حضرت محمد مصطفی(ص) در تمام عمر پر برکت خویش، نمونه و مظهر عالیترین اخلاق، رفتار و گفتار بوده است. سنت و سیره آن حضرت برای همه انسانها و خصوصاً مسلمانان الگویی پسندیده است و بر همه ما واجب است، ابعاد وجودی ایشان را بشناسیم و به حضرتش اقتدا کنیم.
در قرآن آیات بسیاری درباره اخلاق فردی، اجتماعی، خانوادگی و همچنین آداب زندگی رسول اکرم صلی الله علیه و آله وجود دارد که ما در این نوشتار به یکی از این نمونهها میپردازیم که بر گرفته از تفسیر «المیزان» علامه طباطبایی(ره) است:
«مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ رُحَمَاء بَیْنَهُمْ تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا سِیمَاهُمْ فِی وُجُوهِهِم مِّنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذَلِکَ مَثَلُهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَمَثَلُهُمْ فِی الْإِنجِیلِ کَزَرْعٍ أَخْرَجَ شَطْأَهُ فَآزَرَهُ فَاسْتَغْلَظَ فَاسْتَوَى عَلَى سُوقِهِ یُعْجِبُ الزُّرَّاعَ لِیَغِیظَ بِهِمُ الْکُفَّارَ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ مِنْهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا».
ترجمه: محمد [ص] پیامبر خداست و کسانى که با اویند بر کافران سختگیر [و] با همدیگر مهربانند آنان را در رکوع و سجود مىبینى فضل و خشنودى خدا را خواستارند علامت [مشخصه] آنان بر اثر سجود در چهرههایشان است این صفت ایشان است در تورات و مثل آنها در انجیل چون کشتهاىی است که جوانه خود برآورد و آن را مایه دهد تا ستبر شود و بر ساقههاى خود بایستد و دهقانان را به شگفت آورد تا از [انبوهى] آنان [خدا] کافران را به خشم دراندازد خدا به کسانى از آنان که ایمان آورده و کارهاى شایسته کردهاند آمرزش و پاداش بزرگى وعده داده است.
خلاصه تفسیر المیزان آیه 29 سوره مبارکه «فتح»:
خداوند متعال در این آیه میفرماید محمد(ص) فرستاده خداست و مؤمنان و کسانی که به او گرویدهاند، دو صفت متضاد شدت و رحمت را با هم آمیختهاند یعنی در برابر کفار شدید و بیرحم و در میان خودشان مهربان و رحیمند و آنها مستمر در نماز و مداوم برآن هستند بطوریکه همواره آنها را در حالت رکوع و سجود میبینی و در طول زندگی در طلب عطیه و ثواب الهی و رضایت خدا هستند و سجده آنها که نشانه تذلل و خشوع آنهاست در چهره آنها اثری گذاشته که آن اثر و سیما نشانه خشوع برای خداست و هرکس ایشان را ببیند آنها را از این علامت میشناسد.
بعضی مفسران این نشانه را اثر خاکی دانستهاند که مؤمنان بر پیشانی دارند چون آنها برفرش یا جامه سجده نمیکنند، بلکه فقط برخاک سجده مینمایند و بعضی دیگر این سیما را نور محل سجده مؤمنان در روز قیامت دانستهاند و آنگاه میفرماید: این توضیحاتی که گفتیم اوصاف مؤمنان است که در تورات و انجیل از آنها نقل شده ولی بعضی مفسران در انجیل به عبارات بعدی تفسیر نمودهاند که میفرماید:
مَثَل آنها مانند زراعت و گیاهی است که از کثرت برکت جوانههایی هم در پیرامون خود رویانیده و به آنها کمک نموده تا آنها نیز قوی و ضخیم شوند و مستقل روی پای خود بایستند، به گونهای که کشاورزان از خوبی رشد آن به شگفت درآمده باشند و این کلام اشاره به آنست که خداوند در مؤمنین برکت قرار داده و روز به روز بر نیرو و تعداد آن افزون میشود، تا خداوند به وسیله آنها کفار را به خشم و غیظ درآورد.
خداوند در ادامه آیه 29 سوره مبارکه «فتح» میفرماید: کسانی از این مؤمنان که ایمان و عمل صالح را توأماً دارا باشند، خداوند به آنها وعده آمرزش و اجر و ثوابی عظیم داده است، این کلام افاده میکند که مغفرت و اجر عظیم مشروط به حدوث و ایجاد ایمان و بقاء آن بوسیله اعمال صالح است. پس اگر کسانی ظاهراً همراه رسول خدا بودهاند اما در باطن ایمان نداشته و مانند منافقین ایمان زبانی داشتهاند یا ابتدا مؤمن بوده ولی بعداً به شرک و کفر گراییده و مرتد شده باشند، اینها مشمول مغفرت و اجر عظیم نخواهند بود.
