این بازیگر که در برنامه «چهلچراغ» حاضر شده بود، درباره ایفای نقش در سریال «سربداران» یادآور شد: «ماحصل کار من از لبه تیغ گذشت. به دلیل اینکه وقتی کار آماده شد و مسؤولان دیدند گفتند اصلا چنین شخصیتی قابل پخش نیست! بحث پوشش خاصی بود که یک زنِ درباری مغول داشت. اما چند روز بعد گفتند مژده بدهیم که حضرت امام سریال را دیدند و گفتند چرا باید سانسور شود؟ اگر قرار باشد شخصیت ترکان بانو شبیه فاطمه باشد دیگر تضاد رفتارهای آنها مشخص نمیشود! کار هم در نهایت به همان شکل پخش شد و من امکان این را یافتم که در عوالم معنوی گام بردارم و بارها و بارها به یاد حضرت امام بودم. واقعا روحشان شاد که زندگی هنری من را رقم زدند.»
افسانه بایگان سپس به ذکر خاطرهای از سفر به کربلا پرداخت و عنوان کرد: «برایم در نجف اتفاق خاصی افتاد. یکی این بود که کفشهایم بعد از زیارت گم شد. عزیزان همراه میگفتند که این نشانه این است که دوباره برمیگردم. وقتی این اتفاق در کربلا هم تکرار شد یکی از آیات خداوند که خداوند خطاب به موسی می کند به یادم آمد؛ بگذار نیت ات را و بیا. در آن حالت می بینی که همه تعقات مانند خانواده، فرزند و همسر را باید رها کرد و رفت.»
او از خاطرات فراموشنشدنی سفرش به کربلای حسینی در اولین کاروان زیارتی در سال گذشته گفت و درباره راه پیمودن در مسیر معرفت که این روزها میلیونها خاطرخواه دارد، عنوان کرد: «اگر سفر اربعین معرفتی نباشد خیلی فایدهای به حال آدم ندارد، یعنی باید حرکتی از نقص به کمال صورت بگیرد چون من باید به سمت طلبیدن سفر کنم. سفر کربلا خیلی متفاوت است، این حال و این شور حسینی از همان لحظات اول ایجاد میشود. من در آن جا می فهمم که چقدر حقیر و کوچکم و تنها تسلیم شدن و قدم در راه گذاشتن و رفتن می تواند کمک کند. وقتی این تصمیم را داشته باشی قدم به قدم اتفاقات عجیبی برای زائر می افتد که متوجه می شود اتفاقاتی در درونش دارد شکل می گیرد.»
بایگان پیادهروی اربعین را سفری روحانی دانست و گفت: «همه ذراتش مثل یک پازل چیده شده است و هیچکدام را نمیتوان برداشت و چیز دیگری جایش گذاشت. باید این تابلو به همان شکل ترسیم شود. بعد از مدتی که از این سفر می گذرد و به آن فکر می کنی بیشتر پی به عظمتش میبری. در همان لحظه ممکن است اعجابی داشته باشد اما وقتی از آن رد میشوی طبیعتا این مساله بیشتر میشود.»
بازیگر سریال «سربداران» درباره قیام امام حسین(ع) و لزوم کسب معرفت درباره چنین حماسه ای، عنوان کرد: «حضرت حسین (ع) رفتند و مسیرشان را پیمودند و حال به قول معروف «کعبه سنگ نشانیست که ره گم نشود». ما میرویم که این راه را فراموش نکنیم. حقیقت این است که در وجود ما یک یزید وجود دارد. به قول مرحوم دکتر شریعتی انسان فاصلهای است بین فرش و عرش. برای خود من از حدود ۳۰ سال پیش سوالاتی درباره عاشورا بود. کتاب «حسین وارث آدم» را میخواندم و فکر میکردم آن شب اگر من در کربلا بودم کجا میبودم؟ میماندم یا میرفتم؟ این خیلی مهم است. از سفر که برمیگردم با همه حالات و احوالاتی که برای هر کس ممکن است شهود خاصی را ایجاد کند، باید ببینم حالا کیام؟! من بعد از سفر مکه هم همین سوال را داشتم. معمولا این سوال خیلی برایم تکرار میشود. برای این سوال باید وابستگیها و دلبستگیهای دنیا را کنار گذاشت. وقتی در برابر این بلندبالاها قرار میگیریم متوجه میشویم که باید همه چیز را کنار گذاشت.»
وی ادامه داد: «انسان ارزش والایی دارد. ما خیلی ارزان خود را میفروشیم. «منگر به هر گدایی که تو خاص از آن مایی مفروش خویش ارزان که تو بس گران بهایی.» قیمت ما در بازیهای روزمره و معادلات دو دو تا چهارتای عقل جزئی ما پایین آمده و دائم خود را میخریم و میفروشیم! اما وقتی با ماجراهایی مانند کربلا مواجه میشویم، متوجه میشویم که خیلی ارزان فروشیم.»
افسانه بایگان در مقابل پرسش شهیدیفرد مبنی بر اینکه کدام یک از شخصیتهای «سربداران»، تفکر عاشورا را نمایندگی میکنند، پاسخ داد: «فاطمه خیلی اینچنین است. طبیعتا شیخ حسن هم اینگونه است. به دنبال حقیقت رفتن در این شخصیتها وجود دارد. «سربداران» یک کار ارزشی عقیدتی خیلی خوبی بود بدون این که ما به طور مستقیم بگوییم که کار معنوی میکنیم، حاصل کار تبدیل به اثری معنوی شد.»
افسانه بایگان در ادامه برنامه یادی از عارفان و ادیبان بزرگ ایران زمین کرد و از لزوم آشنایی و کسب معرفت توسط آنها گفت و در پاسخ به این سوال که دلیل کمکاری هنرمندان درباره آثار عاشورایی چیست، پاسخ داد: «به نظرم آثار هنری با کسب معرفت و عشق بدون هرگونه تعصب بیهوده باید نوشته و اجرا شود. اگر ما قبول کنیم که هنرمند انسانی است که شاخکهای حسی و معرفتیاش از دیگران بیشتر است و این وجه معرفتی به او داده شده است. حالا اگر قدر خودش را نمیداند و در مسیر دیگری رفته میرود بحث دیگری است. اما واقعیت این است که هنرمند برای گفتن حقیقتی الهامآور آمده است. ما باید به این معرفت هنرمند اعتماد کنیم و آنها را انقدر زیر ذرهبین و فشار قرار ندهیم، بخصوص کسانی که مشخص شده محبت اهل بیت (ع) را در دل دارند. محبت این انقلاب را در دل دارند. برایشان واقعا مساله است و معتقد هستند که یک اتفاقی از دل این سرزمین خواهد افتاد. وقتی به این باور رسیدهاند به آنها اجازه دهیم کار کنند. من افتخار میکنم که در دوران انقلاب اسلامی و در وطنم و در این برهه از تاریخ زندگی میکنم. حالا هر کسی از ظن خود شد یار من. آن کسی که از شنیدن این مساله دردش میگیرد باید فکری به حال خود کند. من دارم از حقیقت سخن میگویم. شاید هر کسی درباره حرفهایم فکری کند اما مهم نیست.»