشت زمان خیلی چیزها را مشخص میکند. هنوز زود است که بخواهم درباره آن ماجراها حرف بزنم. بگذارید زمان بگذرد، همه چیز را همه میفهمند.
20 نفر نقش داشتند
خیلیها در جدایی مهدی هاشمینسب از پرسپولیس نقش داشتند. شاید بالغ بر 20 نفر. نمیخواهم یکسری چیزها را بگویم. در جلسه شبانه بعد از بازی با پلیس عراق در جام باشگاهها در عربستان، همه به جلسه رفتند غیر از من. نگذاشتند من به جلسه بروم. اتفاقاتی در آنجا افتاد که یک بار دربارهشان حرف میزنم ولی حالا...
کاسه و کوزهها سر من شکست
وقتی از هاشمینسب میپرسیم با علی پروین به مشکل خورد پاسخ میدهد حالا دیگه! ببین در عربستان یکسری اتفاقات افتاد. همه در جلسه بودند. همه علیه من حرف زدند. من در جلسه نبودم که بخواهم از خودم دفاع کنم. حالا اشتباهی بود که صورت گرفت. ببخشید مگر فقط مهدی هاشمینسب اشتباه کرد؟ من هم جزئی از بازیکنان بودم. غیر از من 20 نفر دیگر هم اشتباه کردند، چرا کاسه و کوزهها باید سر هاشمینسب بشکند؟ اشکالی ندارد. حق طبیعی علی پروین به عنوان مربی تیم بود که من را نخواهد. خب پس من هم حق انتخاب داشتم.
میگفتند فحاشی میکنم.
نمیخواهم خیلی ریز درباره آن جلسه عربستان حرف بزنم. فقط ما باید بازی را میبردیم ولی به دلایلی نبردیم. شب جلسه گذاشتند و من هم که نرفتم. میگفتند مهدی هاشمینسب در زمین بازی حرفهایی میزند و فحاشی میکند. میگفتند فلان و بیسار. ببیند اینها همه بهانه بود. یواش یواش با همین حرفها زمینه را همواره کردند تا مهدی هاشمینسب از پرسپولیس برود. ببخشید، چیزهایی که من میگفتم یا اتفاقاتی که بین من و بعضیها افتاد، بین بازیکنان دیگر با مربیان و حتی بازیکنان با بازیکنان افتاد ولی دنبال سناریو بودند که استارت همه چیز در عربستان زده شد. (وقتی از هاشمینسب میپرسیم مشکلت با علی پروین بود پاسخ داد) با کادر فنی نبود با بعضی از بازیکنان بود. دیدید که در بازی بعدی مقابل ارتیش پاولودار من را روی نیمکت گذاشتند و بعد به زمین رفتم و آن گل را زدم. میگفتند شادی گلم مورد داشته. ببخشید کسی درک کرد من در چه شرایطی بودم؟ با من چه رفتارهایی شد؟ مثل غریبه با من رفتار میکردند.
پشتم را خالی کردند
توقع نداشتم آن موقع در پرسپولیس کسی پشت من باشد و طبیعی بود بعضیها پشتم را خالی کردند. شرایط من آن زمان خیلی خوب بود و نیاز به این نداشتم که به این و آن وصل شوم. توقع نداشتم کسی پشت من در بیاید. شما ببینید چطور با بازیکنان صحبت کرده بودند که وقتی من در آن بازی ارتیش میخواستم به عنوان بازیکن تعویضی به زمین بروم، بازیکنی که داشت تعویض میشد، با من دست نداد!
چرا گفتی استقلالیام؟
شنیدم آقای عابدینی گفته علی پروین، هاشمینسب را نخواست و محلوجی را اول واسطه کرد و بعد هم روز آخر ما همدیگر را در آغوش گرفتیم و هر دو بغض کردیم و رضایتم را داد رفتم. حاجآقا تو این حرفها را زدی، برای چی جلوی دوربین صدا و سیما گفتی مهدی هاشمینسب استقلالی بود؟ میخواهید من واقعیتهای ریاض را ریز به ریز بگویم؟ بگویم بعد از شهرآورد، در آن جلسه 6 نفره که من، شما، محلوجی، خوردین، پروین و حاجآقا رحمانی که در ثبت احوال بود، چه گذشت؟ من اگر جزئیات آن جلسه را بگویم که شما باید در همین خبرورزشی سه روز توضیح بدهی. فقط کافی است نیم ساعت از جلسه را بگویم. همه چیز آن موقع روشن میشود. ولی این حرفها را نزنید. من سکوت کردم به احترام شما که پیشکسوت و بزرگ فوتبالی و نخواستم کسی پیش هواداران خراب شود. من نخواستم زیاد درباره این انتقال حرف بزنم. بگذارید همه چیز زیر خاک بماند.
مادرم نمیداند قرمزم یا آبی
همه میدانند حرفهای من واقعی است. این انتقال برای مهدی هاشمینسب راحت نبود. برای هوادار هم راحت نبود ولی دیدید نوک پیکان انتقادها به سمت من بود و اینهمه مورد حمله و فحاشی قرار گرفتم. من کمترین نقش را در آن ماجراها داشتم. ببینید الان هم پشیمان نیستم. به هر حال آنهایی که باعث و بانی جدایی من از پرسپولیس شدند در روزهای سخت بعدی جواب دادند. گلهای هم ندارم. الان هم خوشحالم که 6 سال در استقلال و پرسپولیس زندگی کردم. تمام توانم را گذاشتم. گناه من این است که عنوان نمیکنم پیشکسوت استقلال هستم یا پرسپولیس. میدانید چرا؟ نمیخواهم همیشه بگویم پیشکسوت این باشگاهها هستم و بعد برای باخت تیم لحظه شماری کنم! من دنبال منافع شخصی نیستم که بخواهم وارد این چیزها شوم. آقای عابدینی آن وقت شما در رسانه ملی میگویی هاشمینسب استقلالی بود؟ مادرم الان نمیداند من قرمزم یا آبی. شما بر چه اساس این حرف را زدی؟