همچنین افرادی که ایمان آوردهاند اما اعمال صالح انجام ندادهاند از حکم این آیه مستثنی هستند. چون خداوند در وصف منافقان میفرماید: «وَمِنْ أَهْلِ الْمَدِینَةِ مَرَدُوا عَلَى النِّفَاقِ لَا تَعْلَمُهُمْ نَحْنُ نَعْلَمُهُمْ»؛ بعضی از اهل مدینه به سوی نفاق گرائیدند تو آنها را نمیشناسی ولی ما میشناسیم. و در وصف مرتدین فرموده: «إِنَّ الَّذِینَ ارْتَدُّوا عَلَى أَدْبَارِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَیَّنَ لَهُمُ الْهُدَى»؛ کسانی که مرتد شدند و به سوی شرک و کفر قبلی خود بازگشتند بعد از آنکه هدایت برایشان آشکار شد.
سیاق آیه دلالت بر عدم انفکاک عمل صالح از اصـحـاب رسول خدا(ص) نمىکند
در پـاسخ مى گوییم: اما اینکه کلمه «منهم» در آیه شریفه بعد از جمله «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» آمـده، بـراى ایـن نـیـسـت کـه دلالت کـنـد بـر ایـنـکـه عمل صالح منفک از اصحاب رسول خدا نبوده، بلکه براى این است که موضوع حکم مجموع دو طـائفه «الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ» بود، و اثر مغفرت و اجر بر صرف ایمان و بدون عمل صالح مترتب نمى شود، و کلمه «منهم» هم از آنجایى که متعلق به مجموع موضوع است، لذا جا دارد که بعد از تمام شدن موضوع یعنى بعد از ذکر «الذین آمنوا» و نیز «و عملوا الصالحات» گفته شود.
و امـا در آیـه شـریـفه «وَعَدَاللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنکُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ» که ضـمـیـر «منکم» بـعـد از ذکـر ایـمـان و قـبـل از ذکـر عمل صالحات آمده، براى این بوده که وجهه کلام و هدف آن بشارت دادن مؤمنین است، و در چنین زمینهاى مناسبتر آن ست که در مخاطب قرار دادن مؤمنین شتاب شود، تا زودتر خرسند گـشـتـه و از شـنیدن بشارت خوشحال شوند. پس نمىتوان گفت آیه مذکور دلالت دارد بـر ایـنـکـه مـوضـوع در آن تـنـهـا ایـمـان اسـت، هـر چـنـد عـمـل صالح نداشته باشند، ولى در آیه مورد بحث دلالت دارد بر اینکه مؤمنین مورد نظر آن منفک از عمل صالح نیستند.
و امـا ایـنـکـه گـفتند: جمله «تَرَاهُمْ رُکَّعًا سُجَّدًا»، دلالت بر استمرار دارد، ما نیز در آن حـرفـى نـداریم، اما استمرار تا روز نزول آیه، نه تا چندى که زندهاند، پس ممکن است افـراد مـورد نـظـر آیـه تـا روز نـزول آیـه، هـم ایـمـان داشـتـه بـاشـنـد و هـم عمل صالح، ولى بعدا ایمان خود و یا عمل صالح را از دست داده باشند، و اشکالى که در کار است مربوط است به لغویت احکام در آینده آنان، نه در گذشته، چون آمرزش گناهان گذشته منافات ندارد با اینکه همان آمرزیدگان در آینده نیز مکلف باشند، نـه تـنـهـا مـنـافـات نـدارد، بلکه مؤ کد آن نیز هست، بخلاف اینکه مغفرت مطلق باشد، و گنـاهـان آیـنـده را نیز شامل شود که دیگر با بقاى تکلیف مولوى نمىسازد و دیگر معنا نـدارد تـکلیـف بـاز هـم معتـبـر بـاشـد، ناگزیر باید بگوییم مشمولین این آیه بعد از نـزول آیـه، دیـگـر تکلیفى نداشته اند، و بطلان این حرف قطعى است. علاوه بر اینکه ارتفاع تکلیف مستلزم آنست که دیگر معصیتى نباشد، و حتى بزرگترین گناهان، معصیت و نـافـرمـانـى نـبـاشـد، چـون دیـگـر فرمانى نیست تا مخالفتش نافرمانى باشد، و وقتى نافرمانى نبود، مغفرت معنا ندارد، پس مغفرت این طورى مستلزم عدم مغفرت است.