این مسئله در قالب دنبال نکردن برنامه و طرحهایی که توسط تفکر مقابل تهیه شده است یا بیرون راندن مدیران کارآمدی که با طرز فکر دولت حاکم مخالف هستند خود را نشان داده و آسیبهای فراوانی به آموزش و پرورش وارد کرده است.
آموزش و پرورش هزینههای فراوانی برای تهیه یک طرح یا کارآمد و پخته شدن یک مدیر صرف میکند و این هزینهها برای بهرهبرداری از این طرحها یا مدیران است اما سیاستزدگی این هزینهها را در حد هزینه باقی میگذارد و آموزش و پرورش را از چیدن ثمره محروم میکند.
سیاستزدگی در آموزش و پرورش البته آفت جدیدی نیست و همواره عقیم ماندن برخی برنامههای آموزش و پرورش به این آفت نابودکننده بازمیگردد.
به نظر میآید سید محمد بطحایی وزیر آموزش و پرورش فردی سیاستزده نیست و شاید همین خصلت در کنار اصالت آموزش و پرورشی وی باعث اعتماد بالای مجلس برای تصدی وزارت مهم آموزش و پرورش شد اما به نظر میرسد گروکشیهای سیاسی نمیخواهد دست از سر این وزارتخانه بردارد.
بطحایی که برنامه شایستهسالاری در آموزش و پرورش را با ایجاد سامانه فراخوان انتخاب شایسته مدیران کلید زد و با استقبال افکار عمومی مواجه شد، مشخص نیست به چه دلیلی مجبور شده است در جلسه فراکسیون امید مجلس به گفته بهرام پارسایی سخنگوی این کمیسیون برنامه شایستهسالاری را کنار بگذارد و قول شایستهگزینی سیاسی را بدهد!
آیا پیشبرد برنامههای آموزش و پرورش غیر از برنامههای دولت است که در جلسه وزیر آموزش و پرورش با نمایندگان عضو فراکسیون امید از وی تقاضا شده است نسبت به انتخاب مدیران چابک و چالاک در سطح استانها اقدام کند و بطحایی نیز وعده داده است که مدیران استانی همسو با دولت انتخاب شوند تا در پیشبرد برنامههای دولت موفق باشند؟!
اهمیت وزارت آموزش و پرورش و وظیفه مهمی که بر دوش دارد بر کسی پوشیده نیست؛ وزارتی که آینده کشور در گروی پیشبرد درست برنامههای آن است و تحول خواهی و اجرای درست سند تحول بنیادین سرلوحه فعالیتهای آن قرار گرفته است؛ آیا مدیرانی که قرار است بر اساس گرایش سیاسی گزینش شوند میتوانند این برنامهها را به ثمر برسانند؟
چرا از یک نهاد مهم فرهنگی که میخواهد راه درست شایستهسالاری را برود و برنامهمحور باشد، انتظار داریم سیاستزده عمل کند؟ کاش اینبار آموزش و پرورش را به حال خود بگذاریم تا مسیر درستی که تصمیم گرفته در آن قدم بردارد را به درستی بپیماید!